تألیف و ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
واژه "تأثیر" در واقع سطحی را توصیف میکند که یک اثر هنری در آن قرار دارد. و این همان چیزی است که هنر مینیمالیسم امیدوار است که با به کار گیری سادهترین ابزارهای ممکن به دست آورد. جنبش هنر مینیمالیستی که در زمان خود در مقابل هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی قد علم کرد باعث شده است نگاه اکثر هنرمندان نسبت به بوم نقاشی پیش رویشان تغییر نماید.
اولین هنرمندانی که خود را مینیمالیست میدانستند در برابر هر کسی که تلاش میکرد آنها را اکسپرسیونیست خود خوانده بنامد میایستادند. در حقیقت، هنر مینیمالیستی از تضادهای زیادی با اکسپرسیونیسم برخوردار بود. این هنر حول محور اشکال هندسیِ عمدتاً ساده متمرکز بود ـ اشکال یک دست و متقارن و غالباً مکعب شکل که از پیرامون پیچیدهی خود جدا شده و با استفاده از رنگهای ترکیب نشده بر روی بوم نقاشی به تصویر کشیده میشوند.
در اواخر دههی 1960، هنرمندان مینیمالیست با استفاده از هنر مجسمه سازی و لند آرت تعریف مجددی از مفهوم مینیمالیسم ارائه نمودند تا تفاوت میان شیء و هنر مربوط به آن شیء را از میان بردارند. از جمله جنبشهایی که در این زمینه شکل گرفتند جنبش "نور و فضا" نام داشت که تحت تأثیر جان مک لافلین قرار داشت. آثار هنری این جنبشها غالباً شامل سازههایی میشدند که از موادی هم چون شیشه و صمغ درست شده بودند. همهی آثار هنری مرتبط با ایدهی مینیمالیسم که در دوران پس از جنبش مینیمالیستی ارائه شدند به آثار "پست مینیمالیسم" معروف شدند.
از نظر هنرمندان مینیمالیست، کمتر بودن و گزیدگی همواره گویاتر است. آنها همواره از قرار دادن یک شیء دیگر در کنار شیء نقاشی شده بر روی بوم نقاشی خود داری میورزند. آنها معتقدند که چنین کاری باعث سر در گمی نا خواسته میشود. این همان باوری است که هنر مدرن را تغییر داده و تغییر میدهد و امید است که در آینده نیز تغییر دهد.
مینیمالیسم ـ استادان کم گرا
مکعب سیاه
یکی از اولین هنرهایی که به عنوان هنر "مینیمال" نعریف گردید توسط کازیمیر مالویچ ارائه گردید. این هنر به مکعب سیاه معروف است. نقاشی مربوطه نیز فقط همین است ـ یعنی یک مکعب سیاه بر روی بوم سفید. آن گونه که کازیمیر شرح داده است، روغن روی بوم خلوص یک احساس را به تصویر میکشد و این مفهوم در اصل از مفهوم والا گرایی روسی مشتق گردیده است. مربع سیاه نمایانگر احساس است و پس زمینهی سفید هم خلاً موجود در ورای احساس است که در انتظار پر شدن از احساس است تا دو باره کنترلتان را در دست گیرد.جنبش مینیمالیستی
به بیان یکی از بزرگترین هنرمندان جنبش مینیمالیستی به نام فرانک استلا، "آن چه میبینید همان چیزی است که میبینید." این نقل قول را میتوان به عنوان شیوهای جهت نگرش نسبت به آثار هنری مینیمالیستی به کار گرفت. البته، برداشتتان از آن چه میبینید در واقع تحت تأثیر نظرات و عقاید است. اثر استلا با عنوان "ازدواج منطق و ژولیدگی، 2" (1959) به تأثیر و نفوذ تجاری وی اشاره داشت. اد رینهارد، مینیمالیسم را این گونه توصیف میکند: "هر چه مواد بیشتری به اثر هنری اضافه کنید این اثر شلوغتر شده و در نتیجه بدتر میشود. بیشتر نمود کمتری دارد و کمتر از نمود بیشتری برخوردار است. چشمها ممکن است نگاه واضح و شفاف را در معرض تهدید قرار دهند. برهنگی زشت و ناپسند است. هنر با خلاص شدن از شر طبیعت و ذات آغاز میشود." هنرمند آوانگارد روسی با نام داوید بورلیوک مینویسد: "مینیمالیسم نام خود را از حد اقل ابزارهای به کار رفته میگیرد. نقاشی مینیمالیستی کاملاً واقع گرایانه است ـ در واقع اثر نقاشی همان سوژه نقاشی است."نگاهی به جنبش مینیمالیستی، 1960
منشأ
میتوان باور داشت که جنبش واقعی هنر مینیمالیستی در اواخر دههی 1960 از نیویورک نشأت گرفت. این زمان تقریباً همان زمانی است که مینیمالیسم ادبی پا به عرصه نهاد. هنر مینیمالیستی سادهگرایی افراطی را به تصویر میکشید و از نگرش عریانی در لفافه برخوردار بود، نگرشی که آثار هنری مینیمالیستی را از نگاهی مشخص و متمایز برخوردار میساخت. مهمترین ویژگیهای هنر مینیمالیستی همان ویژگیهایی هستند که این هنر را از هنر اکسپرسیونیستی متمایز میسازند ـ یعنی فاقد اشارههای فرهنگی است، افکار عمومی رایج را باز تاب نمیدهد، و به هیچ وجه نظرات و عقاید هنرمند را در قالب نقاشی یا مجسمهی مربوطه بیان نمینماید.نامها
با گذشت زمان این هنر با عناوین برجستهای هم چون "هنر الفبایی"، "لیترالیسم" و "هنر کاهنده" معروف گردید. با این حال، اکثر هنرمندان جنبش این نامها را نپذیرفتند. یکی از این هنرمندان دونالد جود نام داشت که به خاطر ساختارها و بنیانهای "هنر جعبهای" خویش معروف گردیده است. جود از افراد پیش گام جنبش مینیمالیسم در دههی 1960 محسوب میشد. آثار وی در قالب "ساختارهای اولیه" به نمایش گذاشته شدند. "ساختارهای اولیه" نام یک نمایشگاه گروهی تاریخی است که در سال 1966 در موزه یهود نیویورک برگزار گردید. کارل آندره، دان فلاوین، سل لویت و دیگر نامهای شاخص جنبش مینیمالیستی نیز در کنار جود قرار داشتند.دیگر قالبهای هنر
اگر چه مینیمالیسم را میتوان به دیگر قالبهای هنری هم چون هنر پاپ یا لند آرت (میتواند دربارهی این که کدام هنر از دیگری مشتق شده بحث نمود) مرتبط نمود، اما مینیمالیسم سبک خود سر و لجوج آثار هنری خود را حفظ مینماید، سبکی که به سادگی دیده میشود اما در عین حال مانند دیگر هنرها (و حتی شاید بیشتر از دیگر هنرها) نگرشی جدی نسبت به افکار انسان فراهم میآورد. مینیمالیسم در عین حال از این مفهوم تبعیت مینماید که زیبایی در چشمان بیننده است، اما تبعیت آن از این مفهوم چنان ساده است که میتوانیم ساعتها دربارهی تأثیرات اثر هنری به بحث و گفتگو ادامه دهیم.گذر یک جنبش
در اواخر دههی 1960 جنبش مینیمالیستی اگر چه کاملاً از هم نپاشید اما از گامهای خود کاست و به حالت سکون در آمد. هنرمندان رو به جلو حرکت نمودند و منتقدین به شدت از مینیمالیسم انتقاد نموده و آن را خسیس و سر در گم نامیدند. گاهی نیز واژهی "مینیمال" را با حالتی تحقیر آمیز در مورد آن به کار میگرفتند. برجستهترین اظهارات انتقادی دربارهی جنبش مینیمالیستی را میتوان در مقالهای به قلم مایکل فراید مشاهده نمود. این مقاله "هنر و شیءوارگی " (1967) نام داشت.در اواخر دههی 1960، هنرمندان مینیمالیست با استفاده از هنر مجسمه سازی و لند آرت تعریف مجددی از مفهوم مینیمالیسم ارائه نمودند تا تفاوت میان شیء و هنر مربوط به آن شیء را از میان بردارند. از جمله جنبشهایی که در این زمینه شکل گرفتند جنبش "نور و فضا" نام داشت که تحت تأثیر جان مک لافلین قرار داشت. آثار هنری این جنبشها غالباً شامل سازههایی میشدند که از موادی هم چون شیشه و صمغ درست شده بودند. همهی آثار هنری مرتبط با ایدهی مینیمالیسم که در دوران پس از جنبش مینیمالیستی ارائه شدند به آثار "پست مینیمالیسم" معروف شدند.
از نظر هنرمندان مینیمالیست، کمتر بودن و گزیدگی همواره گویاتر است. آنها همواره از قرار دادن یک شیء دیگر در کنار شیء نقاشی شده بر روی بوم نقاشی خود داری میورزند. آنها معتقدند که چنین کاری باعث سر در گمی نا خواسته میشود. این همان باوری است که هنر مدرن را تغییر داده و تغییر میدهد و امید است که در آینده نیز تغییر دهد.
/ج