مسیر جاری :
رسیده ز جور و جنایت، گل مصطفی بر شهادت
رسیده ز جور و جنایت، گل مصطفی بر شهادت
فدا کرده جان با شجاعت، به راه ولایت
به یاری رهبرش فاطمه جان فدا شد
او کشته ی فتنه ی اهل ظلم و ریا شد
...
مدینه شنیدم ز طغیان
مدینه شنیدم ز طغیان، شده مرتضی دل پریشان
دو سبط نبی دیده گریان، ز یک غصه نالان
این غصه که فتنه با دین و قرآن عجین شد
این غصه که حیدر از حیله...
نمی دونم که علّت گریه های حسن چیه
نمی دونم که علّت گریه های حسن چیه
بگو بگو که ماجرای پیراهن و کفن چیه
مادر قد خمیده ی من ای به نبی نور دو عین
بگو بگو چرا زیر لب فقط میگی حسین...
شکسته پهلو ، شدی تو ، به راه حفظ ولی
شکسته پهلو ، شدی تو ، به راه حفظ ولی
نوای عشقت به پشت در خونه یا علی
شریعت و مصحف و دین ، همیشه مدیون غمِت
قسم به اشک تو بابا ، خراب و دلخون...
دعا برای شفای تو میکنه بین سجود
دعا برای شفای تو میکنه بین سجود
تموم غصههای فلک توی نیگاه بابا بود
شب غم و درد بابا نداره انگار سحری
خجالت از تو میکشه به اشک و سوز جگری
...
حدیث درد و غربت تو قاتل جون حسنه
حدیث درد و غربت تو قاتل جون حسنه
مرو مرو که رفتن تو آتیش به جونم میزنه
شبیه پیرا راه میری اگر چه تو هستی جوون
کی دیده گل توی بهار بشه خزون...
صورت نیلی ، زسیلی ، میکُشه ما رو آخر
صورت نیلی ، زسیلی ، میکُشه ما رو آخر
رزق دل ما ، ز داغِت ، ناله و سوز و شرر
ببین که عُمر زینبت ، دیگه بهاری نداره
اشکای آلاله ای ام ، شبیه...
دلم شده محزون و زار و بی شکیب
دلم شده محزون و زار و بی شکیب
نداره حیدر یار و یاور و حبیب
بده دوایی براین دردم ای طبیب
مرو که حیدر میشه بی کس و غریب
شهادت...
شکسته پهلوی راه ولایتی
شکسته پهلوی راه ولایتی
تو همنشین درد و رنج و غربتی
به تو شده بین کوچه جسارتی
چو همسر خود تو در بند غربتی
شهادت حضرت فاطمه...
مرا نفس باشد چون شعله و شرر
مرا نفس باشد چون شعله و شرر
به یاد تو گشتم محزون و خونجگر
به یاد آن سوز ناله به پشت در
دگر ندارد شام اشک من سحر
شهادت حضرت...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
روزگارت بر مراد ، روزهایت شاد شاد ، آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار ،...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...