مسیر جاری :
جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند
جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند
جگر سوخته با خنده مداوا نشود
قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت
گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود
شهادت امام...
به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید
به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید
مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود
پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی
مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود
شهادت امام جواد...
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
...
لب می زند که مادر خود را صدا کند
لب می زند که مادر خود را صدا کند
یا حق واژه ی جگرم را ادا کند
او ناله می زند جگرم سوخت هیچ کس
گویا قرار نیست به او اعتنا کند
شهادت امام جواد...
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که ناله او شعله تا خدا میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
شهادت امام...
در میان حجره جان میداد و یک یاور نداشت
در میان حجره جان میداد و یک یاور نداشت
غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت
آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولی
آسمان دیده اش جز اشک وخون...
چه پیش آمد که جان را غم گرفته
چه پیش آمد که جان را غم گرفته
جهان را سر به سر ماتم گرفته
چو گل مردم گریبان چاک کردند
به داغ لاله بر سر خاک کردند
شهادت امام جواد علیه السلام...
در میان حجره مولایم ز پا افتاده است
در میان حجره مولایم ز پا افتاده است
کز غمش اسلام در شور و نوا افتاده است
پشت در گرید کنیزی زیر لب گوید که ای
نوجوانی تشنه لب اینجا ز پا افتاده...
سلام ما به تو و نگاه آخر تو
سلام ما به تو و نگاه آخر تو
چگونه کشته تو را ز کینه همسر تو
سرشک دیده ی من نثار تربت تو
همیشه گریه کنم به یاد غربت تو
شهادت امام جواد علیه...
آنکه عمری داغ زهرا شعله زد بر پیکرش
آنکه عمری داغ زهرا شعله زد بر پیکرش
ریخت از روز ازل باران ماتم بر سرش
نخل امید رضا بود و به باغ احمدی
دست ظلمی زد شراره بر همه برگ و برش
...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
روزگارت بر مراد ، روزهایت شاد شاد ، آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار ،...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...