در شب آخر روا باشد که احیایی شوی

در شب آخر روا باشد که احیایی شوی فرصت آخر رسیده مومن چالاک را چاک می گردد گریبان در وداع ماه حق ای خدا دریاب یاران گریبان چاک را

بهار ختم قرآن بود این ماه

وفا و عشق و ایمان بود این ماه مگو، شیرین تر از جان بود این ماه بهشت سبز انس عبد و معبود بهار ختم قرآن بود این ماه

مه صیام درختی است بار او رحمت

برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت که زودتر رود آن چیز کو گرامی‌تر مه صیام درختی است بار او رحمت به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر

ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست

ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست حقا که مرا هم‌چو تو مهمان دگری نیست از درد تو ای رفته به ناگه ز بر ما یک زاویه‌ای نیست که پر خون جگری...

یک ماه بهشت بر زمین حاکم شد

یک ماه بهشت بر زمین حاکم شد یک ماه ز عصیان دلمان نادم شد یا رب نکند دوباره مهجور شویم یک مژده بده که وصلمان دائم شد

یک ماه صدا کرد که زیبا باشیم

یک ماه صدا کرد که زیبا باشیم در هر سحر و شبی چو مولا باشیم ماه رمضان ماه مهارت ورزی ست باشد که همیشه مثل حالا باشیم

خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت

خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین خداحافظ ماه لحظه های‌ افطار و سحر خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت خداحافظ ماه شب های‌ نورانی قدر

میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است

تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام گرم گل بودم که دیدم گل گزارم...

در عید فطر خوان کرم چیده می‌شود

هر کس نبُرد بهره از این چشمه زلال باور کنید زندگیش در عدم گذشت در عید فطر خوان کرم چیده می‌شود گر ماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت

ماهی که می‌زدند گنه را قلم گذشت

دست مرا گرفت خدا و نجات داد وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت‌ ای دل به هوش باش پس از ماه مغفرت ماهی که می‌زدند گنه را قلم گذشت