معنی «هنر» و صفات «هنرمند» از منظر «قرآن کریم»

در زمینه تعریف قرآن کریم از "هنر" و معرّفی خصوصیّات "هنرمندان" و ارتباط "هنر" با "هنرمند" سؤالات عدیده ای مطرح است؛ و در یافتن پاسخ این سؤالات نیز روش های گوناگونی متصوّر است. هم چنین درباره موضوعات مختلف مرتبط با
يکشنبه، 1 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معنی «هنر» و صفات «هنرمند» از منظر «قرآن کریم»
 معنی «هنر» و صفات «هنرمند» از منظر «قرآن کریم»

نویسنده: دکتر محمّد نقی زاده




 

چکیده

در زمینه تعریف قرآن کریم از "هنر" و معرّفی خصوصیّات "هنرمندان" و ارتباط "هنر" با "هنرمند" سؤالات عدیده ای مطرح است؛ و در یافتن پاسخ این سؤالات نیز روش های گوناگونی متصوّر است. هم چنین درباره موضوعات مختلف مرتبط با هنر اسلامی و از جمله رابطه آن با قرآن کریم و هنرهایی چون خوشنویسی و تذهیب و کتیبه ها و قرائت قرآن و امثال اینها مطالب عدیده ای قابل طرح است؛ و محقّقین از جنبه های مختلف آن پرداخته اند.
نوشتار حاضر بر آن است تا به برخی از اصلی ترین و بنیادی ترین موضوعات درباره رابطه هنر با قرآن کریم بپردازد. اهمّ این موضوعات که سؤالاتی از ساحت قرآن کریم می باشد، عبارتند از:
-تعریف هنر از منظر قرآن کریم، و این که آیا قرآن کریم تعریفی و ویژگی هایی را برای هنر ارایه نموده است یا خیر؟ و در صورت ارایه آن تعریف و ویژگی ها کدام اند؟
- رابطه ویژگی های هنر با خصوصیات هنرمند چگونه تبیین شده است؟ خصوصیات هنرمند به این دلیل مورد سؤال قرار می گیرد که، بین هر اثر و خالق اثر رابطه ای منطقی برقرار است و با شناخت هر یک از آنها (هنرمند یا هنر)، امکان شناخت دیگری (هنر یا هنرمند) وجود دارد؛ و از طرفی انسان عامل ثابتی است که همواره به عنوان خالق هنر مطرح است، و آثار (یا هنرهای) او ممکن است در دوران و سرزمین های مختلف، متفاوت باشد. به این ترتیب، آگاهی به ویژگی های هنرمند یک ضرورت است.
در این مقاله با تبیین روابط انسان و آثار او و شناخت ویژگی هایی از انسان که بر آثار او تأثیرگذار هستند و هم چنین شناسایی علل لزوم توجّه به این ارتباط ها و شناخت ها، پاسخ سؤالات فوق پی جویی خواهد شد.
روش تحقیق تحلیل آیات قرآن کریم با استفاده از متن و تفاسیر در دسترس و کشف مواد لازم برای تدوین پاسخ سؤالات خواهد بود. در زمینه تعریف هنر و مصادیق آن نیز محتوای اسناد در دسترس که آرا حکمای مسلمان را در بردارند تحلیل و تعاریف مورد نظر استنتاج خواهند شد. طبیعی است که شاخص ترین ویژگی های والای انسانی که خداوند سبحان در کلام مجیدش معرّفی نموده است، ویژگی ها و صفات هنرمند مسلمان خواهد بود، که باید در آثارش که آینه او هستند به منصه ظهور برسند.
واژگان کلیدی: قرآن، هنر، آموزه های قرآنی، هنرمند

مقدّمه

علاوه بر احساس تکلیف مشارکت در بحث های مرتبط با هنر و قرآن کریم، اصلی ترین انگیزه پرداختن به موضوع حاضر، اظهار نظرهای غیرعالمانه، ناآگاهانه، ناروا، مغرضانه و کودکانه ای است که به ویژه از سوی بیگانگان در مورد "هنراسلامی" و "نظر اسلام درباره هنر" مطرح می شوند و متاسّفانه در بسیاری از موارد نیز به عنوان "حقیقت" در جامعه ایرانی نیز ترویج می شوند.
اظهارنظرهای متنوّع و متفاوتی که درباره هنر اسلامی و تعاریف و مصادیق آن ارائه می شوند در گروه های مختلف قابل طبقه بندی هستند. طبیعی است که همه این تعاریف و مصادیق، 1-بر پایه جهان بینی و تفکّر ارائه دهندگانشان مطرح شده اند؛ 2- با تفسیر و برداشت خاصّ ارائه دهندگان این آرا از اسلام نسبت مستقیم دارند؛ و 3-همه آنها بر پیش فرض هایی استوار هستند؛ که اصلی ترین این پیش فرض ها، تعاریف رایج (عمدتاً غربی) از هنر و هم چنین رشته های رایج هنری در میان غربیان بوده است. با این حال، اظهارکنندگان درباره هنر اسلامی و تعاریف و مصادیق آن در دو گروه اصلی مسلمانان و غربیان قابل طبقه بندی هستند؛ که البتّه هر کدام از این دو گروه اصلی نیز به گروه های خُردتری قابل دسته بندی هستند که موضوع بحث این مقاله نیست. در کنار این گروه ها، پی جویی نظر قرآن کریم درباره تعریف هنر و ویژگی های آن هدف اصلی مقاله است.
در جهت وصول به هدف یا اهداف مقاله، که یافتن پاسخ سوالاتی به قرار زیر است، به تناسب از روش های تحقیق استقرایی و تحلیل آیات قرآن کریم با استفاده از متن و تفاسیر در دسترس و کشف مواد لازم برای تدوین پاسخ سؤالات خواهد بود. و اما اصلی ترین سؤالات عبارتند از:
- تعریف هنر از منظر قرآن کریم، و این که آیا قرآن کریم تعریفی و ویژگی هایی را برای هنر ارایه نموده است یا خیر؟ و در صورت ارایه تعریف و ویژگی ها کدام اند؟
- رابطه ویژگی های هنر با خصوصیات هنرمند چگونه تبیین شده است؟ خصوصیات هنرمند به این دلیل مورد سؤال قرار می گیرد که، بین هر اثر و خالق اثر رابطه ای منطقی برقرار است و با شناخت هر یک از آن ها (هنرمند یا هنر)، امکان شناخت دیگری (هنر یا هنرمند) وجود دارد؛ و اینکه انسان عامل ثابتی است که همواره به عنوان خالق هنر مطرح است، و آثار (یا هنرهای) او ممکن است در دوران ها و سرزمین های مختلف، متفاوت باشند، و به این ترتیب، آگاهی به ویژگی های هنرمند یک ضرورت است.

تعریف مختار از هنر

بدون ورود در مباحث مربوط به ریشه تعاریف رایح درباره هنر و مقایسه آن با آنچه در فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در این باره رایج بوده است، در این مجال به تعریف مختار از هنر اشاره می شود؛ تا امکان ادامه بحث و امکان مفاهمه فراهم گردد.
درباره هنر به طور اجمال می گوییم: هنر حقیقی که ریشه در معنویّت و غیب دارد، نقش هدایتگر، تذکّردهی، آموزش، و قابل تحمّل کننده عالم خاک را برای انسان ایفا می کند. با عنایت به این که به طور کلّی، "هنر عبارت است از بیان و تفسیر و تجلّی کالبدی معارف معنوی و غیر مادّی با الهام از عرفان و آگاهی به اصول و ارزش هایی که جهان بینی و هستی شناسی خاصّی آنها را تعریف نموده است به منظور ارضای حسّ حق جویی و معنویّت گرایی انسانی در جهت تلطیف زندگی مادّی و قابل تحمّل بودن زندگی دنیایی و آرامش بخشیدن به روح در بند جسم"، در مورد هنر حقیقی می توان گفت که: هنر حقیقی عبارت است از: "معقولِ" "محسوس شده"، "ماوراء الطبیعه" متجلّی در "طبیعت"، "غیبِ" "مشهود" و "مکشوف"، نمایشِ "جلالِ" "حقیقت"، تجلّی "جلال"، "عدالت"، بیان "کمال" "سعادت"، جلوه "خلاقیت" "خلیفه الله"، "کشف" "اسرار آفرینش"، "راهنمای" وصول به "حقیقت" و "فراهم آورنده" "فضای زیست انسانی."
در فوق همه آثار و فنون و خلاقیت های انسانی، هنر اصیل و بدیع و حقیقی قرار دارد که عبارت از فنّ ترکیب معانی و اصول و ارزش های روحانی از طریق ترکیب موادّی از عالم طبیعت است به گونه ای که ترکیب حاصل علاوه بر تأثیر خوشایند و لذّت بخش و مطبوع و متناسب بر حواس و بر جسم انسان، و مضاف بر آرامش بخشیدن به نفس و روان انسان، و علاوه بر تأثیری لذّت بخش و متناسب و متذکّر و آگاهی دهنده و هدایتگر بر روح انسان، بتواند به زیبایی، بیانگر حقیقتی ناب و ارتباط دهنده انسان با عالم معنا و غیب باشد. به بیان دیگر، "هنر" فن ترکیب مواد مطابق قوانین اصیل، به نحوی است که، به تناسب مرتبه و جایگاهش، برای ساحت مابه ازا حیات انسان (مشتمل بر روح و نفس و جسم) خوشایند و بیدارکننده و آگاهی دهنده و لذّت بخش و متناسب باشد، که تعریف "اصالت" و "روح" و "انسان" و "خوشایندی" در هر مکتب فکری می تواند تعیین کننده جلوه و معنی و مصداق هنر در همان مکتب باشد. به این ترتیب، می توان گفت:
-هنر واجد دو یا سه لایه معنی و تأثیر و ویژگی است که هر کدام در قلمرو خاصّی از حیات انسان کاربرد دارد. یک وجه در قلمرو جسم، وجهی در فضای روان و وجه سوّم در ساحت حیات روحانی و معنوی انسان کاربرد دارند.
- اثری را می توان "هنر" نامید، یا اصطلاحاً، هنری "هنر" است که جامعه و در بردارنده هر سه لایه و هر سه وجه بوده و به ویژه لایه سوّم آن که به پاسخگویی نیازهای معنوی می پردازد، وجه غالب و اصلی آن باشد.
- "هنر"، در حقیقت، لباس مادّه پوشاندن به معنویّت و معانی معنوی است، تا به وسیله آن انسان ها علاوه بر بهره مندی از زیبایی و تناسب ظاهری، از نعمت زیبایی معنوی و هدایت نیز برخوردار شده و امکان تعالی و زمینه اتّصالشان با هستی و وجود مطلق فراهم شود.
با این حال، در این مجال به شرح و توضیح موضوعاتی اشاره می شود که اهمّ عناوین آن ها عبارتند از: "آرا رایج درباره هنر اسلامی"، "تعریف هنر (اسلامی) از منظر قرآن کریم"، "ذکر کثیر"، "الهام الهی"، "رابطه هنرمند و هنر و ویژگی هایشان"، "ویژگی های هنر به عنوان اثری انسانی و جلوه های صفات هنرمند و "نتیجه گیری".

آراء رایج درباره هنر اسلامی

چنان چه ذکر شد دو گروه اصلی درباره هنر اسلامی و ویژگی ها و مصادیق آن سخن گفته اند: "مسلمانان" و "غربیان" که در این مجال به برخی از امّهات موضوعات مطروحه از این دو منظر اشاره می شود؛ و متعاقب آن به دریافت نظر قرآن درباره هنر اشاره خواهد شد.

1. برخی از آراء مسلمانان درباره هنر

نکته مهم در مطالعه آراء حکما و علمای مسلمان این است که اگر چه اینان کمتر راجع به "هنر" سخن گفته یا کمتر از واژه هنر استفاده کرده اند، امّا اظهاراتشان درباب "علم"، "آموزش"، "تأثیر تفکّر و جهان بینی بر فرهنگ"، "رابطه با بیگانگان"، "تأثیرپذیری از بیگانگان"، "رسانه ها و محتویات آنها"، "ادبیات"، "نشریّات"، "برخی رشته های هنری"، (از قبیل شعر و نقّاشی و سینما و نمایش و موسیقی)، "ویژگی های انسانی انسان" و مانند آن که فهرستی طولانی خواهند شد، راهنمایی است برای استنباط آراء این حکما و علما در مورد آثار انسانی از جمله "هنر" و "هنرمندی". به این ترتیب و با بهره گیری از این روش، می توان تا حدّ زیادی نظر آنان را در باب "هنر" و به خصوص در مورد هنر رایج و هنر مطلوب و اصیل استنباط نمود. ذکر نمونه ای از آرا آنان موضوع را روشن می کند:

امام خمینی(ره):

امام خمینی (ره) همچون همه متألّهین (اعم از متکلّم و فقیه و فیلسوف و حکیم و عارف و حتّی مسلمانان) تکیه اصلی را بر کلام خداوند تبارک و تعالی نهاده و قبل از هرچیز قرآن را به عنوان معیار و میزان اصلی معرّفی می کند و می گوید: "تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمّدی(ص)، اسلام ائمه ی هدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیّت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمّل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفّهین بی درد؛ و در یک کلمه "اسلام آمریکایی" باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجّسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتاتی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذّت می برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان خواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی می توانند بی دغدغه کوله بار مسئولیت و امانت شان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتّکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتب شان، به حیات جاویدان رسیده اند" (امام خمینی، 1381، صص 358-357). به این ترتیب است که بسیاری چیزها که نام هنر را برخود می نهند و برای فریب و اغفال و سرگرمی و بازی و گمراهی و اغوا و تحمیق اولاد آدم(ع) به کار گرفته می شوند، رنگ و بویی از هنر نبرده اند. ایشان یکی از اصلی ترین وظایف هنرها و هنرمندان را هدایت و تربیت جامعه می داند و هشدار می دهد که: "بنگاه هایی که شب و روز، ملّت در سراسر کشور با آنها تماس سمعی و بصری دارند، چه مطبوعات در مقالات و نوشتارهای خود و چه صدا و سیما در برنامه ها و نمایشنامه ها و انعکاس هنرها و انتخاب فیلم ها و هنرهای آموزنده باید همّت گمارند و بیشتر کار کنند، و ازگردانندگان و هنرمندان متعهّد بخواهند تا در راه تربیت صحیح و تهذیب جامع وضعیّت تمام قشرها را در نظر گرفته، و راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه ها به ملّت بیاموزند، و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند"(امام خمینی(ره)، 1381، صص 355-354). به این ترتیب است که یکی از اصلی ترین ویژگی های هنرمندان نیز تعیین می شود که همان "تعهّد" است. علّت لزوم توجّه هنرمندان به هدایت و تربیت و آگاهی و بیداری مردمان نیز، رفع و مقابله با "اغفال" آنان است که در دستور کار همه زورمداران و مزوّران و زراندوزان قرار دارد (امام خمینی(ره)، 1381)، ص 354). ایشان هنرمندان را در کنار علما و نویسندگان و دانشمندان و فیلسوفان و محقّقان و عارفان و روشنفکران متعهّد قرار داده و بارزترین صفتی را که باید به آن متّصف باشند، "آگاهی بخشی" به جامعه و "غفلت زدایی" از مردم می دانند (ر.ک: امام خمینی(ره)، 1381، ص 243).

علامه طباطبایی:

ایشان نیز از علما و متفکّرینی است که تأثیر جهان بینی انسان بر رفتار و آثارش را مورد تأکید قرار داده است و زندگی مادّی و تمرکز بر طلب بهره مندی از زندگی مادّی را تک بعدی دانسته و عمل در این فضا را به مثابه عقربه ای می داند که به هر طرفش بگردانند، پیوسته روی به قطب فساد دارد" (طباطبایی، 1344، ج8، ص 178). مروری بر آرا این مفسّر بزرگ قرآن کریم در تفسیر آیاتی که مربوط به "شعر"(به عنوان جلوه بارزی از هنر) است حاکی از اشاره به نکاتی است که این نکات همان ویژگی هایی هستند که می توانند به عنوان اصلی ترین ویژگی های هنر بی تعهّد دوران معاصر محسوب شوند، هنر بی تعهّدی که در پناه شعارهایی چون "هنر" برای هنر" و "آزادی هنرمند" خویش را از همه قیود اخلاقی و از پیش تعیین شده الهی و انسانی؛ آزاد و رها می پندارد. او در توضیح آیه مبارکه 69 سوره شریفه یاسین می گوید: "متخصّصین این فنّ [شاعری] با الفاظ بازی خود معانی را آرایش داده، با تخیّلات شعری معانی را مشّاطه گری(1) می کنند، آن هم تخیّلات کاذب، که هرچه دروغش دقیق تر باشد، شعرش ملیح تر و دل پسندتر می شود.(2) و نیز کلام خود را بر طبق آهنگ های موسیقی در می آورند، تا در گوش خوش تر آید"(طباطبایی، 1361، ج33، ص 174). ایشان در توصیف شعرای دوران پیامبر اکرم(ص) که او، از سوی کفّار، به آنان منتسب شده و شاعر نامیده شده بود (انبیاء: 5) می گوید: "شاعر بدون هیج تدبّری هرچه به نظرش رسید می گوید، و به هر تعبیری که از نظر فنّ شاعری خوشایندش آید تعبیر می کند، و ای بسا که شاعری ضروریات را هم انکار کند، یا علناً بر باطلی اصرار ورزد، چه بسا راستی را تکذیب و دروغی را تصدیق کند"(طباطبایی، 1363، ج28، ص 73). این ویژگی هایی که برای شاعر آن دوران ذکر می شود، دقیقاً توضیح و نتیجه گسترش ایده "هنر برای هنر" یا "هنر" برای تهییج و تحریک مشتهیات مادّی و تمرکز برای زندگی جسمانی (آن هم از نوع مادونش) است که هنرمند به چیزی جز بیان خواست خودش از طریق ابزار و شیوه ها و فنون و شگردها و کنایات و استعاره های در دسترس، نمی اندیشد.

علامه جعفری:

علامه جعفری در تعریف هنر، نوع نگرش و بینش های چهارگانه "علمی محض"، "نظری"، "فلسفی" و "مذهبی" را دخیل می داند که گرایش به هر یک از این بینش ها؛ به ارائه تعریفی خاص از هنر منجر می شود. این سخن، در واقع، به معنای تأکیدی بر نقش جهان بینی در تعریف هنر است. چرا که جهان بینی ها در چهار گروه اصلی فلسفی، علمی، مذهبی، و عرفانی قابل طبقه بندی هستند. با این حال، ایشان هنر را به یکی از نمودها و جلوه های بسیار شگفت انگیز و سازنده حیات بشری دانسته و نمود هنری را جایگاه تلاقی روحی بزرگ که دارای نبوغ هنری است با دیگر ارواح انسان ها قلمداد نموده و معتقد است که این تلاقی، باید هم برای روح بزرگ هنرمند مفید باشد و هم برای ارواح تماشاگر (جعفری، 1369، صص 16-13). علامه جعفری، هنر را به دو دسته "هنر پیرو" و "هنر پیشرو" تقسیم نموده و معتقد است که "معنای پدیده پیرو آن است که از خواسته ها و تمایلات و اخلاقیّات رسمی و دانسته های معمولی تبعیّت می نماید، [در حالی که] منظور ازهنر پیشرو تصفیه واقعیّات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها و قرار دادن آنها در مجرای حیات معقول با شکل جالب و گیرنده می باشد" (جعفری، 1369، صص 29-26). به این ترتیب، او ادراک و نمایش "حقیقت" را بارزترین جلوه هنر پیشرو و مطلوب و متعهّد و الهی می داند.

شهید مطهّری:

ایشان نام دیگر "هنر" را "زیبایی آفرینی" می داند و به این ترتیب بر رابطه بنیادین "هنر" و "زیبایی" و تأثیر آنها بر یکدیگر تأکید می کند. ایشان توضیح می دهد که: در "انسان گرایش به جمال و زیبایی به معنای مطلق وجود دارد، حال چه به معنای زیبایی دوستی یا زیبایی آفرینی که نامش هنر است"(مطهّری، 1361، ص 53). بنابراین، ایشان "هنر" را "زیبایی آفرینی" می داند، یا "خلق زیبایی" را "هنر" می نامد. اگرچه ایشان صراحتاً به تعریف "هنر" نمی پردازد، امّا با مترادف و همراه دانستن "هنر"با "زیبایی" یا با "زیبایی آفرینی" و با توجه به این که برای "زیبایی" نیز مراتبی قائل است، می توان گفت که از نظر ایشان، "هنر" نیز همچون "زیبایی" دارای درجات و مراتبی (همچون محسوس و معقول) است.در معرّفی زیبایی، ایشان به زیبایی محسوس که برای همه مردم قابل دریافت و ادراک است اشاره می کند. پس از آن به زیبایی هایی اشاره می کند که با قوه ی خیال انسان درک می شوند و می توان آن ها را به صورت های ذهنی انسان مربوط دانست. مرتبه بالاتر، یا بالاترین مرتبه زیبایی را که فراتر از زیبایی هایی است که توسّط حواس و قوّه ی خیال انسان درک می شوند، زیبایی معقول می داند، و آن را "زیبایی عقلی" یا "حُسن عقلی" می نامد.(ر.ک: مطهّری، 1381)

آیت الله جوادی آملی:

آیت الله جوادی آملی نیز از عالمانی است که به تناسب موضوع و در پاسخ به پرسش هایی که از ایشان شده است؛ به تبیین رابطه هنر و هنر دینی و زیبایی و کمال پرداخته است.(3) ایشان زیبایی را چیزی می داند که به دستگاه ادراکی انسان ملایمت داشته باشد و هنر را خلاقیّت این دستگاه (ادراکی) معنا می کند. به عبارت دیگر، چیزی که ملایم با دستگاه ادراکی شخص ادراک کننده باشد، در نظر او زیباست، و کسی که چنین شیء هماهنگی را بیافریند، هنرمند است. به این ترتیب، بارزه اصلی هنر، خلاقیّت دستگاه ادراکی انسان است که البتّه این دستگاه به زیبایی نیز مرتبط است. با عنایت به تعریف ایشان از زیبایی که آن را لذّت قوای ادراکی انسان می شمارد، می توان نتیجه گرفت که هنر در رشته هایی خاص محدود نمی شود. بلکه به تناسب هر یک از حواس می توان هنرهایی را ذکر کرد و آثار هنری ای را پدید آورد. ایشان در عین حال که بین زیبایی و هنر تفاوتی جوهری قائل است، هر دو را زیر مجموعه کمال می داند. امّا زیبایی را بسته به ساحت هستی (فراطبیعت یا طبیعت)، به دو گروه اصلی "جمال وجودی" و "جمال قراردادی" تقسیم می کند و به تبع آن، هنر اصیل را هنری می داند که "جمال وجودی" را ارائه کند. علاوه بر اینها، یکی از بارزترین ویژگی های آرا ایشان آن است که برای هنر و زیبایی، دو وجه حسّی (مادّی و طبیعی) و عقلی (معنوی و فراطبیعی) قائل است و اصالت را به وجه عقلی داده و آثار ناشی از تأثیر خیال و وهم را غیراصیل تلقّی می نماید.

آیت الله سیّدمرتضی نجومی:

از دیگر علمای معاصر که در مورد "هنر" سخن گفته است، آیت الله سیّدمرتضی نجومی است که هنر و زیبایی را مترادف و همراه می داند و معتقد است که: "هنر و زیبایی آن از درون انسان ها می تراود"(نجومی، 1378، ص 15). البتّه تمرکز ایشان بر هنر معنوی و زیبایی معقول و در این میانه بر وجه الهی و اسلام آن متوجّه است، به گونه ای که گویا هنرهای مادّی و ظاهری وجود ندارد. برای نمونه، می گوید: "لطافت هنر به ویژه هنر اسلامی رهنمون آدمی ست به سوی دنیایی از ذوق و عرفان و شهودی عارفانه از حقیقت توحید و جمال مطلق حضرت حق متعال. و تا اقیانوس درون هنرمندی به شیرینی اسلام و طعم الهی شیرین نباشد بازدهی او اسلامی نباشد" (نجومی، 1378، صص 12-11). ایشان از ویژگی های هنر به لطف و لطافت آن و همراهی و تطبیق و هماهنگی آن با لطف و لطافت آن و همراهی و تطبیق و هماهنگی آن با لطف و لطفات روح انسان تأکید می نماید، و این ویژگی هنر به لطف و لطافت آن و همراهی و تطبیق و هماهنگی آن با لطف و لطافت روح انسان تأکید می نماید، و این ویژگی ها را ناشی از همراهی هنر اصیل با فطرت انسان می داند که اگر انسان بر فطرت توحیدی خویش باشد آنها را ادراک خواهد کرد: "هنر اسلامی آن هنری که به طور طبیعی و جوشش فطری از اسلام و عبودیّت و شیفتگی به وحدت و کمال و تعادل و توازن می جوشد در نهان خانه جهان انسان ها آموزشی است که جان آنها را درمی یابد و در مقابل این دریافت و وجدان؛ نیازی به زحمت و استدلال و نظر و برهان نیست"(نجومی، 1378، ص 15)

دکتر شریعتی:

مرحوم دکتر شریعتی هنر را این گونه تعریف می کند: "هنر" یک مقوله دینی است و یک حقیقت متعالی و مقدّس است که نجات بخش بشریّت است و هم چنین یک رسالت مافوق مادّی و متعالی و صد در صد انسانی دارد" (شریعتی، 1366، ص 8). او معتقد است: "هنر عبارت است از کوشش انسان برای برخوردار شدن از آن چه باید باشد، اما نیست"(شریعتی، 1366، ص 19). به این ترتیب، او نیز شرایط و ویژگی هایی را برای هنر مورد نظر خویش برمی شمارد که 1-مقوله ای دینی است، یعنی با روش زیست و مشی انسان مرتبط است و به جهت ارتباطش با ماوراء الطّبیعه و سیراب شدنش از معارف الهی و با بیان حقیقت تقدّس می یابد. 2- از نظر او، هنر باید "نجات بخش" باشد و "نجات" انسان نیز از نظر او و اصول به مقام متعالی معنوی و انسانی است که تعالیم الهی برای انسان تعریف کرده است. 3- هنر؛ هدفمند و غایت گراست و این "هدف" و "غایت" جز آنچه دین و خداوند تبارک و تعالی برای انسان تعریف کرده است، چیز دیگری نیست.
به این ترتیب ویژگی های مورد نظر برخی از اجلّه متفکّران معاصر برای هنر مطلب به دست می آید، که از بارزترین ویژگی ها حقیقت جویی و حقیقت گویی و زیبایی آفرینی و عدالت خواهی و تذکّردهی و هدایتگری و بیدارکنندگی و آگاهی دهندگی و متعهّدبودن و دوری از فساد و مقابله با غفلت زایی و احتراز از تباهی و اجتناب از بطالت و خودداری از اسراف و دوری از ظلم است.
در باب نظر علمای اسلام (و به تبع آن، نظر اسلام و مسلمانان) درباره هنر، این نظریّه مطرح می شود که علمای اسلامی در ایران، به خصوص علمای شیعه توجّه ویژه ای به مسائل فلسفی هنر مبذول نداشته اند و کم تر پذیرای هنرمندان شده اند و دلیلی که برای تأیید این نظریّه مطرح می شود این است که "هنر" در ایران همواره در دربار سلاطین و شاهان استقرار داشته و مردم عادی و روحانیّت شیعی کم تر به طور مستقیم با هنر و هنرمندان بزرگ معماری، نقّاشی، کتاب آرائی و شعر همجوار بوده اند. هنر و هنرمندان ایران همواره با قدرت سیاسی رابطه مستقیمی داشته اند و دربار منبع ارتزاق آنها بوده است" (فهیمی فر، 1383، ص 349)، و مدّعی هستند که "هنر ایرانی از بدو شکل گیری به عنوان هنر ملّی در دربار هخامنشیان تا دوران مشروطیت هنری درباری تلقّی می شود و تحلیل آن بدون در نظر گرفتن مؤلّفه های قدرت و سیاست ما را به بیراهه می برد" (فهیمی فر، 1383، ص 356).(4) در مورد این نظرات و ادّعاها، اشکالات عدیده ای به چشم می خورد. از جمله آن که برخی ادّعاها مثلاً استقرار هنر ایران در دربار سلاطین و شاهان، بی ارتباط بودن مردم عادی و روحانیّت شیعه با هنر و هنرمندان، تحدید هنر در رشته هایی چون معماری، نقّاشی، کتاب آرایی و شعر (و صد البته با عنایت به آنچه از محتوای کلام و مقال ها برمی آید نوع خاصّی از آنها عمدتاً شامل وجه و مرتبه نازل آنها می شود)، اطلاق تعبیر "هنر درباری" به "هنر ملی ایران" یا به عبارتی تلقّی و معرّفی و انحصار ملّی ایران در هنر درباری، بدون ارایه هیچ دلیل و برهان قاب قبول و مستندی به عنوان اصولی مسلّم و به صورت مطلق قلمداد می شوند. پس از مسلّم تلقّی کردن این فرضیّات اشتباه، آن گاه سایر مباحث و ادّعاها نیز بر این مفروضات اشتباه استوار شده اند. این در حالی است که برای مطرح کردن یک موضوع علمی و به خصوص چنین ادّعاهایی نیاز به تحقیق و تفّحصی همه جانبه و از جمله تبیین تعریف هنر از منظر اسلام و بر اساس تعالیم اسلام اوّلین نیاز و نخستین گام ضروری است. پس از آن که تعریف هنر از نظر اسلام مشّخص شد رشته هایی از نظر اسلام هنر نامیده می شوند یا فعّالیت های هنری مجاز در جامعه اسلامی یا هنرهایی که می توانند ارزش ها و اصول اسلامی را تجلّی عینی بخشیده و تضادّی با اصول مسلّم آن نداشته باشند باید به دقّت تعیین شده و مورد شناسایی قرار گیرند.سایر مباحث و ادّعاها نیز تحقیق در خور خود را طلب می کنند. اگرچه پرداختن به همه این موضوعات بحث مستوفایی را طلب می کند، امّا در جهت تنویر افکار و به خصوص تذکّر به جوانان در جهت مراجعه مستقیم به منابع اصیل و دستِ اوّل، تذکر اجمالی نکاتی ضرورت دارد. اول این که باید در ابتدا تعریف از "هنر" و "هنرمند" به طور عام و به ویژه در تفکّر اسلامی و در میان مسلمانان روشن شود. مسلمانان از ابتدا هیچ گاه به هنرهایی همچون نقّاشی و مجسمّه سازی توجّهی جدّی ننموده و به دلیل ارتباط آنها با تجسّم الهی (که در ادیان دیگر رایج بود) در ترویج آنها اقدامی ننموده و حتّی در مواردی حتّی هنر دینی (الّا در برخی از انواع آنها) مطرح نشدند. در مورد هنر شعر نیز قابل ذکر است که بزرگانی چون حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی و جامی و سنایی و ناصرخسرو و عطّار نیشابوری نه تنها رابطه ای با دربارها نداشته که به انحاء مختلف از آنها گریزان بوده اند. ضمن این که هر کس چیزی به نام شعر گفت که هنرمند نیست و به همین دلیل است که می گوئیم ابتدا باید تعریف هنر و هنرمند (به ویژه در تفکّر اسلامی) روشن شود. آیا فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی و عطّار هنرمند و شاعر نیستند، ولی شعرای دربار سلاطین غزنوی (مثل فرّخی و عنصری و منوچهری) هنرمند و شاعر هستند. در مورد معماری نیز گذشته از برخی قصور، هنر اصیل معماری ایران را در ساده ترین بناهای معماری می توان باز شناخت. این در عین حالی است که سلطانی که به علاقه مردم به اسلام آگاه بود، قاعدتاً امر به احداث مسجد می نموده است. اما آیا اطمینان داریم که معمار آن مسجد بر اساس منویّات آن سلطان عمل می کرده، یا باورهای خویش را در مسجد متجسّد می نموده است. نکته بسیار مهم دیگر این که هنر خوش نویسی (کلام الهی) و قرائت قرآن کریم که اتفاقاً اینها از نوادر هنر قدسی در تفکّر اسلامی هستند از فهرست هنرها حذف شده و ذکری از آنها به میان نیامده است. سخن در این است که نباید هنر را و رشته های هنری را از دیدگاه غیرمسلمانان تعریف و معرّفی کرد وآن گاه بر اساس آن تعاریف نظر اسلام را در مورد هنر و هنرمندان ابداع و استنتاج کرد و یا بر آن اساس هنر مسلمانان و هنرمندان مسلمان را ارزیابی نمود، چرا که در این حالت تعریفی از هنر به اسلام تحمیل شده است که شاید با آن موافق نباشد. بلکه باید ابتدا تحقیق کرد که نظر اسلام در مورد هنر و هنرمند و رشته های هنری (اعم از آن چه خود آن را هنر می نامد یا دیگران به آن هنر اطلاق می کنند) چیست، و پس از آن به تفحّص دیگری پرداخت و یا ادّعا کرد که هنر مسلمانان به طور عام و هنر ایرانیان مسلمان به طور خاص با آن چه نسبتی دارد.
بزرگانی هستند که از صدر اسلام؛ به انحاء مختلف به "هنر و موضوعات مرتبط با هنر اشاره نموده و آنها را تعریف کرده اند. در این تعاریف می توان به ویژگی های دقیقی دست یافت که برای هنر ذکر شده اند. این ویژگی ها برخاسته از جهان بینی و باورها و اعتقادات صاحب نظران بوده اند. در جهت تحدید بحث و امکان پرداختن به برخی نظراتی که برای موضوعات امروز سودمند هستند از ذکر آرا متفکّران متقدّم احتراز شده و به معرّفی اجمالی بعضی متفکّرین معاصر اشاره می شود. تنها برای نمونه به نظر فارابی (متوفّی: 339 ه.ق) اشاره مختصری می شود. فارابی دانش های مشهور زمان خود را در پنج فصل کتاب احصاء العلوم، احصا نموده است که این فصول عبارتند از: "علم زبان و بخش های آن"، "علم منطق و بخش های آن"، علوم تعلیمی مشتمل بر حساب و هندسه و مناظر و نجوم و موسیقی و اثقال و حِیَل"، "علوم طبیعی و بخش های آن و علم فقه و علم کلام"(فارابی، 1381، ص 39). به این ترتیب از نظر فارابی، اوّلین دانش های علم زبان و بخش های آن است. علم زبان از نظر فارابی دارای هفت بخش بزرگ است که یکی از آنها "علم قوانین اشعار" است (فارابی، 1381). فارابی در توضیح گفتار شعری می گوید: "گفتار شعری سخنانی است که از اموری ترکیب می شوند که خواصّشان آن است که برای شنونده، در امری که مورد گفت و گو واقع می شود، حالتی را برمی انگیزد، یا چیزی را برتر از آنچه هست، یا فروتر از آنچه هست جلوه می دهند؛ و این در مورد توصیف زیبایی یا زشتی است، یا شکوهمندی یا خواری، یا چیزی شبیه اینها"(فارابی، 1381، ص 66). او به هندسه (که در معماری و برخی هنرهای تجسّمی کاربرد دارد) به عنوان یکی از بخش های علوم تعلیمی (ریاضیّات) اشاره می کند، و در تکمیل این مباحث متذکّر می شود که علم مناظر نیز بخشی از همین علوم است که مطالب مورد بررسی اش همان مطالب علم هندسه است. از نظر فارابی علم موسیقی نیز که مشتمل بر دو علم موسیقی علمی و نظری است، یکی از بخش های علوم تعلیمی یا ریاضی است (فارابی، 1381). فارابی اجسام صناعی را اجسامی می داند که با استفاده از اجسام طبیعی و با صنعت و اراده انسان ایجاد می شوند. به این ترتیب،آنچه به آن"هنر" اطلاق می شود، در میان تقسیمات مختلف علوم مورد نظر فارابی قرار می گیرند (فارابی، 1381).

2. برخی آراء غربیان درباره هنر اسلامی

بسیاری از مستشرقین یا کسانی که از مغرب زمین که درباره هنر اسلامی سخن گفته اند، این موضوع را (مستقیم یا به طور کنایه) مطرح کرده اند که اسلام با هنر رابطه مطلوبی ندارد و به انحاء مختلف شقوق مختلف آن را نفی نموده و مسلمانان را از پرداختن به آنها نهی نموده است. اهمّ ادلّه اینها نیز گاهی آیه شریفه 224 سوره شعرا است که شاعران را (که شعر نوعی هنر است) نکوهش می کند؛ یا احادیثی که پرداختن به مجسّمه سازی و تصویرگری غنا را نفی و نهی می کند.
در این زمینه نکاتی قابل ذکر هستند که وضوح آنها مقدّمه ای است برای شناخت نظر اسلام راجع به هنر و به ویژه در مورد مراتب مختلف هنرها و نقش هر مرتبه در جهت دهی فکری جامعه. اولین نکته آن است که اگرچه هنرهای رایجی چون پیکرتراشی و نقّاشی که غالباً نمودهایی از شرک را درخود داشته اند، به جهت اهمیّت اصل "تنزیه الهی" که در تفکّر توحیدی از ارزش والا و یگانه ای برخوردار بوده و مسلمانان را از هرگونه عمل شبهه ناکی که احتمال خدشه به آن را داشته باز می داشته است، مورد نهی و نفی قرار گرفتند، اما درعین حال، هنرهایی خاصّ این تفکّر (تفکّر اسلامی) مانند "کتابت" و "تلاوت" کتاب الهی و همین طور نقش های هندسی در معماری (و هنرهای وابسته) که خود جلوه هایی از تنزیه الهی بودند، نضج گرفته و توسعه یافتند. نکته دیگر نکات طرح در آیات شریفعه 227-224 سوره مبارکه شعرا است که متعاقباً به آنها اشاره خواهد شد.
اتّکا و استناد به آراء غربیان (برای تعریف و معرّفی هنر اسلامی یا نظر اسلام در مورد هنر) پرده تیره ای است که روی حقیقت کشیده می شود؛ که در ادامه به برخی از آراء اشاره می شود:
- افرادی مانند کریستین پرایس "اسلام" را معادل "عرب" فرض نموده و عموماً از جمله اعراب به سایر ممالک سخن می گویند. اینان نیز "هنر" را مطابق آنچه خود می پندارند تعریف می کنند و سپس پدیدآورنده هنر اسلامی را صنعتگرانی می دانند که بسیاری شان هرگز به اسلام نگرویده بودند (پرایس، 1355، ص 9). این تفکّر پا را از این فراتر نهاده، باز هم با همان معیارهای خویش پیامبر اسلام(ص) را مخالف "هنر" معرفی نموده؛ و در مقابل، خلفای امور را شیفته و مبلّغ هنر نشان می دهند. پرایس می گوید: "محمد(ص) قمار و می گساری و پوشیدن حریر و شنیدن موسیقی را حرام کرده بود.(5) امّا خلفای اموی چنان شیفته هنر و خواهان لذّت بودند که دستورهای پیامبر(ص) را پیروی نکردند. ایشان شاعران و خوانندگان و نوازندگان را گرد خویش فراهم کردند و حریر و زربفت پوشیدند که بر آنها نقش های جانوران و مرغان و آدمیان بود"(پرایس، 1355، ص 15)
- نمونه ای دیگر نظر آندره گدار است که "با استدلالی بسیار مبتدی و کودکانه برای به "هیچ رساندن" معماری اسلامی" چنین می نویسد: "برای یک محقّق و تاریخ نگار مسئله در تحقیق و سنجش سهمی است که هر یک از سبک های معماری در به وجود آوردن آن داشته و گرفتن این نتیجه است که آیا معماری اسلامی بیشتر ایرانی بوده است یا مصری، بیزانسی یا رومی یا ساده تر: قبطی در مصر یا بیزانسی در شام و بالاخره در ایران ایرانی، و غیره بوده است" (گدار، 1345، ص 344)، و دست آخر نتیجه این خواهد شد که آن را به هیچ برساند. این سخن بدان می ماند که از آن و روحی که معارف وحیانی اسلامی به مثنوی مولانا و دیوان حافظ و منطق الطّیر عطار و شاهنامه فردوسی و بوستان و گلستان سعدی و سایر شاهکارهای عرفانی و فلسفی و ادبی دمیده است غفلت نموده، تنها به کالبد جسم و آنها که کلماتی از زبان فارسی هستند استناد شود. اگرچه کالبد اولیّه که ثمره و تجلّی فرهنگ ایرانی (یا قبطی یا بیزانسی یا رومی) است در حدّ خود اهمیّت دارند، اما اهمیت واقعی متعلّق به روح و جانی است که عامل بروز و تجلّی معماری ای جدید (منسوب به اسلام) شده به نحوی که حتّی آن کالبد گذشته را نیز استحاله نموده و معنایی دیگر بخشیده است.
- فقدان یا ضعف هنرهای مورد نظر غربیان در میان اعراب مسلمان به عنوان بی توجّهی به هنر یا فقدان هنر در میان مسلمانان و اعراب ذکر می شود، تا جایی که به کنایه تنها دست آورد صدر اسلام (در زمینه معماری) را توسعه و گسترش مسجد اسلامی می دانند (ر.ک: اتینگهاوزن و گرابر، 1382). اینان تا جایی پیش می روند که متکلّمان مسلمان را به عدم تبعیّت از قرآن پیامبر(ص) متهم می کنند (6) و می گویند: "البتّه این آیات (7) و متون مشابه دیگر چندان کارگر نیفتاد و مانع رشد و استقرار هنرهای تجسّمی نشده چون چند دهه پس از وفات محمد(ص) دیگر هیچ یک از متکلّمان مخالفت جدّی ای با تصاویر و پیکره ها نکردند"(اتینگهاوزن، و گرابر، 1382، ص 8). از نظر برخی از افراد، "وقتی به هنر تعبیر "اسلامی" اطلاق می شود، اشاره به اقوامی است که زیر نظر حکّام مسلمان می زیسته اند یا در فرهنگ ها و جوامعی زیست می کرده اند که به شدتّ متاثّر از ویژگی های خاصّ حیات و اندیشه اسلامی بوده اند"(اینگهاوزن و گرابر، 1382، ص 1).
-برخی کسان نیز ریشه "هنر اسلامی" را در میان اعراب جاهلی جست و جو می کنند و می گویند: "اعراب هنر چندانی نداشتند. هنر عمده آنها شعر بود که شعرای عهد جاهلیّت بر طومارها می نوشتند که بر در کعبه می آویختند. و هنر دیگر آنها تزئینات مایحتاج زندگی بدوی شان بود"(وزیری، 1383، ص 179). نگرش این چنینی، نه تنها به هنر که حتّی به مقولات دیگر نیز نگاهی بسیار ساده و سطحی و کودکانه است. از جمله این که "حجر الاسود" را هم طراز با سایر بت ها می نامند و می گویند: "کلیّه بتها به غیر از حجرالاسود به دست آن حضرت [محمّد(ص)] شکسته شد و تنها یادگاری که از عهد عرب جاهلیّت باقی ماند مراسم حجّ سالانه کعبه و زیارت حجرالاسود بود که در دیانت اسلام نیز راه یافت"(وزیری، 1383، ص 179)؛ فَاعتَبِرُوا یا اُولِی الابصَار، (8) به جای این که به احیای حجّ ابراهیمی (ع)توسّط پیامبر اسلام و رسول خدا(ص) معترف شوند؛ از تداوم حجّ جاهلی در اسلام می گویند، و نعوذ بالله؛ "حجرالاسود" را بُتی می دانند که پیامبراسلام(ص) آن را نشکسته است. گاهی نیز با خوشحالی از عدم تبعیّت ایرانیان از فرامین مذهبی می گویند، و ادّعا می کنند که:"حتّی در همان اوائل اسلام با وجود ممانعت شدید مذهبی، ایرانیان دست از هنر نقّاشی برنداشتند"(وزیری، 1383، ص 185).
- به طور عمومی نیز، با بی توجّهی به معنای هنر و معنا و مصداق هنرمند و آن اثری که هنر نامیده می شود، دیگران را با معیارها و باورهای خویش ارزیابی می کنند. مثل این که فردی اثر معماری هنرمندانه را پانتؤن و پارتنون می داند و چون در قلمرو معماری ایران اسلامی مشابه چنین آثاری را نمی بیند، ادّعا می کند که چون هیچ یک از آثار مسلمانان به پارتنون (parthenon) و پانتئون (pantheon) شباهت نداشته و با آنها قابل مقایسه نیستند بنابراین بَد و ناموزون هستند (گدار، 1345، ص 344).
اجمالاً این که برای ارزیابی و اظهارنظر در مورد آرا یک مکتب، یک دین، یک تمدّن یا یک ملّت ابتدا باید هنر را از دیدگاه آنها تعریف کنیم. سپس باید نظر آنها در مورد مراتب هر رشته هنری که در عنوان با سایرین مشترک است از متون و نظریّه پردازان اصلی آن استنتاج شود. در این صورت است که می توان از نظر آنها در مورد هنر به طور عام یا مراتبی از یک هنر خاص آگاه شد. این صحیح نیست که هنر مطابق آنچه دیگران می گویند تعریف شود و آن گاه انواع این هنر نیز با معیارهای بیگانه ارزیابی شود.

تعریف هنر(اسلامی) از منظر قرآن کریم

در همه تقسیم بندی ها یکی از اصلی ترین مصادیق هنر شعر است. از میان همه رشته ها و موضوعات هنری نیز قرآن کریم درباره شعر و شاعری اظهارنظر نموده است؛ که اندکی مداقّه در آنها نشان می دهد که امکان تسرّی این نظریات به سایر رشته های هنری و در همه دوران ها و سرزمین ها وجود دارد. این نظریات علاوه بر این که درباره هنر و هنرمند و هنرنما و هنرمندنما صادق است. نکته اساسی که بهره گیری از این نظریات و امکان تسرّی آن به سایر رشته های هنری ممکن می کند، تمرکز اصلی بر انسان (یا هنرمند) است؛ که صفات او زمینه ساز ظهور خاصّی از هنر است و البتّه صفات هنرمند و هنر نیز نسبت و ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. با این حال، دو ویژگی اساسی که با اتّکا به تعالیم وحیانی قرآن می توان برای هنرمند و هنر ذکر کرد موضوع "ذکر کثیر" و "الهام الهی"، است که متعاقباً توضیح داده می شوند:

1. ذکر کثیر

آیه ی شریفه ی 224 سوره مبارکه شعرا، با آیات بعدی تا آخر این سوره مبارکه تکمیل می شود، به موضوع شعر و شاعران می پردازد: وَ الشُّعراءُ یَتَّبِعُهُم الغاوُونَ الَم تَرَ انَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَّهیمُونَ وَ انَّهُم یَقُولُونَ ما لا یَفعَلُونَ اِلَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کثیراً وَّ انتَصَرُوا مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا: و شاعران (یاوه سرای کفّار) را مردم جاهل و گمراه پیروی می کنند، آیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشته اند، آنها بسیار سخن می گویند و یکی را عمل نمی کنند، مگر شاعرانی که اهل ایمان و نیکوکار بوده یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از هجو و ستمی که در حقّ آنها شده (به نظم و طبع شعر از حق) یاری خواستند (شعراء: 227-224). این آیات، "شعرا" را کسانی معرّفی می کند که گمراهان از آنها تبعیّت می کنند؛ و در واقع، شاعران مورد بحث، به طور عام، عامل گمراهی مردم نیز هستند. "کلمه غاوون" جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوی و مصدرش غی است و غی معنایی دارد که خلاف معنای رشد است و رشد به معنای اصابه به واقع است و رشید کسی را می گویند که اهتمام نمی ورزد مگر آنچه حقّ و واقع باشد و درنتیجه غوی کسی است که راه باطل را برود از راه حقّ منحرف باشد و این غوایت از مختصّات صناعت شعر است، که اساسش بر تخیّل و تصویر غیرحقّ و غیرواقع است به صورت حقّ و واقع. و به همین جهت کسی به شعر و شاعری اهتمام می ورزد که غوی باشد و با تزیینات خیالی و تصویرهای موهومی سرخوش بوده و از این که از حقّ به غیر حق منحرف شوند و از رشد به سوی غوایت برگردند خوشحال شوند و از این شعرا هم کسانی خوششان می آید و ایشان را پیروی می کنند که خود نیز غاوی و گمراه باشند. و جمله "و الشُّعراء یَتَّبِعُهُم الغاوُونَ" همین معنا را می رساند (طباطبایی، 1374، ج15، صص 470-469).
این قاعده ای کلّی است که استثنا نیز دارد؛ استثنای آن شاعرانی هستند که "ایمان" آورده اند؛ "عمل صالح" می کنند؛ "ذکر کثیر" می گویند؛ و "یاری" می جویند از ستمی که بر آنان رفته است، یعنی عدالت خواه هستند.
توجّه کنیم که در این آیات شریفه، یک اصل مطرح می شود؛ و در کنار آن، استثنائات این اصل را به روشنی و با وضوح کامل معرّفی می کند، و این استثنائات عبارتند از: کسانی که اهل ایمان و نیکوکار هستند و بسیار یاد خدا کنند (و به عبارتی شعر آنان نیز یاد و ذکر خداست). قبل از ادامه بحث توجّه کنیم که این آیات زمانی نازل شده اند که شعرا هدایت فکری جامعه را (چه در مجالس عیش و عشرت و فساد و چه در میادین جنگ های غیرانسانی) عهده دار بودند. هم چنین نبیّ مکرّم اسلام(ص) به شاعربودن و قرآن کریم به شعر بودن متهّم می شدند (صافّات: 36 و انبیاء: 5).(9) به این ترتیب، این آیات، هم شعر و شاعری رایج در آن دوران (که عاری از ذکر خدا بوده اند) را نفی می نمایند و هم ساحت مقدّس پیامبرخدا(ص) و کلام الهی را از شاعر و شعر بودن تنزیه می کنند.
مروری بر آیات 227-224 سوره شعرا، حکایت از اهمیّت ایمان شاعران (هنرمندان) و صالح بودن آنان دارد. فراتر از آن کثرت ذاکر خدا بودنشان (و نه تنها به ذکر اکتفا کردن، که ذکر کثیر گفتن) ضروری است و تنها در پناه اینها (ایمان، عمل صالح و ذکر کثیر خدا و عدالت خواهی) است که امکان گمراهی آنان منتفی می شود. علامه طباطبایی در توضیح نقش ذکر کثیر می گوید: "ایمان و عمل صالح آدمی را طبعاً از ترک حقّ و پیروی باطل جلوگیری می کند. این که فرمود: خدا را بسیار ذکر می کنند، برای آن است که ذکر کثیر خدا، آدمی را همواره به یادخدا می اندازد و او را به سوی حقّ (آن حقّی که مایه رضایت اوست)"می برد و از باطل که او دوست نمی دارد بندگان به آن مشغول باشند، برمی گرداند. در نتیجه، چنین کسانی دچار آن گمراهی [که شاعران می شوند] نمی شوند" (طباطبایی، 1356، ج30، ص 231). به این ترتیب، اصلی ترین ویژگی های هنرمند مسلمان (و به تبع آن هنر اسلامی) را در "ذکر کثیر گفتن" و "صالح بودن" و "عدالت گری و احتراز از ظلم" و "حق دوستی" و "برائت از باطل" و "دوربودن از گمراهی" می توان خلاصه کرد، و البتّه با تأکید بر این ویژگی ها، هنرمند مسلمان باید به همه صفاتی که برای مؤمنین ذکر شده در حدّ اعلا متّصف باشد؛ و آثارش نیز باید در حدّ عالی به صفات تعیین شده برای آثار مسلمانان ملبّس باشد.
به این ترتیب، اگر این اقشار هنرمند، دارای نفوسی پاک و منزّه و مطهّر و مؤمن باشند، اعمالشان جز عمل صالح نباشد و آثارشان نیز ذکر و تسبیح و تقدیس خداوند و عامل هدایت مردم باشند؛ هدایتگرانی الهی برای جامعه خواهند بود. اگر خدای ناکرده به مصداق کسانی باشند که نفس خود را خدای خود گرفته اند (فرقان: 43)(10)، طبیعی است که چنین کسانی که در بند شیطان و هواهای نفسانی هستند، و آثارشان نیز اغواگر و غفلت زا و گمراه کننده و فسادانگیز و کشاننده انسان ها به وادی حیرت و پوچی و سرگردانی و غفلت و به ویژه غفلت از یاد خدا خواهد بود. در واقع،همان نقشی را که شعرا (چه خوب و چه بدشان) در صدر اسلام ایفا می کردند، در مورد همه هنرمندان طول تاریخ صدق می کند. یعنی هنرمندان (یا به عبارت بهتر آنان که هنرمند نامیده می شوند) در عین حالی که بسیاری شان می توانند در پی گمراه کردن مردم باشند (یا آثارشان مردم را گمراه کند)، گروه های اصیل شان چون حسّان بن ثابت و فرزدق و دعبل و کمیت و بعدها شعرایی چون سعدی و حافظ و مولوی و سنایی و...، چیزی جز ذکر خداوند تبارک و تعالی را مجسّم نمی کنند.
نمونه های فراوانی از نظرات و آرا و اظهار نظرهای ائمّه معصومین(ع) و بالاخص از پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) هم در مورد شعر (هنر) متعهّد در تاریخ مضبوط است، هم به شبه هنرها یا آنچه باطل است ارایه شده است. از جمله در باب تأیید شاعران صالح برخی از آنها را مرحوم علامه امینی در کتاب شریف الغدیر آورده است (رک: امینی، 1362، صص 41-8). (11) از جمله آنهاست: "گویند چون این آیه [آیه 224 سوره شعرا] در مذمّت شاعران نازل شد، عدّه ای به نزد رسول اکرم(ص) آمده و می گریستند که خداوند ما را نکوهش نموده است. پیغمبراکرم (ص) دنباله آیه را خواند (اِلا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، الخ) و شما هستید که مصداق این آیه هستید (وَذَکَرُوا اللهَ کثیراً) و زیاد یاد خدا کنید و باز شمایید که این تکه از آیه شامل حالتان می شود و (وَّ انتَصَروُا مِن بعدِ ما ظُلِمُوا) که بعد از آن که ظلم شدند یاری می شوند. [و نیز] کعب بن مالک به خدمت حضرت رسول(ص) رسید و پرسید: منظور شما در مورد آیاتی که در سوره شعرا درباره شاعران وارد شده چیست؟ حضرت پیغمبر(ص) فرمودند: به حقیقت که شما با شمشیر زبان در جهادید"(امینی، 1362، ص 19). به این ترتیب، اگرچه نوعی از شعر، عامل گمراهی شمرده می شود، امّا نوع دیگری از آن، در برهه ای دیگر از زمان سبب می شود تا شاعری (دعبل) به خاطر شعرش که متضمّن حقایقی برای ثبت در تاریخ است از امام معصوم(ع) صله و جایزه دریافت کند. مثال دیگر این که: در یک موضع، صوتی زیبا و دلنشین و آرامش بخش (قرائت قرآن امام سجاد) سقّایان و آب کِش های مدینه را با بار سنگین شان مدّت های مدید شیفته خود می کند و آنان را از راه باز می دارد تا گوش جان به آوای ملکوتی او بسپارند، و در جایی دیگر، صوتی دیگر (آواز کنیزکی آوازه خوان) خلیفه اموی را بر آن می دارد تا همانند چهارپایان چهار دست و پا رود و او را به سواری خویش فراخواند (مطهّری، 1368، ج1، صص 225-224 و همو، 1379، ص 39). همین طور است در مورد سایر هنرها که امروزه با گسترش فن آوری ارتباطات وجوه مختلف آنها که در دو سوی مخالف هم در حرکت اند، بیش از هر زمان دیگری قابل مقایسه اند.
شاید بتوان گفت که شاعران و هنرمندان باید مصداق بارز "رجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَهٌ و َ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ: پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند"(نور: 37) باشند؛ تا آثارشان بتواند به عنوان هنری الهی که می تواند هدایتگر بشریّت باشد ایفای نقش کند. در واقع، هنر اصیل چیزی جز ذکر خداوند تبارک و تعالی نیست و هنرمند اصیل نیز جز ذاکری که با آثار متنوّع هنری خویش به زبان های گوناگون؛ ذکر او می گوید و زیبایی های او را تفسیر و تبیین و معرّفی و آشکار می کند؛ نخواهد بود.

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
(سنایی غزنوی)

هنرمندانی این گونه پیروان کلام الهی هستند که می فرماید: قُل اِنَّما اَعِظُکُم بِواحدَهٍ اَن تَقُومُوا لِلهِ مَثنی و فُرادا ثُمّ تَتَفَکَّرُوا: ای رسول ما بگو به امّت که من به یک سخن شما را پند می دهم و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دونفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید و درباره من عقل و فکرت به کار بندید (سباء: 46).
موضوع قابل توجّه آن است که: همانند آن دوران که شاعران هدایت فکری و احساسی و رفتاری جامعه جاهلی را عهده دار بوده اند، در دوران معاصر نیز، هنرمندان یا کسانی که در رشته هایی که هنر نامیده می شوند فعالیّت می کنند یکی از مهمترین گرو هایی که بخشی از رهبریّت فکری و فرهنگی و رفتاری جوامع را (به عنوان اسوه و الگو) عهده دار هستند (یا سعی می کنند عهده دار شوند). امروزه بسیاری از فعّالان رشته های هنری رایج، اصلی ترین الگوهای مردمان هستند، و بسیاری از مردم سعی در همسان شدن و تقلید از انواع کسانی دارند که هنرمند نامیده می شوند.
شعر یک مصداق از هنر است، و به همین دلیل امکان تسرّی نظر قرآن کریم در مورد "شعر" به "سایر هنرها" نیز وجود دارد. همان گونه که شعرا را گمراهان پیروی می کنند مگر آنان که ایمان آورند و الخ، هنرمندان این دوران (یا کسانی که در این دوران هنرمند نامیده می شوند) را نیز گمراهان تبعیّت می کنند و آنان، خود نیز از گمراهان اند و عامل گمراهی مردم، مگر، آن گروه از "هنرمندان" که خود "ایمان" آورده اند، "عمل صالح" می کنند و آثارشان "ذکر خدا" است؛ از باب "دادخواهی" و "مبارزه با ستم" به هنر روی آورده اند؛ و به یاری حق و به کمک مظلوم می شتابند و بر ضدّ ظلم و الحاد قیام می کنند. به سخن دیگر، هنرمند(نما)، بسیار است، همان گونه که شاعر بسیار بود. اما هنرمند متعهد نیز (در عین قلّت) وجود دارد؛ که با اثر خویش، به بیان حقیقت، به یاری مظلوم، به مقابله با ظلم و ظالم، به شرح معارف، به جنگ شیطان و هوای نفس؛ و به هدایت مردمان می پردازد و می شتابد، و این توفیق و جایگاه را جز در سایه "ایمان" و "عمل صالح" و "ذکر کثیر" الهی و "مبارزه با ستم" به دست نیاورده است.
درحقیقت هنر الهی، حکیمانه و هدایت گر (جامعه و انسان ها) و متذکّر (به آیات و ارزش های الهی) و هدفمند و متعهّد و برخاسته از خرد و مسئولانه و در عین حال در تقابل با ستم و بر ضدّ ستمکار و ستمگری و نمایش دهنده زیبایی بهجت آور است. و هنر شیطانی پدیده ای غیرحکیمانه، گمراه کننده و غافل کننده و بی هدف و غیرمتعهّد و عامل حیرانی و برخاسته از هوی و در جهت و در خدمت ستم و ستمکار و ستمگری (12) و پدیدارکننده زشتی و ملال آور و متمرکز بر دنیا و پوچگرا است. هنرمند متالّه قبل از هر کسی به آنچه که می گوید عمل می کند و هنرمند غیرمتأله تعهّدی بر انجام آنچه می گوید ندارد. هنر الهی زداینده کدورت مادّه و ظاهرکننده ملکوت (و حقیقت و عالم امر) و نمایش دهنده اصلی معنوی و آگاهی دهنده و هشیار کننده است، در حالی که هنر شیطانی، اسیرکننده و اغواکننده و غافل کننده و نگهدارنده انسان در بند مادّه است.

2. الهام الهی

پس از تبیین ذکر (کثیر) به عنوان اصلی ترین ویژگی های هنرمند که آثارش می توانند به "هنر بودن" مسمّی شوند، اینک به دومین عامل ظهور "هنر اصیل" اشاره می شود. به استناد کلام الهی (تغابن: 11 و عنکبوت: 69) این عامل بنیادین "الهام الهی" است.
همان گونه که در تبیین مراتب مختلف هدایت و از جمله در مورد ارزشمندترین آنها (یا هدایت الهی) می توان از الهام نام برد، می توان گفت که هنر الهی الهام است. چنان چه در مرتبه عالی هدایت الهی پس از آن که انسان هم چون سایر موجودات در هدایت تکوینی قرار گرفت (طه: 50 و شعراء: 78)(13) و هدایت تشریعی را نیز به اختیار پذیرفت (انسان:3)، (14) و با ایمان و جهاد و اخلاص عمل در راه خدا، مشمول لطف و هدایت الهی شده و قلبش ملهم از الهام الهی می گردد: وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ : و هر که به خدا ایمان آرد دلش را هدایت کند (تغابن: 11).وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ‌ : و آنان که در راه ما به جان و مال کوشش کردند محققاً آنها را به راه (معرفت و لطف خویش) هدایت می کنیم و همیشه خدا یار نیکوکاران است(عنکبوت:69).
همان طور که در مورد حضرت لسان الغیب مذکور است که: "هر گاه در مجلس درس استادش [علامه بزرگ و محقّق نامدار میرسیّد شریف گرگانی] شعر خوانده می شد [استاد] می گفت که عوض این ترهّات به فلسفه و حکمت بپردازید. اما چون شمس الدّین محمّد می رسید علامه گرگانی می پرسید: بر شما چه الهام شده است غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وی اعتراض می کردند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می کنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می دهی؟ استاد در پاسخ گفت: شعر حافظ الهامات و حدیث قدسی و لطائف حکمی و نکات قرآنی است (مطهّری، 1359، ص 43). و هنری که الهام الهی است چیزی جز حکمت نیست، و سخن نبیّ مکرّم اسلام (ص) نیز به آن گواهی می دهد که می فرماید: "اِنَّ مِنَ الشَّعرِ لَحِکَماً: بعضی شعرها حکمت است"(رسول اکرم(ص)، 1377، ص 339، ح 916)، که آثار شاعران بزرگی همچون حافظ و مولوی و سعدی مشحون از آنهاست:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم، همه از دولت قرآن کردم
***
زمین به تیغ بلاغت گرفته ای، سعدی
سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست

امّا، هنر شیطانی چیزی جز تلقینات و القائات شیطانی نیست که خود شیطان متعرف به زینت دادن همه چیز در روی زمین برای گمراه کردن اولاد آدم(ع) بوده است (حجر: 40-39)؛ و در این راه از هیچ مکر و حیله ای فروگذار نکرده و نخواهد کرد؛ و جایگاه این امر (نقش الهام الهی) نه تنها در خلق هنر که در دریافت و درک علوم نیز نقشی ارزشمند و شایان توجّه است (که ذکر اجمالی آن گذشت). "حکمای اسلامی[نیز] به این مسئله توجّه داشته و به درستی دریافته اند که بدون نوعی حضور و ادراک حضوری، تحقّق علوم حصولی و دست یافتن به معقولات ثانیه فلسفی امکان پذیر نیست"(ابراهیمی دینانی، 1379، ج3، ص 97).

رابطه هنرمند و هنر و ویژگی هایشان

ریشه داشتن فکر و عمل انسان در جهان بینی و باورهای او، و وجود اصولی جهانی، مفروضات مورد مقبولی هستند که به استناد آنها، در این مجال شناسایی تأثیر تفکّر دینی (به عنوان یک جهان بینی) بر شکل گیری شخصیّت هنرمند (انسانی که به خلق آثاری می پردازد) و بر آثار هنری وی، مدّ نظر قرار خواهد گرفت.
انسان در فضای نفس و آرمان هایی که برای حیات و نهایت زندگی خویش قایل است زندگی کرده و این آرمان ها (اعم از معنوی و مادّی، اخروی و دنیوی، صعب الوصول یا سهل الوصول) در جهت دادن و هدایت فعّالیت های انسان و شکل دادن آثار وی، و به عبارت دیگر، درمعنا بخشیدن به آنها نقشی بنیادین ایفا می کند. به این ترتیب، می توان گفت که هر انسانی چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه از آن غافل باشد چه رسماً اعلام کند و چه از بیان آن استنکاف ورزد، عمارت عُمر و فعالیت ها و اعمال و رفتار خویش را بر ارکانی استوار می نماید که از جهان بینی و نحوه نگرش او به عالم هستی و از غایتی که برای حیات قایل است، استخراج و استنباط شده اند. به طریق اولی هنرمند نیز به عنوان کسی که آثار او جلوه ای از خلاقیتی است که در نهاد او به ودیعه نهاده شده است از این قاعده مستثنی نیست.
با این مقدّمه که به اجمال اهمیّت مبانی نظری منبعث از جهان بینی در خلق آثار هنری را تذکّرمی دهد، به ذکر مقدمه ای دیگر نیز نیاز است؛ و آن، بیان این مطلب مهم است که تفکّر دینی به عنوان یک نوع و یک مرتبه ای از جهان بینی و مبنای روش زیست، در طول تاریخ فضایی را برای هنرمندان فراهم نموده است که بتوانند عالی ترین مضامین معنوی و انسانی را برای بشریّت محسوس و مشهود نمایند. مراد از دین و تفکّر دینی در این بحث عبارت از باور و اعتقاد به ماوراء الطبیعه (غیب و نقش آن در ظهور عالم شهادت) و متاثّر دانستن و متاثّر داشتن جملگی فعالیّت های انسانی و ساحت های حیات از ارزش ها و اصول این تفکّر در جهت دستیابی به آرمان هایی غایی حیات است که تفکّر دینی برای انسان تعریف می نماید. تفکّر دینی، دین را امری شخصی و فردی و منحصر به فرد حدود به قلمروها و موضوعاتی خاص یا انجام یک سری حرکات عبادی نمی داند. تحت حاکمیت تفکّر دینی قرارداشتن ضمن آن که با تدیّن به معنای مصطلح آن که عبارت از انجام اوامر و نواهی و تحدید دین در برخی امور معنوی و شخصی و فردی و عبادی است تفاوت ماهوی دارد، عامل وحدت بخشیدن به حیات و جهت دهنده به کلیّه فعالیّت های انسان است. تفکّر دینی اجازه ریشه دوانیدن دنیاگرایی در جان انسان را نمی دهد. مشکل بزرگ دنیای معاصر آن است که در بهترین حالت که خصومت با دین را نفی می کند تدین را به جای تفکّر دینی نشانده است. تدیّن نمی تواند سدّی در مقابل نفوذ آرا غیردینی باشد. تدیّن معمولاً فریب موضوعاتی را می خورد که یا ظاهراً صبغه دینی نداشته و خود را خنثی معرّفی می کنند یا این که مبانی نظری خویش را مخفی می دارند، یعنی این که هر کس با هر دینی می تواند از آنها استفاده کند. در حالی که تفکّر دینی همچون محکی خلل ناپذیر هرچیز را ارزیابی نموده و به غیردینی بودن (فاقد فلسفه و حکمت بودن) هیچ چیز اعتقادی ندارد. بسیاری از مقولات با عنوان برون دینی بودن (حتّی تفکر سکولاریستی) می توانند با تفاسیر و معنای غیردینی خویش زندگی (طرز فکر و آثار و آرمان های) متدیّنین را نیز تحت تأثیر قرار دهند. توجّه به این نکته ضرورت دارد که "سکولاریسم در صورت ها و جلوه های مختلف و از راه های پیدا و پنهان می آید و در همه جا به سراغ همه چیز و همه کس می رود و به خصوص در تفسیر کلمات قدسی جایی برای خود دست و پا می کند. مأموران سکولاریسم همیشه منکران دین نیستند. سکولاریسم وقتی در جان یک دیندار سکنی گزیند او را به بی دینی نمی خواند، بلکه تلقّی دینی او را با مسلّمات عصر تطبیق می دهد"(داوری اردکانی، 1375ج، ص 10). به بیان ساده، می توان دیندار بود و به روش جهانگراها (سکولارها) مشی کرد؛ اما فضای تفکّر دینی ایشان را از مشی های غیردینی مصون می دارد.

ویژگی های هنر به عنوان "اثری" انسانی و جلوه های صفات هنرمند

همان گونه که می توان برای هنرمند اهدافی را قایل شد که نگرش او و فعالیت هایش را جهت و شکل می دهند، تأثیر آن اهداف در آثار هنری یا به عبارتی تجلّی آرمان ها و اصول جهان بینی هنرمند در هنر وی نیز امری در خور توجّه است. در حقیقت، اصول زیر، اصولی هستند که هنرمند تربیت یافته در تفکّر دینی را (با تعریفی که دین او از آنها دارد) تحت تأثیر قرار داده و در شکل گیری شخصیّت هنر او ایفای نقش می نماید. قابل ذکر است که ویژگی ها و صفات هنر اسلامی را از راه های زیر می توان بازشناخت:
1. صفاتی که به عنوان صفات فعل و مخلوقات الهی مطرح هستند و در آثار انسانی (و از جمله هنر وی)نیز (به عنوان جانشین خداوند در زمین) باید ظهور و بروز داشته باشند. ناگفته نماند که این ویژگی ها عموماً فطریاتی هستند، که باید به انسان یادآوری شوند و تعریف و ویژگی های مطلوب آنها ارایه شود. بسیاری از مفاهیم و موضوعات (زیبایی، عدالت، عشق، انسانیّت، راستی، آزادی، هنر) مورد احترام و خواست فطری جملگی تمدّن ها و مکاتب فکری و ادیان می باشند و بسته به جهان بینی و فرهنگ و مبانی فکری، برای هر یک از آنها تعریفی ارائه می شود که در جوامع مختلف با هم متفاوت و حتّی گاهی متضاد هستند. برای نمونه، در کنار احترام به این مفاهیم و موضوعات از سوی حکیم متالّه، کسی که غیب و متافیزیک را انکار می کند نیز به آنها احترام می کند؛ ولی تعریف این دو از این موضوعات کاملاً متفاوت است. به همین دلیل، سعی بر آن خواهد بود تا در این مجال، به برخی از اصولی که در فضای دینی تفکّر دینی به تبعیت از جهان بینی پایه آن هنرمند را تحت تأثیر خویش قرار داده و او را به خلق آثار هنری هدایت می نمایند، اشاره شود.
در اینجا بی مناسبت نیست تا به نکته ای اشاره شود و آن امکان اطلاق هنرمند به حضرت حقّ سبحانه و تعالی است، که گاهی چنین مطرح می شود. این سؤال مطرح است که رابطه و نسبت خداوند تبارک و تعالی با هنر چیست؟ و آیا می توان او جَلَّ وَعَلا را "هنرمند" نامید و صفت "هنرمند" را برای او به کار برد. پاسخ به این سؤال با تعریفی که از "هنر" ارایه می شود ارتباط تام دارد. در مورد امکان اطلاق "هنرمند" به خداوند تبارک و تعالی نکاتی قابل ذکر است: اگر هنر را به معنای بداعت و خلاقیّت و نوآوری و خلق زیبایی تلقّی کنیم، با عنایت به این که خداوند در کتاب مجیدش، خویش را فاطر (یوسف: 101) و بدیع (بقره: 117) و خالق و باری و مصوّر(حشر: 24) می نامد که هر روزی در کاری جدید است (رحمن: 29) و هرچه را که می آفریند زیبا و برحقّ است (تغابن: 3، صافّات: 125، سجده: 7، حجر: 85، احقاف: 3 و دخان: 39-38) و باطل و بیهوده و بازیچه نیست (آل عمران: 191، ص: 27، انبیاء: 16 و دخان: 38)، می توانیم او را "هنرمند" بدانیم. امّا اگر معنای هنر را (آن گونه که امروزه مطرح است) تجلّی "خیال"ات هنرمند بدانیم، آنگاه می گوییم، خداوند سبحان منزّه است از این که واجد خیالاتی باشد که بخواهد آن خیالات را متجسّد سازد.
علاوه بر اینها، بسیاری از ویژگی هایی را که در مورد هنر و هنرمند ذکر می شوند، از جمله اغراق گویی، ارضای تمایلات، تحریک احساسات؛ و مثال آن ها در مورد صُنع خداوند متعال و آثار الهی صادق نیستند. در توضیح این مطلب می توان گفت که: در آیه مبارکه "هُوَ الله الخالِقُ البارِی المُصَوِّر؛ کلمه خالق به معنای کسی است که اشیائی را با اندازه گیری پدید آورده باشد. و کلمه باری نیز همان معنا را دارد، با این فرق که باریء پدیدآورنده ای است که اشیائی را که پدید آورده از یکدیگر ممتازند. و کلمه مصوّر به معنای کسی است که پدیدآورده های خود را طوری صورتگری کرده باشد که به یکدیگر مشتبه نشوند. بنابراین، کلمات سه گانه هر سه متضمّن معنای ایجاد هستند، اما به اعتبارات مختلف که بین آنها ترتیب هست، برای این که تصویر فرع این است که خدای تعالی بخواهد موجودات را متمایز از یکدیگر خلق کند، و این نیز فرع آن است که بخواهد موجوداتی بیافریند"(طباطبایی، 1374، ج19، ص 382)اگرچه برخی صفات همچون خلاقیت و تصویرگری با آنچه در مورد هنر مطرح اند؛ همسویی دارند، اما اصلی ترین صفات؛ صفت "باری" است که به معنای خلق آثار متمایز با سایر آثار است؛ و به همین دلیل می تواند به عنوان اصل عالی و برتر "هنر" معرّفی گردد، و هنر نیز تجلّی و صورت نزول یافته آن تلقّی شود.
مرحوم علامه طباطبایی در مورد مقایسه آثار انسانی و خلق الهی می گوید: "چرا ما کارهایی را انجام می دهیم و گاه نمی توانیم عین همان را تکرار کنیم؟ مثلا گاهی قطعه شعری بسیار عالی می سراییم یا خطّ بسیار زیبایی می نویسیم، اما بعداً هرچه تلاش می کنیم مثل آن را نمی توانیم انجام دهیم. پاسخی را که ما برای این سؤال انتخاب کرده ایم این است که درست است که ما اعمال خود را از روی اراده و اختیار انجام می دهیم، ولی گاهی یک سلسله امور اختیاری در بعضی از ویژگی های افعال ما اثر می گذارد، لرزش نامحسوس دست ما گاه درشکل دقیق حروف مؤثّر است، و از این گذشته قدرت و استعداد ما همیشه یکسان نیست، گاه عواملی پیش می آید که تمام نیروی درونی ما را بسیج می کند، و ما می توانیم به اصطلاح شاهکاری بیافرینیم، ولی گاه عوامل محرّکه ضعیف است و تمام نیروی ما بسیج نمی شود، به همین دلیل کار مرتبه دوّم به خوبی مرتبه اوّل انجام نمی گیرد. ولی خداوند که قدرتش بی انتهاست، این گونه مسائل برای او مطرح نیست، هر کاری را انجام دهد عین آن را بی کم و کاست می تواند تکرار کند"(مکارم شیرازی، 1362، ج13، ص 115).
2. تجلّی ویژگی هایی که از سوی تعالیم اسلامی به عنوان بایدها و نبایدها در زندگی انسان معرّفی شده اند. این صفات از آن جهت می توانند به عنوان صفات هنر اسلامی مطرح شوند که قادر به مناسب نمودن فضا و محیط زندگی برای بروز رفتارهایی هستند؛ و در کنار آن انسان را متذکّر نگاه داشته و امکان بروز رفتارهای ناروا را نیز کاهش می دهند. از آنجایی که اصول تفکّر دینی یا اصولی که توسّط خداوند تبارک و تعالی برای زندگی انسان و به طور عام برای تداوم حیات و بقای عالم هستی مقرّر گردیده اند اصول ثابتی هستند که در هر مقوله ای از حیات و برای هر زمان و مکان جلوه و تجلّی خاصّ خویش را دارند، هنرمند معتقد به این اصول، بنا به تعریفی که تفکّر دینی برای آنها دارد، به خلق آثاری می پردازد که ضمن بیان و تجلّی کالبدی بخشیدن به آنها، مخاطبین را نیز به مبانی و جلوه های این اصول هدایت می کند تا با ارتقا آگاهی، کاربرد آنها را در حیات فردی و جمعی شان بیازمایند.
3. دسته سوّم صفات هنرمند (یا به عبارتی صفات انسانی انسان) هستند که از سوی تعالیم شرع مقدّس برای انسان مؤمن تعریف شده اند. این صفات در آثار صاحبان خویش متجلّی شده، و به عبارتی، صفات هنرمند در هنرش متجلّی می شوند. در واقع، یکی از اصلی ترین موضوعات در مقوله "هنر"، توجّه به ویژگی های هنرمند یا خالق هنر است که اثر هنری آیینه او و تجلّی اندیشه ها و آرمان ها و کمال مطلوب مورد نظر اوست. شاید به همین دلیل است که کلام الهی در تبیین موضوعات مربوط به "شعر"(به عنوان یکی از مصادیق هنر، که درباره همه هنرها و حتّی آثار انسان نیز قابل تسرّی است) بر اصلی ترین ویژگی های شاعر (هنرمند یا صاحب اثر) تأکید نموده؛ "ایمان" و "عمل صالح" و "ذکر کثیر" را صفات آنان برشمرده و شاعران "مؤمن" و "صالحانی" که "ذکر کثیر" می کنند و در شعرشان از ظلمی که به آنان رفته طلب یاری می کنند را از سایرین مستثنی نموده است (شعراء: 227-224).
طبقه بندی مردمان و اهل جوامع بر حسب شغل و حرفه شان شیوه رایجی است که از قدیم الایّام جاری بوده و در توصیف اهل جوامع از کشاورزان و کارگران و کارمندان و صنعتگران و معلمان و تجّار و مهندسان و اطبّا و سایر مشاغل سخن به میان می آید. در این مقوله نکاتی قابل توجّه است. اوّل این که همین طبقه بندی حکایت از شباهت های افراد هم پیشه یا همکار دارد. یعنی هم شغل بودن مردمان زمینه ساز بروز برخی شباهت ها بین آنها می شود. به این ترتیب، در گذشته که مشاغل محدودتر بود، آدمیان نیز در گروه های محدودتری طبقه بندی می شدند و (به دلیل محدودیّت طبقات شغلی) شباهت های بین آنها نیز افزایش می یافت؛ و امروزه با تعدّد مشاغل، تفاوت های بین مردمان افزایش یافته است، که همین تفاوت ها، به نوبه ی خود، سبب تنوّع انسان ها و دوری شان از یکدیگر می شود. نکته دیگر این که، همان گونه که انسان شغلی دارد و آثاری را پدید می آورد، ویژگی های خاصّ آن شغل نیز او را می سازند، و آثارش نیز آیینه و نمایشگر او هستند. برای نمونه، موسیقیدانان دارای روحیه لطیف تری هستند؛ و در مقابل، سلاخ ها از خشونت بیشتری برخوردارند. دیگر این که به دلیل تبعیّت هر شغل از قانونمندی خاصّ خود و به دلیل ارتباطی که با مواد و محیط خاص دارد، همین قانونمندی ها و مواد و محیط خاص (مثلاً مزرعه و طبیعت یا کارخانه و ماشین) بر ویژگی های اخلاقی و رفتاری شخصیّتی و حتّی جسمی انسان نیز تأثیرگذار هستند.
با این وجود، اصلیترین صفات هنر اسلامی را در موارد و زمینه های زیر (که برآیند سه گروه فوق هستند) می توان پی جویی کرد:
تعبّد: تعبّد از صفات الهی هنرمند (و هر کسی) است که در فضای تفکّر دینی رشد نموده و فعالیّت می کند؛ و آثارش نیز باید ضمن گواهی به این ویژگی مخاطبان را نیز به تعبّد دعوت کند.
خشیت الهی (خداترسی): خداترسی یکی از اصلی ترین ویژگی های علمای حقیقی است که قاعدتاً نیز باید در هنرمندان و آثارشان نیز ظهور و بروز داشته باشد.
عفاف: در بسیاری از جوامع مضامین جنسی یکی از موضوعات مورد توجّه کسانی است که مدّعی هنرمندی بوده و تمرکز بر این امر را در جهت کسب شهرت، ایجاد زمینه مصرف و نیاز کاذب، و جلب نظر مردم به کار می گیرند. امروزه که ابزار صوتی و تصویری و سامانه های اطّلاع رسانی و آثاری که به نام هنر از طریق آنها معرّفی می شوند، گسترش یافته اند، این گونه آثار نیز امکان حضور بیشتری در جوامع یافته اند. سوء استفاده از زنان و کودکان به همراه ناآگاهی و فقر و تمرکز بر امیال غرایز مادّی که از هر جانب انسان معاصر را مستقیم و غیرمستقیم تحت سلطه و تأثیر قرار داده اند، به عنوان ابزارهای تبلیغاتی برای معرّفی مدها و محصولات جدید در جهت افزایش مصرف مورد استفاده قرار می گیرند. رشته های هنری مختلف نیز در خدمت این تبلیغات بر یکدیگر سبقت می جویند، و عرصه را بر هنرمندان متعهّدی که دغدغه انسان و انسانیّت و عاقبت او را در دل دارند، تنگ نموده اند. یکی از اصلی ترین راه های مبارزه با وضع حاضر و اصلاح آن فراهم آوردن امکان فعالیّت برای هنرمندانی است که در فضای تفکّر دینی فعالیّت می کنند و ساحت هنر خود را به زشتی های رایج نمی آلایند. نکته مهمّ قابل ذکر آن است که تمرکز بر این مقوله یا احتراز از آن، تنها به حسّ بینایی منحصر نشده و سایر حواس، کلام و حتّی استنتاجات ذهنی مخاطبین بر بستر فرهنگی آنان نیز از این موضوعات، متاثّر هستند که این وجه در عین اهمیّتی که دارد، در بسیاری موارد مغفول می ماند.
اخلاص: خلوص هنرمند در پرتو تفکّر دینی، جان و فکر و جسم هنرمند و هم چنین اثر هنری او را از هرگونه ناخالصی و زشتی و پلیدی و آلایش، پاک و خالص می گرداند.
عدالت جویی: یکی از لوازم اصلی تفکّر الهی و دینی داشتن، به جای آوردن شرط امانت و جانشینی خداوند تبارک و تعالی در زمین است که اهتمام در مرعی داشتن اصول حاکم بر فعل و خلق الهی (که از جمله مهم ترین آنها عدل است) در اعمال انسانی یکی از جلوه های آن می باشد.
زیباگرایی: هنرمند دینی، چیزی جز زیبایی پدید نمی آورد.
عزّت: در فضای تفکّر دینی، هنرمند فرد دینداری است که تفکّر معنوی سراسر وجود و زندگی اش را فراگرفته است، عزّتی را برای خویش و جامعه و بشریّت آرزومند است و آن را ترویج و تبلیغ می کند که عاری از هرگونه شائبه و غرور و خودخواهی و منیّت و تفاخر و علوّ در زمین و بزرگی ظاهر و دنیوی است.
معنویّت گرایی: هنرمند دینی به جملگی نیازهای انسان در حدّ متعادل توجّه داشته و تأکید اصلی و بنیادین خویش را بر پاسخگویی به نیازهای معنوی و روحانی که معمولاً مغفول می ماند قرار می دهد.
حقّ گرایی: حقّ بودن یکی از بارزه های اصلی فعل الهی است که به کرّات به آن اشاره شده است.
کمال گرایی: ضرورت وفاداری به آرمان گرایی و اوج گرفتن به سمت آرمانی که تفکّر دینی برای انسان معرّفی می کند توجّه و گرایش به کمال و اهتمام در طیّ مدارجی است که هر کدام از درجه مادون خود کامل تر باشند.
هویّت: بارزترین ویژگی مراتب مختلف هویّت از منظر هنر اسلامی صبغه معنوی و فرهنگی آن است.
اصالت: موضوع اصالت نه تنها به غیر تقلیدی بودن ایده ها و آرا و حتّی چگونگی و روش بیان آنها مربوط است، که به غیرتقلیدی (و ملّی و بومی) بودن ابزار بیان اثر هنری نیز مربوط می شود.
چند بُعدی بودن: چند بعدی بودن مصداق بارز رمزگرایی است که برای بیان و تجسّم مفاهیم معنوی چاره ای جز بهره گیری از آن نیست. یکی از فواید مترتّب بر چنین روشی این است که حتّی کسانی که بر بعد مادّی حیات متمرکز هستند، به آنها توجّه نموده و به تدریج به مبانی معنوی و ساحت های دیگر حیات متذکّر می شوند.
جامعیّت: به تبعیّت از تفکّر وحدت گرایانه ای که حاصل زیست در فضای تفکّر دینی است، جملگی مقولات و موضوعات، به طور متعادل و توأمان مورد توجه هنرمند هستند.
اصلاح گری: هنرمند تربیت شده در فضای تفکّر دینی به تبع آرمانی که برای خویش و جامعه خود قایل است و در جهت ادای وظیفه در رسالتی که در هدایت بشریّت برای خویش می شناسد، همواره دست به خلق آثاری می زند که در جهت اصلاح و رفع فساد ایفای نقش نماید.
میزان گرایی: این موضوع به معنای باور به وجود معیارهایی برای خلق آثار هنری و برای ارزیابی آثار و آراء مبانی آنهاست.
رمزگرایی: رمزگرایی هنرمندی که در فضای تفکّر دینی کار می کند، موضوعی اختیاری و از روی تفنّن نیست؛ بلکه به جهت ماهیّت معنوی و غیرمادّی موضوعات و مفاهیم مطرح، هنرمند ناچار به استفاده از زبان و ابزاری است که توسّط آنها بتواند مضامین معنوی و روحانی را تجلّی کالبدی و عینی بخشیده و به وسیله آنها با مخاطب رابطه برقرار کرده و مفاهیم مورد نظر خویش را به وی القا نماید.
نوگرایی: هنرمند متالّه همواره در پی بیان "نو" و حقیقت و کشف بطون و زوایای جدیدی از حقایق ثابت معنوی و ارائه آن به جامعه است.
انسان گرایی: با تذکّر این نکته که انسان گرایی مطرح در تفکّر دینی که انسان را اشرف مخلوقات و خلیفه الله می داند، با انسان مداری مطرح در تفکّر مدرن (humanism) که بشر را جایگزین خداوند در زمین می داند، تفاوت ماهوی دارد.
آزادی: دین و تفکّر دینی آزادگی و حرّیت و استقلالی را برای هنرمند به ارمغان می آورد که هیچ عاملی یارای خدشه به آن را ندارد.
امیدبخشی: در جهت ترویج تفکر دینی و معرّفی مراحل زندگی و حیاتی که این تفکّر برای انسان قایل است، هنرمند پیرو این تفکّر نیز، از این نکته غافل نمی ماند که مراحل حیات و جایگاه هر کدام در فرایند حرکت انسان را به مخاطب معرّفی می کند؛ و اینکه هیچ گاه، هیچ کس را از امکان وصول به فلاح و رستگاری مأیوس نمی کند.
هدایت: از آنجایی که برای جملگی موضوعات و آداب و اوامر و نواهی (مذکور در ادیان و به ویژه در ادیان ابراهیمی و بالاخص در اسلام که بنا به اعتقاد پیروانش که اتّفاقات تاریخی نیز آن را تأیید نموده است آخرین دین الهی است) می توان در هر مقوله ای از حیات و زندگی مصداق خاصّی یافت، جست و جوی معنا و مصداق آنها در مقوله ی هنر نیز یکی از منابع فکری هنرمندی است که درفضای تفکّر دینی فعالیت می کند.
شجاعت: تفکّر دینی سبب می شود تا انسان با اتّکای به حضرت حقّ از احدی نهراسد و حقیقت را بیان نموده و از آن پیروی کند؛ و زمینه ساز بروز شجاعتی است که به حق گرایی و صداقت و سایر صفات پسندیده منجر شود.
حضور: هنرمند تربیت شده در فضای تفکّر دینی، از جهات بسیاری به موضوع حضور در محضر الهی توجّه دارد.
صداقت: آثار صادق اگرچه آثاری هستند که همچون آینه به بیان بی کم و کاست پدیده ها می پردازند، اما به دلیل ماهیّت هنرمندانه شان آینده ره سپردن در راه موجود را نیز به جامعه تذکّر داده و راه های اصلاح و تقویت زیبایی ها و نیکی ها را نیز فراراه مخاطبین خود قرار می دهند.
طبیعت گرایی: طبیعت گرایی در تفکّر دینی عبارت از نگرش به طبیعت به عنوان آیات الهی، به عنوان ابزار شناخت، به عنوان منابع و تجلّیگاه قوانین حاکم بر عالم هستی، و به عنوان الگو برای دریافت اصولی است که زیبایی طبیعی را به وجود آورده و عامل بقا و تداوم حیات عالم هستی می باشند.
بوم گرایی: بوم گرایی در درجه ی اول باید متوجه ی باورها و جهان بینی بوده و بهره گیری از منابع و ابزار را بر پایه مبانی نظری معیارهای منبعث از آن انجام دهد.
کیفیّت گرایی: به جهت بنیاد نهاده شدن تفکّر دینی بر متافیزیک و معنویّت آن، کسانی که با این تفکّر زیست و فعالیّت می کنند تمرکز بر کیفیّت معنوی و ارتقا آن در حیات را وجهه اصلی همت خویش قرار می دهند.
آرمان گرایی: آرمان گرایی مطرح در تفکّر دینی، در پی تحصیل لقاء الهی است.
کل گرایی: کل گرایی که در واقع بارقه ای از وحدت گرایی حکمای متالّه است در قلمرو هنر نیز کاربردی وسیع دارد.

باقیّ این غزل ای مطرب ظریف
زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست

پی نوشت ها :

1- با توجّه به معنای مشّاطه گری که همان "زینت کردن" است، تمایز آن با "زیبایی" که ویژگی هنر اصیل است روشن می شود. برای مطالعه در این زمینه، ر.ک: نقی زاده: 1388، همو، 1385 و همو، 1386.
2- شاید بتوان این سخن را تفسیر فرمایش امام العارفین(ع) دانست که می فرمایند: "شاعران در یک وادی روشنی نتاخته اند تا پایان کار معلوم شود، و اگر ناچار باید داوری کرد، پس پادشاه گمراهان بزرگترین شاعر است"(امام علی(ع)، نهج البلاغه، خ 455، ص 529). همانند امروز که معروف ترین هنرمندان عالم، گمراه ترین افراد؛ یا مؤثّرترین افراد در گمراه کردن بشریّت هستند.
3- این پرسش و پاسخ در پی سخنرانی ایشان در جمع گروهی از دست اندرکاران جستاری در سینمای دینی انجام شده است که ابتدا به صورت جزوه ای در دسترس علاقه مندان قرار گرفته و در روزنامه اطلاعات (نیز با عنوان هنر و زیبایی از منظر دین) شماره 22627 مورخ یکشنبه 19 آبان 1381، ص 6 چاپ شده است.
4- قابل ذکر است که انحصار هنر در رشته هایی خاص و آن هم نوع ویژه ای از آن رشته ها نیز مطمئناً ما را به بیراهه خواهد برد. به ویژه آن که در مورد نظرات اسلام و علمای اسلام در باب هنر اطّلاع کامل و جامعی نداشته و به آنچه از سوی مستشرقین یا کم اطّلاعان مطرح می شود بسنده نماییم.
5- برای مطالعه عمومی در مورد موسیقی در اسلام، ر.ک: صفوت، 1378.
6- به نظر می رسد که در تعبیر "قرآنِ پیامبر" شیطنتی نهفته است، که به کنایه وحی بودن و الهی بودن آن انکار می شود.
7- آیات مورد اشاره عبارتند از: آل عمران:49 و زمر: 62.
8- پس عبرت گیرید ای صاحبان خرد(حشر: 2).
9- وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ‌ : و می گفتند آیا ما برای خاطر شاعر دیوانه ای دست از خدایان خود برداریم"(صافات: 36) و "بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ‌ : و لیک این مردم غافل نادان گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بی اساس است بلی محمد(ص) شاعر بزرگی است که این کلمات را خود فرابافته است وگرنه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزه ای برای ما بیاورد"(انبیاء:5)
10- أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً : دیدی حال آن کسی که هوای نفسش را خدای خود ساخت (چگونه هلاک شد) آیا تو حافظ و نگهبان او توانستی شد(فرقان: 43).
11- برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رک: همین مجلّد از کتاب شریف الغدیر.
12- توّجه به این نکته ضرورت دارد که هرگونه خروج از عدالت، تعادل و میانه روی و مخالفت با احکام الهی و اصول حاکم بر هستی ستم است.
13- قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‌ :[موسی] گفت خدای ما آن کسی است که او همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده و سپس به راه کمالش هدایت کرده است (طه: 50). الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ‌: همان خدایی که مرا بیافرید و به لطف خود به راه راستم هدایت فرماید (شعراء: 78).
14- إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً: ما به حقیقت راه را به انسان نمودیم حالی خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواهد آن نعمت را کفران کند (انسان: 3).

منابع تحقیق :
قرآن کریم
- نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار رسول اکرم(ص)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جاویدان، تهران، 1377.
- نهج البلاغه (مجموعه خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار امام علی بن ابیطالب(ع) ترجمه عبدالمحمد آیتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378.
- ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام (ج2، 1 و 3)، طرح نو، تهران، 1379.
- اتینگهاوزن، ریچارد و الگ گرابر، هنر و معماری اسلامی، ج1، ترجمه یعقوب، آژند، انتشارات سمت، تهران، 1382.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی،کتابخانه ی بزرگ اسلامی، تهران، 1362.
- پرایس، کریستین، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1355.
- جعفری، محمّدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1369.
- جوادی آملی، عبدالله، هنر و زیبایی از منظر دین، روزنامه اطّلاعات، شماره 22627، 19 آبان 1369.
- خمینی(ره)، [امام] روح الله، تبلیغات (هنر و رسانه ها) از دیدگاه امام خمینی(ره) (تبیان آثار موضوعی، دفتر 23)، مؤسسّه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1381.
- شریعتی، علی، هنر (مجموعه آثار 32)، چاپخش، تهران، 1366.
- صفوت، داریوش، اشاراتی به فلسفه ی موسیقی ایرانی، مجله نامه فرهنگستان علوم، شماره 14 و 15، پاییز و زمستان 1378.
- گدار، آندره، هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، دانشگاه ملّی ایران، 1345.
- فارابی، ابونصر محمّد بن محمّد، احصاء العلوم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1381.
- فهیمی فر، اصغر، نظریّه های فلسفی شهید مطّهری در باب هنر، مجله ی زیباشناخت، شماره 11، 1383.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه(ج 13)، دارالکتب الاسلامیه، قم، 1362.
- نجومی، سیّدمرتضی، لطافت هنر، مجلّه نامه فرهنگستان علوم، شماره 15-14، پاییز و زمستان 1378.
- طباطبایی(ره)، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، نرم افزار و نورالانوار، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، قم، 1374.
- ___، تفسیرالمیزان(ج28)، محمدی، تهران، 1363.
- ___، تفسیرالمیزان(ج33)، محمدی، تهران، 1361.
- ___، تفسیرالمیزان(ج30)، محمدی، تهران، 1356.
- ___، تفسیرالمیزان(ج8)، دارالعلم، قم، 1344.
- مطهّری، [شهید] مرتضی، فلسفه ی اخلاق، انتشارات صدرا، تهران، 1381،
- ___، حماسه ی حسینی، انتشارات صدرا، تهران، 1368.
- ___، فطرت انجمن اسلامی دانشجویان مدرسه عالی ساختمان تهران، 1361.
- ___، تماشاگه راز، انتشارات صدرا، تهران، 1359.
- نقی زاده، محمّد، مبانی هنر دینی در فرهنگ اسلامی، نشر شهر، تهران، 1388.
- ___، ادراک و زیبایی و هویّت شهر (در پرتو تفکّر اسلامی)، شهرداری اصفهان، اصفهان، 1386.
- ___، معماری و شهرسازی اسلامی (مبانی نظری)، انتشارات راهیان، اصفهان، 1385.
- وزیری، علینقی، تاریخ عمومی هنرهای مصوّر، ج2، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383.
منبع :نشریه کتاب ماه هنر شماره 172، دی 1391

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.