در میان مصحفش نام مرا هم او نوشت

در میان مصحفش نام مرا هم او نوشت روزی ام شد نوکری آستان فاطمه با همه روی سیاهم آبرویم را نبرد شد نصیبم موج عفو بی کران فاطمه شهادت حضرت فاطمه...

نفرین به آن مسمار و هرکس که لگد زد

نفرین به آن مسمار و هرکس که لگد زد بنگر چگونه مادر ما بی قرار است سادات خون گریند تا روز قیامت زین گفته ام سری نهفته آشکار است شهادت حضرت...

خاک دو عالم بر سر اهل مدینه

خاک دو عالم بر سر اهل مدینه زهرا به امداد علی مرکب سوار است هر کس که می خواهد بداند فاطمه کیست خون در و دیوار نقش اقتدار است شهادت حضرت فاطمه...

هرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی

هرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی با اشک دانه دانه اِبْکِ لِلیَتامَی تابوت من را نیمه‌ی شب مخفیانه بردی به روی شانه اِبْکِ لِلیَتامَی ...

ای آسمان عاطفه؛ پرواز بی کران

ای آسمان عاطفه؛ پرواز بی کران بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران  خیر النسایی و به خودت می شناسمت دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران شهادت حضرت...

حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده

حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده دارد شکستگی تو درد سر این چنین چندین شب است دست تو بالا نیامده شانه نخورده است موی دختر این چنین معلوم می شود...

مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود

مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین از جای جای پیرهنت تکه ای کم است شاید گرفته است به میخ در این چنین شهادت حضرت...

هرگز ندیده است کسی مادر این چنین

هرگز ندیده است کسی مادر این چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین  شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز تو نداشت شاخه ی نیلوفر این چنین  شهادت...

چشم من از ازل شده وقف گریستن

چشم من از ازل شده وقف گریستن بر غصه های مادر قامت خمیده ام اینکه غلام و سائل این خانه ام هنوز یعنی که دور غیر تو را خط کشیده ام کی می شود...

اینجا مدینه است که جز مردم اش کسی

اینجا مدینه است که جز مردم اش کسی آتش به آشیان پرستو نمی کند وقتی که بیت وحی پر از شعله می شود دیگر لگد که رحم به پهلو نمی کند شهادت حضرت...