دل به امید صدایی که مگر در تو رسد

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

میان مهربانان کی توان گفت

میان مهربانان کی توان گفت که یار ما چنین گفت و چنان کرد

صبا گر چاره داری وقت وقت است

صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار

اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد