کدام جمعه‌ موعود می‌زنی لبخند  به این جهان که پر از قحطی تبسم شد؟ برای آمدنت جمعه‌ای معین کن  که هفته‌ها همه‌شان خالی از ترنم شد

ای منتقم حضرت زهرا تو کجایی؟ مُردم به خدا از غم این درد جدایی سالی که رسیده ست بدون تو عذاب است توهین کنند باز بگویند که خواب است

منتقم می رسد و با غضب حیدری اش انتقام گل نشکفته ی زهرا شدنی است بر سر تربت مادر عَلَمی خواهد زد قبر پنهان شده ی فاطمه پیدا شدنی است

همه ی عمر به رنج و غم و مهجوری رفت عشق جان بخش تو ایام خوشی هم دارد؟ هر که شد منتظر منتقم فاطمیان در حسینیه ی دل شور محرم دارد محفل روضه...

ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا

ای تیر نگاهت به دل زار کجایی ای روی گلت شمع شب تار کجایی آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم آرام و قرار دل بیمار کجایی

بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید: یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

علت دوری از یار گناه است گناه ورنه پابوسی آن ساکن صحرا شدنی است این همه اشک که جاری شده، با آمدنش رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است

چه باید کرد تا یارم بیاید همان که کرده بیمارم بیاید حبیب نازنینى که از اول به خود کرده گرفتارم بیاید

ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار من دلم می گیرد از ضرب المثل ها...