شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت مى‎‏تپد دل‎‌‎‌هاى عاشق در هواى نام تو با غمى خو کرده هر یک در کنار غربتت شهادت...

دلم اسیر دام تو، نشسته ام به بام تو

دلم اسیر دام تو، نشسته ام به بام تو چشمه ی چشم اشک من، روان شده به نام تو به عشق تو مشوّشم، ز غربتت در آتشم بیاد قبر خاکیت، ز سینه آه می کشم ...

هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند

هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند پا به پای روضه های هل اتی گریه کنند این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند که فقط کافی است گویم کربلا گریه...

سوزد دلم ز داغ غم باقرالعلوم

سوزد دلم ز داغ غم باقرالعلوم آن کس که کشته ره عشق و عقیده است از غربت و مصیبت آن حجت خدا نخل بلند قامت هستی خمیده است شهادت امام باقر علیه...

بار دگر مدینه غمی تازه دیده است

بار دگر مدینه غمی تازه دیده است داغی دگر به جان و دل او رسیده است تنها مدینه نیست که  در سوک و ماتم است ماتم نشین و غمزده هر آفریده است شهادت...

در جهان، هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع

در جهان، هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع چونکه یکجا، چار محبوب خدا دارد بقیع نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد...

برو در سایه ظل همای حضرت باقر

به گوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب که باشد رخش دانش زیر پای حضرت باقر به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر برو در سایه ظل همای حضرت...

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود تمام خاطره ی کودکی این آقا پر از حضور غریب گلو و خنجر بود شهادت امام باقر...

سوختم از ماجرای پهلوی خیرالنسا

گرچه امشب پیکرم می سوزد از زهر جفا خوب شد، راحت شدم از غصّه های کربلا روضه خوانِ کربلا و مادرم زهرا شدم سوختم از ماجرای پهلوی خیرالنسا شهادت...

خسته در بند غمم، بال و پرم می سوزد

خسته در بند غمم، بال و پرم می سوزد نفسم با جگر شعله ورم می سوزد با دلم زهر چه کرده است خدا می داند جگرم نه که ز پا تا به سرم می سوزد شهادت...