آسمان بوی اجابت می دهد بس که قندیل دعا آویخته است عبدالجبار کاکایی

آشنای تو به دل غیر تو را ره ندهد که نسازند به یک خانه دو بیگانه به هم صغیر اصفهانی

آنچه از دریا به دریا می رود از همان جا کامد، آنجا می رود مولوی

آواره همچو خار هراسان ز باد مست خاکستر خیال ز دستم عنان گسست محمد حسن آرش نیا

آسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های بارانزاست نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتابگردانهاست حامد ابراهیمی

آمدی چشم گشودی و خزانم کردی اولین شاعر چشمان وزانم کردی سید اسحاق افضلی

آتش پر از قهر تو می گفت: برو جذبه ی چشم پر از مهر تو می گفت بایست بهروز یاسمی

آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون نیش آن خار که از دست تو در پای من است فرخی یزدی

آخر چه شد که این همه نامهربان شدی چیزی که خوش نداشتم ای دوست، آن شدی شعبان کرم دخت

آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست فرق در بین بنی آدم و حیوان ادب است فصاحت رازی