"دریا دل" و طوفان خلیجی باشد خورشید به شبهای "دوئیجی" باشد نذر بوسه "امام" بر دستش داشت هر کس نامش به حق "بسیجی" باشد

در دست "دعا"، قبضه ی "شمشیر" خوش است در "حمله" به دشمن، "جگر شیر" خوش است رسم "صلوات" تا ابد "جاویدان" بر نام "بسیج "هفت "تکبیر" خوش است

"جنگ" است هنوز و "کربلا": عشق جلی "جانباز"ترین لاله ای دشت : "ولی" "عضویت" این مدرسه "زینب" دارد چون "مرد بسیج" شد : "حسین بن علی"

"عشقی" به مذاق حق "خدایی" بوده ست کز شور "حسین " نینوایی بوده ست چون "معرفت" خوش "ابالفضل" علی "ایمان بسیج" ، "کربلایی" بوده ست

در جبهه دروس "عاشقی" پاس شده است شاگرد اول : "لاله" ترین "یاس" شده است روح "شهدا" به ما "نشانی" دادند "سرمشق" بسیج : "دست عباس" شده است

لبیک یا "حسین " ، منجلی می‌گویند مانند "ابالفضل"، "ولی" می‌گویند در "عرش "چه محشری به پا می‌گردد تا نسل "بسیج" : "یا علی" می‌گویند

چون تیغه "ذوالفقار" حق "منجلی" اند "سرباز ولایت" اند و "یار ولی" اند الحق که "محمدی" ترین "فاطمیون" آنان که "بسیجیان" راه "علی" اند

گردید "عدو" از "عدد" و "غیرت" : گیج این است "هنرنمایی" نسل "بسیج" "سرباز ولی" و "پاسدار وطن" اند با نام بزرگ "فارس" در آب "خلیج"

آن کس که "خداطلب" بود: خاطر خواه با گفتن : "یا علی" نهد پای به راه در ماه "محرم"به طف "عاشورا " "یاران حسین" جمله "مردان بسیج"

تا "چفیه" به دوش، "چکمه" بر پا دارد بر دیده همیشه "امر مولا" دارد این "هیمنه" و "صلابت" اش: دشمن ترس با نام "بسیج" عشق "معنا" دارد