«یاسوُشی اینووه»(Yasushi Inoue)شاعر و نویسنده نامدار ژاپن و شیفته راه ابریشم و کارکرد تاریخی و تمدن گستر آن سالی پیش درگذشت. او از روزنامه نویسی به نویسندگی رو آورده بود.
اینووه که در سال 1907 در هوکّایدو (Hokkaido) در شمال ژاپن به دنیا آمده بود، در دانشگاه دولتی کیوُشوُ(Kyushu)(در جنوب غربی ژاپن) حقوق می خواند؛ اما پس از دو سال این درس را رها کرد و به دانشگاه کیوتو(Kyoto) رفت و در آنجا زیباشناسی خواند. کارش را با خبرنگاری روزنامه های «سانکی»(Sankei) و سپس «ماینیچی»(Mainichi) شروع کرد. 14 سال برای ماینیچی کار کرد.
پس از مرگ اینووه، مطبوعات ژاپن در گزارشهائی یاد او را گرامی داشتند. کوتاه شده ای از زندگینامه ادبی او در زیر می آید:
یاسوُشی اینووه وقتی گفت:« اگر باز به دنیا آیم، دوباره خبرنگار روزنامه خواهم شد.
در این حرفه، می توانید کار خود را بگذرانید بی آنکه یاریِ بالادستی ها را بخواهید. حتی یک گزارشگر میانه حال می تواند خوب از عهده برآید.»
اینووه در میانه چهل و پنجاه سالگی از خبرنگاری روزنامه به داستان نویسی رو آورد. او همواره توجهی خاص به دقایق جمله پردازی داشت. در داستانش به نام« درباره سخن» به سطر شعری از پَی لو- تی ئن(Pai Lo-tien)شاعر چینی، می پردازد که سه تعبیر و عبارت در آن هست همه در بیان غمناکی فصل خزان. او درباره تعبیر سوم این خطر شعر، یا «آکی ساکوُ ساکوُ»«Akisakusaku»یادآور می شود که «ساکوُ ساکوُ» در معنیِ مجرد، حال و هوای پیچیدن باد را در نوک شاخه های درختان می رساند؛ اما در این عبارت از ملال فراگسترِ خزان حکایت دارد.«... همچنان که خزان دامن می گُسترد، همیشه عبارت «آکی ساکوُ ساکوُ» را به یاد می آورم.»«آکی»در ژاپنی به معنیِ پاییز است.
او در دنبال سخن می گوید که می خواهد این عبارت را در نوشته خود بیاورد، اما بسا که امروزه معنی آن را خوب درنیابند؛ و با دلخستگی می افزاید:« گوئی که سخنی نیست که بتوانم به جایِ آن بیاورم. نمی توانم عبارت و بیانی دیگر پیدا کنم که همان عمق معنی و موسیقی کلام را داشته باشد.»
در کار خبرنگاریش وقتی که گزارش دست نوشته اش را آماده می کرد تا به سردبیر بدهد، گاهی آن را بلند می خواند و جمله ها را با دقت زیاد می سنجید و باز می نوشت، با چنان وسواس و باریک نگری که خاص شاعران است.
اینووه در یکی از شعرهای خود به نام«آسوُناروْ»(Asunaro) به قلمستانی در بیشه آسوُنارو در شبه جزیره شیموکیتا(Shimokita) می پردازد. سرجنگلدار اینجا می گوید که این درختان( که نام نباتی آن Hiba arborvitae است) گرده افشانی و باروریشان در جریان یک توفان برف و کولاک صورت می گیرد:« رنجه از فقدان طولانیِ احساسِ آزادی... بی گمان از روزگاران دوُرمرگ آمده و هوا را چونان برف پیچان در کولاک انباشته است؛ و در این گیرودار چیزی جز زندگی نمی توانست بود که خروشان در گردش و چرخش بود، همچون گرده آسوُناروْ».
« از روزگار باستان تاکنون، و باز از حال تا آینده، در جهان انسان و طبیعت این جریان بی وقفه دنباله داشته است و دارد. زندگی آدمی برهه ای کوتاه است از برآمدن و فرونشستن این موج.»
مجموعه پربار داستانها و شعرهای اینووه این احساس را در ما پیدا می آورد که او همیشه به این جریان آگاه بوده و بینشی روشن از آن داشته است. او هرچند که گهگاه نظاره گر می نماید، اما نگاهی هشیار، مستقل و شناسا دارد.
اینووه در اثرش به نام «کنفوسیوس»(Confusius) مانند راوی داستان ظاهر می شود؛ و چالشی دارد با این عبارت از کتاب مکالمات فرزانه چینی که«چیزهائی که از میان می رود، گذراست. گذر آنها شب و روز دنباله دارد.»
«احساس کسی که نزدیک رودی بزرگ زندگی می کند» بیشتر به ناله و دریغ و احساس ناپایداری مردمی که به سوی پیری می روند تعبیر می شود. اما تعبیر اینووه این بود که «مگر جز اینست که با رو به آینده داشتن، روشنی و درخشندگی می بینیم؟»
از داستانهای تاریخی اوست«تمپیو-نو-ایراکا»(Tempyo-no-Iraka)(سفالهای بام Temoyo) و کنفوسیوس(که در ژاپنی کوْشی خوانده می شود). او به شرق چین و آسیای مرکزی دلبسته بود؛ و داستانهائی با عنوان« تونکو»(Tonko، نام ژاپنی دوُن هوانگ Dunhuang)و«روْران»(Roran، نام ژاپنی لوْلان در چین)نوشت.
او که روایتگری برجسته شناخته شده بود، نیز بسیاری کتابهای داستان با پرداخت امروزی نوشت؛ که از آنهاست «هوشی تو ماتسوُری Hoshi-To-Matsuri (ستارگان و جشن)، و هیوهه کی (Hyoheki، ستیغ یخ). این یکی بر پایه حادثه ای واقعی در کوه بود که کوهنوردی با سست بودن و پاره شدن طناب به زیر افتاد و جان داد.«تومبو»(Tombo، سنجاقک) هم از کتابهای زیبای اوست که داستان آن از خاطره های کودکی نویسنده مایه گرفته است؛ سالهائی که او در ایالت شیزوئوکا(در دامنه کوهِ فوجی)می گذراند، و در دشت گسترده و دامن طبیعت زیبای اینجا شاد و خوش دنبال سنجاقک ها می دوید.
یاسوُشی اینووه در سال 1973 با گروه تحقیق و گزارش رادیو و تلویزیون ژاپن(NHK) چهل روز در مسیر راه تاریخی ابریشم سفر کرد و کتاب الکساندر نو میچی(Alexander-no-michi، گذرگاه اسکندر) را نوشت. پس از آن هم چهار کتاب درباره راه ابریشم ازو منتشر شد.
اینووه در سال 1950 در چهل و سه سالگی جایزه ادبی «آکوتاگاوا»(Akutagawa)را برای اثرش به نام «توْگیوْ»(Togyo، گاوبازی)گرفت. این داستانی است درباره تلاش دیوانه وار مدیر روزنامه ای برای برپا داشتن یک مسابقه گاوبازی، که توفیق یا شکست آن سرنوشت روزنامه اش را معین می کند. پس از آن، شماری داستان تاریخی درباره ژاپن و نیز چین و آسیای مرکزی نوشت.
در سال 1957 هم او جایزه فرهنگستان هنر را برای اثرش به نامِ «هیوْهه کی» (Hyoheki)دریافت. در سال 1964 عضو فرهنگستان هنر ژاپن شد و در سال 1976 نشان افتخار فرهنگی به او داده شد.
اینووه در مقام رئیس انجمن قلم ژاپن(Japan P.E.N.Club)مجمع بین المللی انجمن های قلم کشورهای جهان را در سال 1984 در توکیو با موفقیت برگزار کرد. موضوع مجمع آن سال« ادبیات در تهدید اتم» بود.
او در تهیه فیلم مستند و ارزنده «جاده ابریشم» از سوی بنگاه رادیو- تلویزیون ژاپن(NHK)سهم عمده داشت.
در دیداری که نگارنده در سال 1976 همراه با یکی از نویسندگان ایران با این نویسنده ژاپنی در توکیو داشت، او از ایران و تمدن و جلوه های فرهنگ و هنر آن با شوق و تحسین سخن می گفت. تازه از سفری به ایران بازآمده بود، و می گفت که بارها به ایران رفته و هربار به آن دلبسته تر شده است.
یاسوُشی اینووه سه شنبه 29 ژانویه 1991 در هشتاد و چهار سالگی درگذشت.
پی نوشت ها :
1. از: کلک: ش 38(اردیبهشت1372)، ص 37-129.
منبع : رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.