نگاهی تازه تر به زبان و سخن فارسی

به نام خداوندی که رایت آشکار آیات را، در سرا پرده ی عالم برون برافراشت تا گوهر تابناک حق، چشمانِ در پرده را نورانی کند و شمع آیات را در تاریک خانه ی دنیای درون روشن کرد؛ تا مروارید عشق در عزیزترین نقطه...
پنجشنبه، 24 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی تازه تر به زبان و سخن فارسی
 نگاهی تازه تر به زبان و سخن فارسی

 

نویسنده: ذوالفقار رهنمای خرّمی (1)



 

مقدمه

به نام خداوندی که رایت آشکار آیات را، در سرا پرده ی عالم برون برافراشت تا گوهر تابناک حق، چشمانِ در پرده را نورانی کند و شمع آیات را در تاریک خانه ی دنیای درون روشن کرد؛ تا مروارید عشق در عزیزترین نقطه ی دل بتابد.
و با نثار دسته های نسترن سلام و ستایش به رحمت دو عالم و یاد یاد یاوران که فرمود: ای مردم! سرمایه ی برون شما، به اندازه ای نیست که درِ گشایش را به روی دیگران بگشایید؛ پس با درِ بهشت خوشرویی و باغ طراوت مقدم مردم را گرامی بدارید.
خون، کلمه شد و کلمه خورشید و خورشدی راهبر. توفیق دیدار معارف بشری، توفیق کمی نیست. ملتهای حیاتمند، بانی و باعث عشق و معرفت و حکمت و تجربه اند. جا دارد که از ملت بزرگ ایران از نعمت بزرگ اسلام و از راهبران و مصلحان بزرگ تابع عصمت و ولایت، قدردانی شود که تاریخ فکر و اندیشه را در مسیری نو سوق دادند.
شاید کمتر کسی از بین معلمان ادبیات و استادان دانشگاه، در دهه های گذشته به خود اجازه می داد که در جلسات علمی مربوط به زبان شناسی شرکت کند و یا مقاله ارسال نماید.
به برکت تحولات فکری، سیاسی-اجتماعی، شاهد آن هستیم که ادبیات ارزشمند گذشته ی ما، زبان شناسی، به عنوان پیشرفته ترین دست آورد بشری، راه واحدی را در پیش گرفته اند. این همایش ارزشمند نقطه ی آغازی برای پیوند باورهای محققانه و متعالی است. امید که چنین نزدیکی، هم زبان فارسی را از غربت نجات دهد و هم با گویشی شنوا و چشمانی باز و دل آگاهانه، در راه کسب معرفت زبان شناسی تلاش نماییم.

آغاز بحث:

انتقال علوم و دانشها از یک حوزه به حوزه ی دیگر و یا از یک سرزمین به سرزمین دیگر، امری طبیعی به نظر می رسد. مهاجرت اندیشه ها تابع عوامل متعددی است که در این گفتار، جای بحث آن نیست ولی در این مهاجرت، مشرقیان و مسلمانان و ایرانیان، نقش بسزایی داشته اند.
یکی از دست آوردهای علمی در دنیای امروز، در خصوص زبان و زبان شناسی است. عمر این علم در کشور ما زیاد نیست ولی در این مدت نه چندان طولانی، پژوهشگران ایرانی توانسته اند فرهنگ واژه هایی را به چاپ برسانند.(2)
در کنار انتقال علوم، ادغام و تأثیرپذیری از نگاهها و نگرشهای ملی، منطقه ای و مکتبی را نباید فراموش کرد. این تأثیرپذیری مدیون باروری اعتقادی است و گاهی نوعی نگرش محققان را از یکدیگر تفکیک می کند. بویژه در گذر تحولات سیاسی و انقلابهای اجتماعی گاهی نوع نظریه پردازیها می تواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
مهمترین دست آورد زبان شناسان در یک دوره ای، این بود که زبان شناسی علم است. با اموری سروکار دارد که موجودند. رابطه ها را می خواهد دریابد. آنها را طبقه بندی می کند. کار او درست مانند کار طبیعی دان و فیزیکدان است. نزد زبان شناس-غلط و صحیح وجود ندارد. به ردّ و قبول حکم نمی کند(3).
دست یابی به عالم واقع توسط بشر، تا حدودی معجزه آساست ولی در سیر تحولات علم بشری، این نکته را نباید نادیده گرفت که در مقابل واقع مطلق، انسان عاجز است. چرا که فکر خام و گران خیز و لنگ بشری همانند مرغی است که پرواز محدود دارد.
فکر خام تو گران خیز است و لنگ ... تهمت گُل بست بر پرواز رنگ
زندگی مرغ نشیمن ساز نیست ... طایر رنگ است و جز پرواز نیست(4)
کور و یزدان ناشناس ادراک او... ناکسان زنجیری بیچاک او(5)
یک لایه از معرفت انسان نسبت به زبان، مبتنی بر شناخت تجربی است و بر این اساس نگاه عمیقی نسبت به زبان صورت نگرفته است.
نگاه دو سوسور نسبت به زبان هم توسط غربیان مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است و هم توسط محققان ارجمند کشور ما.(6)
لایه ی دیگری از معرفت انسان نسبت به زبان، مبتنی بر فطری بودن زبان شکل گرفته است.
چامسکی بنیانگذار چنین تفکری است. حقیقت این است که تجربه گرایان و حسّی مذهبان با خردگرایان و عقل اندیشان در یک مسأله اساسی مشترک هستند و آن نفی هستی مطلق است. کانت از جمله کسانی بود که هستی مطلق را از پهنه ی معرفت شناسی بیرون کرد. اما به گفته کاسیرر، او مطلق اندیشی را یکسره از اندیشه ی فلسفی بیرون نرانده بود(7). او اضافه می کند:
حاصل چنین سخنی این است که هستی هایی وجود دارد که انسان با آن سروکار دارد. این هستی ها مطلق نیستند بلکه آفریده هایی هستند که با دخل و تصرف انسان به گونه ای نوین و انسانی آن آفریده شده اند(8).
در نتیجه، محور هستی انسان قرار می گیرد و با نخستین کلمه، جهانی انسانی آغاز به آفرینش می کند و یا با نخستین شناخت، هستی انسان آغاز می گردد. به گونه ای که پیش از یک لحظه، انسان هنوز هستی پیدا نکرده بود، بلکه حیوانی بود که طبیعت او را در تصرف خویش داشت و در دایره ی طبیعت می جنبید و می پویید. در حقیقت گفته شده است که "کلمه بود؛ او را آفرید(9).
نگارنده در مقابل چنین نظریه پردازیها قصد نقد فلسفی ندارد و در چنین مقامی هم نیست ولی سعی می کند رابطه ی نظریه پردازیها را با نگرشها دریابد.
باید دانست که لایه ی دوم، نگاه فلسفی بود و در این نگاه، فطری بودن زبان مطرح شده است. چامسکی در نوشته هایش اشاره کرده است که در این مورد تحت تأثیر فلاسفه ی خردگرای اروپا بویژه دکارت و لایبنیتس قرار گرفته است(10).
چامسکی می گوید: ذهن بشر متشکل از اندامهای ذهنی است. این اندامها کاملاً شبیه اندامهای فیزیکی، از یکدیگر متمایزند. او قوه ی نطق را به عنوان یکی از قوای ذهنی بشر قلمداد می کند(11).
درست است که این نظریه، چامسکی را به فلاسفه و حکمای مسلمان مثل ابن سینا و فارابی و سهروردی نزدیک می کند؛ اما بری از ضعف نگرش عقلانی نیست(12).
ضعف نگرش عقلانی صِرف نسبت به نظام هستی، از جمله نسبت به زبان، در تقابل اندیشه ی شرق و غرب آشکار شده است آن هم، توسط معدود افرادی که قدرت مرزبندی این گونه تفکر را داشتند.
اقبال لاهوری از جمله کسانی است که با دریافت بالاترین مدرک تحصیلی در غرب، کم و بیش به ضعف نگرش عقلانی و فلسفی اشاره کرده است؛ بخوانیم:
زهر نقشی که دل از دیده گیرد پاک می آیم ... گدای معنی پاکم تهی ادراک می آیم
گهی رسم و ره فرزانگی ذوق جنوب بخشد ... من از درس خردمندان گریبان چاک می آیم(13)
اقبال با نشتر تحقیق و تجربه اندوزی، از فلسفه اندیشی فاصله می گیرد و می گوید:
حکمت و فلسفه کرده است گران خیز مرا... خضر من از سرم این بارگران پاک انداز(14)
شرط اساسی کمال عقل در نزد اغلب متفکران اسلامی، ره توحید پیمودن است. اقبال فرمود:
در جهان کیف و کم گردید عقل... پی به منزل برد از توحید عقل
ورنه این بیچاره را منزل کجاست ... کشتی ادراک را ساحل کجاست
و یا در تعبیری آشکارتر می گوید:
خرد زنجیر بودی آدمی را... اگر در سینه ی او دل نبودی
عصر حاضر را خرد زنجیرپاست... جان بیتا بی که من دارم کجاست(15)؟
خدمت چامسکی به دنیای علم بشری این بود که با عنوان کردن توان ذاتی و فطری بودن زبان آموزی انسان، بار دیگر توجه محققان را به مساله ماهیت و منشاء زبان معطوف کرد(16). نگارنده چنین تعبیری دارد که چامسکی در مقابل دوسوسور یک لایه ی پنهانی تر از زبان را کشف کرد و بعضی از گره های ذهنی بشر را گشود ولی در اینکه به لایه های پنهانی تر دیگر دست نیافت؛ قابل انکار نیست.
بدون هیچ تعصبی باید تجربیات دیگر ملتها را دریافت کرد. راه کمال زندگی بشر در آینده محصور کردن علوم در سرزمینها نیست. از این ارتباط نزدیک نقاط ضعف و قوت دانش و بینش مسیر زندگی را برای انسانها هموارتر خواهد کرد.
بحثی به نام معرفت ترکیبی در دنیای امروز مطرح است یعنی در عبارتی ساده، شناخت حسی، شناخت عقلانی، شناخت عرفانی را باید در کنار هم قرار دارد. در مسیر تفکرات گذشته یک سونگری حاصلی جز دشمنی بین صاحبان اندیشه را به همراه نداشته است. یکی از این راهکارها برای شرق و غرب و یا تفکر شرق و تفکر غرب، آمیزش عالمانه و عاقلانه و خدامدارانه است بخوانیم:
شرق حق را دید عالم را ندید... غرب در عالم خزید از حق رمید
چشم بر حق بازکردن بندگی است... خویش را بی پرده دیدن زندگی است
بنده چون از زندگی گیرد برات ... هم خدا آن بنده را گوید صلات(17)
در ادامه ی همین راهکار:
غریبان را زیرکی ساز حیات ... شرقیان را عشق راز کائنات
زیرکی از عشق گردد حق شناس ... کار عشق از زیرکی محکم اساس
عشق چون با زیرکی همبر شود ... نقشبند عالم دیگر شود
خیز و نقش عالم دیگر بنه ... عشق را با زیرکی آمیزده(18)
غربیان گم کرده اند افلاک را... در شکم جویند جان پاک را
رنگ و بو از تن نگیرد جان پاک ... جز به تن کاری ندارد اشتراک(19)
بسیاری از صاحب نظران پذیرفته اند که پیدایش علوم و شکل گیری نظریه پردازیها بی ارتباط با جهان بینی و جهان نگری نیست. در بحث دست آوردهای زبان شناسی هم نمی توان این اصل را جدا کرد.
تحولات دو دهه ی اخیر مشرق زمین بویژه، ظهور اندیشه های مذهبی در کشور ما، ایجاب می کند، با میزان و معیارهای جدید، مباحث نظری و علمی مورد توجه قرار گیرد.
نگارنده با مطالعه بسیاری از کتابهای مربوط به زبان شناسی این گونه نتیجه گیری می کند که درباره ی زن در متون ادبی گذشته می توان سخن گفت. فاصله گرفتن از ذخایر ادبی و آثار زبانی گذشته، معلول، عوامل متعددی بود. نتیجه اش آن شد که هیچ یک از نمونه های گذشته ادبی مورد دقت نظر قرار نگیرد.
در بخش دوم این مقاله سعی شده است که به این موضوع پرداخته شود.

1-سخن مطلق خداوند

در محفل علما و فضلا، نمی دانم چقدر این مطلب پذیرفتنی است که گفته شود؛ اصطلاح سخن با آنچه که ما "زبان" می نامیم تفاوت چندانی ندارد. اگر به یک نکته اشاره شود شاید مفهوم را برساند. حکیم ناصرخسرو قبادیانی می گوید:
اصل سخنها دم است سوی خردمند ... معنی باشد سخن به دم شده معجون(20)
از این که سخن حاصل دمش است، با تعریف علمی زیان نه تفاوت دارد و نه تناقض؛ برای روشن شدن مطلب به چند تعریف توجه می کنیم:

تعریف زبان در نوشته های مرحوم خانلری:

زبان مجموعه ای از دلالت ها و نشانه هاست. مراد از دلالت یا نشانه هر نوع علامتی است که در روابط میان افراد بشر بکار بیاید(21).

تعریف زبان از چامسکی:

مجموعه ای (کران دار یا بیکران) از جمله هایی خواهد بود که هر یک از آنها درازای محدودی داشته باشند و خود از مجموعه ای از اجزای محدود مرکب باشند.
همه ی زبانهای طبیعی چه به صورت مکتوب (نوشتاری) و چه به صورت ملفوظ(گفتاری) منطبق بر این تعریفند. زیرا هر زبانی از زبانهای طبیعی، تعداد محدودی از واجها (یا حرفهای الفبایی) را دربردارد و هر جمله را می توان به صورت رشته ای محدود از این واجها(حرفها) نشان داد؛ هر چند تعداد جمله ها نامحدود باشد(22).
و یا در این تعریف که گفته شده است:
زبان زنجیره ای بهم پیوسته و سازمان یافته از آواهایی است که مردم برای گفتار بکار می برند(23).
هیچ یک از تعریفهای فوق با سخن ناصر منافاتی ندارد ولی یک مطلب اضافی در سخن ناصر هست که جای تأمل دارد و آن تعریف معنی است. یعنی اگر بپرسیم معنی چیست؟ گفته است؛ معنی سخن معجون شده به دم است.
سخن مطلق خداوند حاصل نگرش دینی ناصرخسرو است. و سخن غیرعالمانه ای نیست که معیار برتری سخن خدا را به دیگران گوشزد نماید.
دریای سخنها سخن خوب خدای است... پرگوهر و با قیمت و پرلؤلؤ لالا(24)
ورود اسلام به ایران و جایابی اندیشه ی دینی در زبان فارسی، نشان داد که صورت مطلق ظاهری زبان ملاک نیست. موسیقی خوش نوای زبان فارسی لطف سخن خداوند را صد چندان کرد تا در دلهای مشتاقان بیشتر اثر کند. یعنی اگر اعتقاد به سخن مطلق خداوندی را بعضی جمود فکری قلمداد می کنند؛ دنیایی از آثار زبان فارسی که همه در بردارنده ی مجموعه ای رنگارنگ از عشق و عرفان و حکمت است؛ این نظر را باطل می کند.

2-معناباوری

در اندیشه ی حکمای گذشته ی ما پشتوانه زبان و سخن معنی است در جای، جای متون ادب گذشته از این گونه شاهد مثالها را می توان دریافت. در این مقاله فرصت تحلیل همه جانبه نیست. به گفتن شاهد مثالها اکتفا می شود:
چون تیر، سخن راست کن آنگاه بگویش... بیهوده مگو چوب مترتاب ز پهنا(25)
سخن را تا نداری پاک از زنگ ... ز دلها کی زداید زنگ و زنگار(26)
مشک باشد لفظ و معنی بوی او ... مشک بی بوی ای پسر خاکستر است(27)
گفته ی دانا چو ماه نو به فزون است ... گفته ی نادان چنان کهن شده عرجون(28)
خط هر اندیشه که پیوسته اند ... بر پر مرغان سخن بسته اند(29)
سخن باید به دانش درج کردن ... چون زر سنجیدن آنکه خرج کردن(30)
سخن کان از سر اندیشه ناید ... نوشتن را و گفتن را نشاید(31)
کرا در خرد رای باشد بلند ... نگوید سخنها ناسودمند(32)

3-منشأ سخن

در عمده ی نظریه پردازیهای غیردینی یا قوای حسی منشأ سخن شناخته شده است و یا قوای ذهنی و عقلانی. اما در نگرش دینی منشأ پیدایش سخن پیش فرضی است برای رسالت و رسالت مداری انسانها بخوانیم:
جنبش اول که قلم برگرفت ... حرف نخستین ز سخن درگرفت
پرده ی خلوت چو برانداختند ... جلوه ی اول به سخن ساختند
تا سخن آوازه ی دل در نداد ... جان، تن آزاده به گل در نداد
چون قلم آمد شدن آغاز کرد ... چشم جهان را به سخن باز کرد
خط هر اندیشه که پیوسته اند ... بر پر مرغان سخن بسته اند(33)
نکته بسیار جالبی برای سخن مشتاقانِ بی معیار، در سخن نظامی یافت می شود و آن بسیار اهمیت دارد. خیال پرستان به گونه ای سخن را دیده اند و دیگران به گونه ای دیگر. آنجا که گوید:
گرچه سخن خود ننماید جمال ... پیش پرستنده ی مشتی خیال(34)
و نظامی اضافه می کند:
ما که نظر بر سخن افکنده ایم... مرده اوییم و بدو زنده ایم(35)

4-رسالت شاعر

بدون شک رسالت شاعران و سخن پردازان توانا همه، حاصل جهان بینی است. جهان بینی هم حاصل نگرش توحیدی است. اگر ناصرخسرو پس از تحولی انقلابی می گوید: من کسی هستم که دیگر گوهری لفظ درّ دری را در پای خوکان نخواهم ریخت؛ حاصل رسالت شاعری اوست و یا اگر بهترین معیارها را برای رسالت شاعری در سروده های نظامی می خوانیم، حاصل جهان بینی اوست:
قافیه سنجان که سخن برکشند... ملک دو عالم به سخن درکشند
خاصه کلیدی که در گنج راست... زیر زبان مرد سخن سنج راست
بلبل عرشند سخن پروران... بازچه مانند به آن دیگران
پیش و پس این دو صف کبریا... پس شعرا آمد و پیش انبیا
چون سخنت شهد شد ارزان مکن ... شهد سخن را مگس افشان مکن
شعر برآرد به امیریت نام ... کاالشعراءُ امراء الکلام(36)
امید است این گفتار نقطه آغازی باشد تا در این سرزمین خون و شهادت با محور توحید باوری تحقیقات ما ادامه پیدا کند.

پی نوشت ها :
 

1- عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم سبزوارو
2-سیدجلیل ساغروانیان، فرهنگ اصطلاحات زبان شناسی، چاپ اول، زمستان 69، مشهد، نشرنما.
3-دکتر پرویز خانلری، زبان شناسی و زبان فارسی، چاپ دوم، سال 66، تهران: انتشارات توس، ص 51.
4-عرفان از نظر اقبال لاهوری، ذوالفقار رهنما خرمی، پایان نامه ی دست نویس دوره ی کارشناسی، سال 61، ص 7.
5-همان.
6-دکتر محمدرضا باطنی، نگاهی تازه به دستور زبان، چاپ دوم، تابستان 6، تهران، انتشارات آگاه.
7-ارنست کاسیرر، زبان و ارسطو، ترجمه ی محسن تلاشی، چاپ اول، سال 67، نشر نقره، ص 10.
8-همان، ص 12.
9-همان، ص 15.
10-مهری باقری، مقایسه ای اجمالی... مجموعه مقالات زبان شناسی، جلد2، ص 25.
11-همان، ص 27.
12-همان.
13-ذوالفقار رهنما خرمی... پایان نامه... ص 10.
14-همان.
15-همان، ص 18.
16-مهری باقری، مقایسه ای اجمالی، ...، ص 24.
17- ذوالفقار رهنما خرمی...، پایان نامه، ص 34.
18-همان.
19-همان.
20-ناصرخسرو قبادیانی، دیوان اشعار، به تصحیح دکتر محقق و مینوی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 9.
21-دکتر خانلری، زبان... و ... ص 7.
22-نعام جامسکی، ساختارهای نحوی، ترجمه ی احمد سمیعی، چاپ اول، سال62، تهران، انتشارات خوارزمی، ص 11.
23-دکتر غلامرضا ارژنگ، فارسی عمومی، انتشارات دانشگاه پیام نور، ص 38.
24-دیوان ناصرخسرو، ...ص 5.
25-همان.
26-همان، ص 18.
27-همان، ص 35.
28-همان، ص 10.
29-دکتر برات الله زنجانی، شرح مخزن الاسرار نظامی، سال70، تهران انتشارات دانشگاه تهران، ص 237.
30-دکتر عزیزالله جوینی، خلاصه ی خمسه حکیم نظامی، سال 67، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص 49.
31-همان، ص 48.
32-همان، ص 51.
33-دکتر بهروز ثروتیان، خمسه ی نظامی(مخزن الاسرار)، جلد اول، سال 63، تهران، انتشارات توس، ص 78.
34-همان.
35-همان.
36-دکتر جوینی، خلاصه خمسه، ...، ص 46.

منبع مقاله :
میرعمادی، سیدعلی؛(1379)، مجموعه مقالات چهارمین کنفرانس زبانشناسی نظری و کاربردی(جلد اوّل)، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اوّل



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط