از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت

از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت شهادت...

غربت گرفته بود دلش را زِ هر طرف

ای دل بسوز از غم آن کس که همسرش کف می زد و به سوختن او نظر نداشت غربت گرفته بود دلش را زِ هر طرف گویی که شامِ درد و غم او سحر نداشت شهادت...

به کنج حجره امام غریب می نالید

به کنج حجره امام غریب می نالید ز سوزش جگر خود عجیب می نالید دوباره کارگر افتاده زهر بر جگری به سرنوشت پدر ببین دچار شد پسری شهادت امام جواد...

فغان و درد که خیر العباد را کشتند

فغان و درد که خیر العباد را کشتند رضا بیا که عزیزت جواد را کشتند زمین به لرزه فتاده است و آسمان تاریک مگر قیامت عظمای حق شده نزدیک شهادت...

شرار زهر ز یک سو، لهیب غم یک سوی

شرار زهر ز یک سو، لهیب غم یک سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس در آن میانه فقط آب را صدا می زد شهادت...

میان حجره چنان ناله از جفا می زد

میان حجره چنان ناله از جفا می زد که سوز ناله اش آتش به ماسوا می زد به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می زد شهادت...

بابا رضا بیا نفس آخر من است

بابا رضا بیا نفس آخر من است سوزان میان تب همه ی پیکر من است تا آه می کشم ز لبم لاله می چکد یک باغ سرخ رنگ به دور و بر من است شهادت امام جواد...

صدای ناله ی وی هی ضعیف تر می شد

صدای ناله ی وی هی ضعیف تر می شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد برون حجره همه پای کوب و دست افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می زد شهادت...

تنی به حجره ی خاکی کبود افتاده

تنی به حجره ی خاکی کبود افتاده تنی که تاب از آن با بلا گرفته شده به گوشه ی جگرش زهر جای خوش کرده اگر که طاقت از این دست و پا گرفته شده شهادت...

نشسته خاک سر دل، هوا گرفته شده

نشسته خاک سر دل، هوا گرفته شده  به عرش مجلس سوگ و عزا گرفته شده گلی ز گلشن زهرا دوباره پرپر شد شبیه حال علی حال ما گرفته شده شهادت امام جواد...