هر که مرد است مثل او باشد
روي صندلي روبه رويش که نشسته چهره اش و ياداشت هاي توي دستش نشان مي داد که حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. راهکار، خاطره و نقد همه با هم بود و جمع...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
جنگيدنش تماشا داشت
نمي دانم چه رازي در اين شهيدان نهفته بود که چنين شوري در مردم کوچه و بازار به پا کرد و آنچنان تشييع با شکوهي در بجنورد را براي «آقا رجب» رقم...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
از دفتر يک شهيد
يک سال پيش به خاطر بيماري ام چندماهي در خانه بودم. دکتر استراحت مطلق را تجويز کرده بود. خيلي افسرده شده بودم. در اوج تنهايي خواهرم تماس گرفت...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
صدام از مردان آهنين مي گفت
با سقوط خفت بار صدام و افشاي هزاران زاويه پنهان و آشکار رخدادهاي جنگ تحميلي، آنچه امروز در برابر چشم جهانيان قرار گرفته است، اقرار دشمنان به...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
جنگ هشت ساله جنگ مردم عراق نبود
يکي از بخشهاي نمايشگاه مطبوعات سال 1387 را روزنامه هاي خارجي تشکيل مي داد که البته از هر کشور، تنها يک روزنامه حاضر شده بود. کشورهايي چون عراق،...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
هَپَلي در سه راهي مرگ
من يک شيميايي ام. باور کنيد. مجبورم نکنيد قسم بخورم. ولي من هم يک شيميايي ام. با همه جوانبش. شايد هم بدتر. چيه؟ به سرفه اي ناکرده ام شک کرديد؟...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
پفک خوري عراقي ها
سگرمه هايش توي هم بود. چپ چپ نگاهم مي کرد. لباس زرد تن اش بود و سرش را از ته تراشيده بودند. ايستاده بود و دستانش را روي سينه جمع کرده بود. با...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
تلويزيون رنگي، ضد گلوله، جام زهر
فروردين سال 1368 نزديک به نُه ماه از آن نامه مهم «محسن رضايي» که براي پيروزي در جنگ مقابل عراق زپرتي، حتماً بايد بمب اتم داشته باشيم! و سخنان...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
کرامتي از خودم
يک روز صبح زود از چادر بيرون زدم. دلم مي خواست برم کنار رودخانه اي که به فاصله کمي از کنار چادرمان مي گذشت تا گذر آب را ببينم. کنار رودخانه نشستم....
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
سي صد و يکي!
بچه نظام آباد تهران است و حالا در منطقه بازي شيخ مشهد زندگي مي کند؛ جايي که يکي از مراکز محروميت است. سال 65 که نوجواني پانزده ساله بود، به عنوان...
سه‌شنبه، 30 شهريور 1389
چنين گفتند شهيدان
جهل حاکم بر يک جامعه، انسان‎ها را به تباهي مي‎کشد و حکومت‎هاي طاغوت، مکمل‎هاي اين جهل‎اند و شايد قرن‎ها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
رويش به رنگ سرخ
شايد نامش برايت آشنا باشد، خيلي ها او را با دست‌نوشته‌هايش مي شناسند. نوشته هاي عميق و زيبايي که محال است آن را بشنوي و لحظه اي به فکر فرو نروي:...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
محبوبيت با سر باندپيچي شده
صبح زود توي يک روستاي متروک و خالي از سکنه نزديک تنگه چزابه از ماشين پياده شديم. صداي انواع اسلحه‎ها و انفجار از راهي نزديک شنيده مي‎شد. اولين...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
پرواز تا آسمان محمد
چوبش را محکم گرفته بود دستش و نشسته بود سر کوچه. با چشمانش هم همه را و همه جا را مي‎پاييد. تا جواني را مي‎ديد که مشکوک مي‎زند، مي‎رفت سراغش و...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
مجنون صد توماني
نگاهي به علي کردم و با افسوس گفتم: «بازم خوش به حال تو. من که اگر حرف از جبهه بزنم ننه ام غش مي کند و آقاجان با کمربند مي افتد به جانم. به جان...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
سجده خونين فرجام نذر علي(ع)
مادرش گوش‎هايش را در کودکي سوراخ کرده او را غلام حضرت علي(ع) و نذر آن بزرگوار کرده بود. او هم زيبا و عاشقانه درست مانند سرورش علي(ع) بر سجاده...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
آن که فهميد... آنكه نفهميد
وقتي بچه‎ها به پيرمرد گير دادند که از خاطرات فرزندش محمدرضا بگويد، اول طفره رفت و گفت چيز زيادي از او به ياد ندارد. دست آخر خدابيامرز، يکي از...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
شيريني دندان شکن
ياد آن روزها به خير! خيلي عاشق جبهه بودم؛ به خصوص اسفند ماه 1364 که اسراي عمليات والفجر هشت را در مراکز استان‎ها و شهرستان‎ها و از جمله شهر ما،...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند
آن مرد که رفت و دل‎ها در گروي جذبه الهي‎اش ماند، نه با سخن که در رفتار و کردارش، چنان کرده بود که حضرت حق، نوري آن‎چنان پر جذبه به او بخشيده...
دوشنبه، 29 شهريور 1389
خورشيد تابان شهيدان
رفتار الهي امام با ياران خود، موجب شد مردان و زناني به صحنه سياست و مبارزه گام نهند که تاريخ تاکنون مانند آنان کم‎تر به خود ديده است؛ مردان و...
دوشنبه، 29 شهريور 1389