گفتگو با دکتر ایوا لسلی
ایران شناسی پیشینه نسبتاً دیرینه ای در اروپا دارد، البته با هدفها و مقاصد گوناگون و یکی از کشورها دانمارک است که ایران شناس بزرگی همچون پروفسور آرتور کریستن سن را پرورد. گفتگوی زیر با یکی از ایران پژوهان جوان این کشور صورت گرفته است.من ایوا لسلی از کشور دانمارک و فوق لیسانس ایران شناسی هستم، متولد 1352 خورشیدی در شهری به اسم آهوس، ولی اکنون ساکن کپنهاک هستم. در دانشگاه کپنهاک درس خواندم که تنها جایی است که در دانمارک رشته ایران شناسی دارد. ایران شناسی رشته بسیار وسیعی است و ما چون خارجی هستیم، باید از خط و زبان فارسی شروع کنیم و بعد به فرهنگ و تاریخ ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام می پردازیم. مقداری جامعه شناسی، تاریخ ادیان و ادبیات کلاسیک و معاصر هم داریم که معمولاً به زبان دانمارکی است؛ به جز ادبیات که به فارسی است. مقاطع تحصیلی با لیسانس شروع می شود، بعد فوق لیسانس و اگر آدم شانس داشته باشد می تواند دکترایش را هم بگیرد.
استاد ایرانی هم دارید؟
داشتیم که بازنشسته شد.
کمی از سابقه ایران شناسی در دانمارک بگویید.
من اطلاعات زیاد دقیقی ندارم. همه ایرانیان می دانند که ما استاد بسیار بزرگی داشتیم به نام آرتور کریستن سن که نه تنها متخصص تاریخ ساسانی بود، بلکه در زمینه های دیگری هم تخصص داشت. او بخش بزرگی از شاهنامه را به دانمارکی ترجمه کرد و کارهای علمی زیادی هم انجام داد. بعد از او استادی داشتیم به نام کای باد و شاگرد او که استاد من بود، و متاسفانه چند سال پیش فوت کرد. در بخش ایران شناسی دانشگاه ما فقط یک نفر به طور ثابت استخدام است و من هم دستیارش هستم. تعداد دانشجویان نیز زیاد نیست؛ در تمام مقاطع روی هم 25 نفر می شوند.
چطور شد که این رشته را انتخاب کردید؟
علت انتخاب خودم اتفاقی بود. من به زبانهای مختلف علاقه داشتم و بعد از اینکه دیپلم گرفتم، می گشتم زبان جدیدی را شروع کنم و اینکه فارسی را انتخاب کردم، بیشتر اتفاقی بود تا یک انتخاب آگاهانه؛ چون اطلاعات زیادی از فارسی و ایران نداشتم؛ اما از انتخابم راضی ام، بنابراین ادامه دادم: فرهنگ ایران و ایرانیها حالتهای خاصی دارد که همیشه برایم جذابیت داشته است. در شعر، قصه ها و آهنگ های ایرانی اندوهی هست. بعضی ها می گویند: «غم»، ولی من دوست داریم بگویم «اندوه». به نظر من اندوه با غم فرق دارد.
نمی دانم چرا، ولی احساس می کنم تا اندازه ای می توانم این اندوه را درک کنم و این مرا جذب می کند. این موضوع کمتر در فرهنگ های دیگر احساس می شود، تنها در فرهنگ ایرانی و روسی دیدم. البته چیزهای شاد فرهنگ ایران را هم دوست دارم.
ریشه این اندوه به نظر شما چیست؟
نمی دانم. فکر می کنم در ذات ایرانیها باشد. چیزی است که همیشه بوده و همیشه خواهد بود. آدم باید مواظب باشد که کلی گویی نکند. می گویند بعضی اقوام خیلی جدی هستند یا خیلی دقیق اند. فکر می کنم این اندوه جزئی از هویت ایرانیهاست.
در حال حاضر ایران شناسی در دانمارک با چه موانعی مواجه است؟
ما بیشتر مشکلات مالی داریم؛ چون بودجه مان خیلی کم است و فقط یک نفر را می توانیم به طور ثابت استخدام کنیم. برای همین درسهایی که می توانیم به دانشجویان عرضه کنیم، محدود به تخصص این شخص است. قبلاً دو استاد داشتیم که تخصص جداگانه داشتند و درسهای گسترده تری می توانستند بدهند؛ بنابراین تحصیل هم بهتر بود. حالا چون یک استاد داریم، نمی توانیم در تمام زمینه های ایران شناسی آموزش خیلی خوب بدهیم. تخصص ما بیشتر درباره ایران امروزی (از لحاظ ادبیات، جامعه شناسی، سیاست و زبان است). قبلاً متخصص زبان پهلوی و پارسی باستان داشتیم که متاسفانه دیگر نداریم. به همین جهت امروز ایران شناسی در کپنهاک بسیار محدود شده است. البته از زاویه دیگر رشد کرده ایم؛ چون در سه سال اخیر مشغول پروژه ای بوده ایم که امیدوارم بیشتر گسترش پیدا کند. همان طور که شما دانشگاه پیام نور دارید و دانشجویان می توانند در خانه بنشینند و درس بخوانند، ما هم یک پروژه اینترنتی راه انداخته ایم که دانشجویان در شهرهای خودشان هستند و از طریق اینترنت درسهای فارسی را می خوانند و ماهی یک بار برای جلسه به کپنهاک می آیند. به این صورت توانستیم با دانشجویانی که به خاطر دوری و فاصله زیاد با کپنهاک یا حتی کشورهای دیگر نمی توانستند به سراغ ایران شناسی بیایند، ارتباط برقرار کنیم. به این ترتیب از بلژیک و حتی افغانستان دانشجو داریم. یک دانمارکی مقیم افغانستان است. با اینکه این طرح پارسال راه افتاد، اما با استقبال مواجه شده است. البته هنوز باید تبلیغات بیشتری بکنیم.
چه انتظاری از ایران دارید؟
ما انتظاری از ایران نداریم، از خومان انتظار زیادی داریم که باید خودمان را تبلیغ کنیم. همین حضور من در همایش ایران شناسی، امیدوار مورد توجه بیشتر دولت دانمارک شود که ببینند با وجودی که ما رشته کوچکی هستیم، بنده و همکارم بسیار فعال هستیم و می جنگیم که ایران شناسی را در دانمارک زنده نگه داریم و گسترده ترش کنیم.
ایران شناسی چه اهمیتی برای شما دارد؟
منظور من تنها ایران شناسی نیست. به عقیده من هر کشوری باید به علم توجه کند و به آن اهمیت بدهد. در دانشگاه باید از هر رشته ای، هرچند کوچک باشد، حمایت شود؛ مثلاً ما رشته هایی در دانشگاه کپنهاک داریم که دانشجوی خیلی کمی دارد؛ ولی مهم این است که اینها را نگه داریم و تعطیل شان نکنیم. برای اینکه یک دانشگاه بین المللی باشیم و از نظر علمی رشد کنیم، باید این رشته ها را داشته باشیم، وگرنه نمی توانیم خود را با دانشگاههای سایر کشورها مقایسه کنیم.
آیا می شود کمی هم درباره تخصص خودتان صحبت کنید؟
من تخصصم بیشتر در مورد ادبیات معاصر ایران است و بیشتر روی شعر نو کار می کنم و عمدتاً هم درباره فروغ فرخزاد کار کرده ام. کمی هم نیما یوشیج و احمد شاملو. اکنون بیشتر وقتم صرف پروژه اینترنتی می شود و تدریس فارسی می کنم.
چه برداشتی شما از شعر نو ایران می کنید؟
به نظر من در نگاه اول شعر نو فارسی خیلی متنوع به نظر نمی رسد؛ اما بار دوم که نگاه می کنید، می بینید چقدر متفاوت است. نیما، فروغ، شاملو، سپهری و... چقدر سبک شان با هم فرق می کند. شعر نو در ابتدا سبک خاصی بوده؛ اما امروز انواعی از سبکهاست. شعرهای فروغ با شعرهای سپهری خیلی فرق می کند. البته من اکثرشان را می پسندم. گرچه با همه آنها آشنا نیستم و سعی می کنم بیشتر مطالعه کنم. یک نکته را هم که می خواهم بیان کنم، تشکر از بنیاد ایران شناسی است، به خاطر برگزاری موفق دومین همایش بین المللی ایران شناسی؛ چون بسیار مهم است که ایران شناسان دنیا دور هم جمع بشوند و دوست و آشنا پیدا کنند و ایده ها و اندیشه های خود را رد و بدل کنند. این باعث رشد ایران شناسی می شود.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.