ای اصل امید! بیم‌ها را دریاب

ای اصل امید! بیم‌ها را دریاب بابای همه! یتیم‌ها را دریاب هر چند خدا خودش کریم است، آقا! لطفی کن و یاکریم‌ها را دریاب

روزی که ظهور می‌کنی، عاشوراست

درسی که مرور می‌کنی، عاشوراست هر جا که عبور می‌کنی، عاشوراست ای وارث زخم‌های هفتاد و دو تن روزی که ظهور می‌کنی، عاشوراست

این ماه که چون چراغ تو می‌سوزد

این ماه که چون چراغ تو می‌سوزد عمری‌ست که در فراق تو می‌سوزد خورشید که هر روز تو را می‌بیند در آتش اشتیاق تو می‌سوزد

یک عمر تو زخم‌های ما را بستی

یک عمر تو زخم‌های ما را بستی هر روز کشیدی به سرِ ما دستی شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان! ما تازه به یادمان می‌آید هستی!

در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟

در تاک مگر شراب پنهان نشده؟ در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟ ای بی‌خبران که مُنکر صبح شدید در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟

ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک

ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک چشمی که تو را ندیده باشد کور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»

هر روز به دنبال جوابی دیگر

هر روز به دنبال جوابی دیگر هر روز کشیده‌ام عذابی دیگر هر شب به هوای دیدنت از خوابی آسیمه دویده‌ام به خوابی دیگر

تنها همه انتظار داریم از تو

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو امّا گِله بی‌شمار داریم از تو ما منتظر تو نیستیم آقا جان تنها همه «انتظار» داریم از تو...!

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی انتظار

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی انتظار بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار تشنه‌ی دیدار یارم ای عجل مهلت بده تا ببینم با دو چشمم چهره‌ی زیبای یار

عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است

هیچ امید نداریم به تدبیر کسی غیر از او عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است مادرش درس به ما داد که تنها و غریب پشت در، بین گذر، یاری مولا...