گفتگو با یه سیون ون
من یه سیون ون هستم و خیلی سال در رادیوی بین المللی چین کار کردم، گوینده بخش فارسی رادیو بودم. بعد از بازنشستگی، در دانشگاه صدا و سیمای چین زبان فارسی تدریس می کنم.فارسی را چگونه یاد گرفتید؟
سال 1958 از دانشگاه زبانهای خارجی پکن فارغ التحصیل شدم. آن موقع چهار سال در رشته روسی درس خواندم و بعد در دانشگاه صدا و سیمای پکن فارسی خواندم و بعد در رادیو کار کردم تا زمان بازنشستگی، و از آن پس هم رابطه ام با این زبان قطع نشده. همچنان مشغول کارم. در ایران در کنگره های بین المللی حافظ، فردوسی و خواجوی کرمانی شرکت کرده ام و مقاله هم خوانده ام، در چین در سمینار ایران شناسی شرکت کرده ام، حالا هم که اینجا هستم!
درباره وضعیت زبان فارسی در چین بگویید.
در چین در چهار دانشگاه رشته زبان فارسی دارند: دانشگاه پکن، دانشگاه رادیو و تلویزیون چین، دانشگاه زبانهای خارجی شانگهای و دانشگاه زبانهای خارجی نویا؛ اما دقیق نمی دانم که چقدر دانشجو دارد؛ ولی هر سال فارغ التحصیل دارد.
زبان فارسی چه جذابیتی برای دانشجویان چینی دارد؟
رابطه ایران و چین خیلی خوب است و دوستی بین دو کشور هم دیرینه است. مردم چین روابط دوستانه هزاران ساله با ایرانیان دارند. موضوع مقاله من هم در دومین همایش ایران شناسی راجع به داستانی است که از آن می توان به عنوان گواهی دوستی چین و ایران یاد کرد: «دهکده پارسیان در چین». ماجرا این است که ما دهکده ای به نام «پارسیان» در چین داریم. در شرق شهر «یانگ جو» دهکده ای به نام «بوسی» به معنی پارسی وجود دارد که سابقه آن حداقل به 600 سال قبل باز می گردد. رودخانه بوسی نیز از مرکز این دهکده عبور می کند. اکنون در مسیر ورودی دهکده، لوحه ای قرار دارد که بر آن به زبان چینی نوشته شده: «بوسی جوآن» و به فارسی حک شده: «دهکده پارسی» در سال 1994 میلادی دولت محلی بنا به خواست مردم، کوشک یادبودی به سبک ایرانی بنا کرد که از راهرو، چاه، لوحه، استخر و گلدان تشکیل می شود. بر روی این لوحه، تاریخچه دهکده پارسیان حکاکی شده است که ترجمه متن آن از این قرار است:
دهکده پارسیان
دهکده پارسیان در گذشته های دور «جو.شو.گاه» نام داشت. از دوران دودمان «تانگ» بازرگانان ایرانی در اینجا رفت و آمد داشتند و از احترام مردم برخوردار بودند و با مردم اینجا در صلح و آرامش به سر می بردند. سالی سیلاب خیز که راهزنان فراوان گشته بودند، بازرگانی پارسی (ایرانی) مردم را در راندن راهزنان رهبری کرد و جان و مال مردم را نجات داد؛ اما در این راه جان خود را فدا کرد. دشمن پیکر قهرمان را به رودخانه افکند و رود پیکر خونین او را به کام خود کشید. آب خون آلود نشانه فداکاری و دلیری قهرمان گشت، مردم پیکر او را در کنار دهکده به خاک سپردند و «جو. شو. گاه» را «دهکده پارسیان» نام نهادند و از آن زمان به یاد این قهرمان بزرگ هر سال مراسم پرسه برگزار نمودند، سرگذشت وی در میان مردم زبانزد شد و دولت به خواست مردم و برای گرامیداشت و یادبود این قهرمان لوحه ای تنظیم کرد.اداره آثار باستانی شهر جیانگ دو، سال 1994 میلادی
البته از قدیم خانواده های ایرانی زیادی هم به چین آمدند و ماندگار شدند و حالا فرزندانشان چینی شده اند و زبانشان هم چینی است؛ اما می دانند که اصلیت شان ایرانی است و از نسب نامه شان می شود فهمید.
یعنی ایرانی الاصل مقیم چین هستند. چطور آمدند و ماندگار شدند؟
بله، اجداد برخی از اینها بازرگان بودند و برای کارهای تجاری می آمدند و به دلایلی ماندگار می شدند. طی قرون متمادی روابط بازرگانی وسیعی به خصوص از طریق «جاده ابریشم» صورت می گرفت که بخش عمده اش از ایران می گذشت. ایرانیها هم متقابلاً کالاهایی می آوردند و طبیعی است که مدتی طولانی در چین می ماندند. به همین جهت می بینیم که در شهر «چانگ. آن» (شی. آن امروز) که پایتخت سلسله «تانگ» بود، آتشکده هایی برپا شده بود و ایرانیها مراسم عبادی شان را در آنجا انجام می دادند. یا در همین دهکده پارسیان، هنوز خانواده «نای» زندگی می کنند که خاطراتی درباره نیاکان خود دارند؛ از جمله پیرمردی است به نام «نای یوتسای» که او را «پیرمرد پارسی» می نامند و او از نیاکان پارسی خود می گوید. برخی نیز پس از فروپاشی نظام ساسانی، به چین مهاجرت کردند و خانواده هایشان همچنان در چین ماندند؛ مثلاً در سال 1955 در حومه غربی شهر «شی. آن» کتیبه مقبره «ماسیس» زنی از خاندان «سوران» کشف شد. متن کتیبه به دو خط پهلوی و چینی درباره ماموریت سوران و زمان در گذشت همسرش نوشته شده، به اضافه نیایش اهوره مزدا و تاریخ زرتشتی. آنها از دوران ساسانی به چین آمده بودند و از فروپاشی سلسله ساسانی تا زمان درگذشت ماسیس، دویست سال فاصله است. بنابراین متوجه می شویم این خاندان طی این مدت با اینکه هویت ایرانی خود را حفظ کرده بودند، در چین اقامت داشتند؛ اما گفته می شود که بعد از شهادت قهرمان پارسی که داستانش را گفتیم، اعضای خانواده اش به این منطقه آمدند و طبق رسوم خود، مراسم یادبودی برگزار کردند؛ مراسمی که یادواره اش قرنها در این منطقه پابرجا ماند.
لطفاً درباره چگونگی این مراسم بگویید.
از صدها سال پیش تا دهه 50 قرن بیستم در دهکده «بوسی جوآن» مراسم پرسه ای به نام «بوسی. لونگ. شیان. جی» برگزار می شد. جی یعنی مراسم، بوسی به معنی فارسی (زبان فارسی) نیست، بلکه یعنی پارسی (ایرانی) و لونگ. شیان یعنی ژنرال، رزمنده.
مجموعاً یعنی «مراسم پرسه رزمنده» طی 600 سال گذشته، تا 50 سال پیش همیشه این مراسم برگزار می شد و بسیاری از سالخوردگان که در این مراسم بودند، هنوز آن را به یاد دارند و یا در نوشته هایشان هست. این مراسم در تالار برپا می شد و پیش از شروع، درها و پنجره ها را باز می کردند و دو مجسمه چوبی را که با لاک و طلا تزیین شده بود، در آنجا می گذاشتند. یکی از مجسمه ها نماد درستکاری و دیگری نماد بدی و ستم و زشتی بود. بعد شمع روشن می کردند و به پیشواز نیاکان و ایزدان می رفتند و گروهی سیاهپوش که سینی در دست داشتند، جلوی مجسمه ها با حرکات معینی نمایش می دادند و همزمان نوازندگانی در دو سوی تالار ساز و طبل و سنج می زدند و بعد از مشایعت ارواح نیاکان، مراسم به پایان می رسید. تمام این کارها زیر نظر عده ای به نام «تون» و «این» انجام می شد؛ نامهایی که در هیچ یک از آیینهای چینی مشابه ندارد و به گمان من بر گرفته از لقب روحانیان زرتشتی است؛ یعنی «دستور» و «هیربد»
اقبال می گوید: از حجاز و چین و ایرانیم ما / غنچه یک صبح خندانیم ما
همین طور است. الان در چهار دانشگاه چین زبان فارسی آموزش داده می شود و فکر می کنم دانشجویان چینی در این زمینه بتوانند بیشتر کار کنند و در زمینه های مختلف کار کنند. ما خیلی چیزها را از ایران نمی دانیم، کم خبر هستیم! چیزهایی که در چین هست، ایرانیان نمی دانند، باید سمینارهایی برگزار کرد تا تبادل اطلاعات صورت بگیرد.
راستی خود چینی ها کشورشان را چه می نامند؟
«چون. گو. آ» (Tchong Kouo) یعنی کشور وسط، کشوری که وسط جهان قرار گرفته است.
همچنان که ایرانیان کشورشان را خونیرث می نامیدند: مرکز جهان!
بله، همین طور است.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.