آخر این رشته غیبت ز کجا تا به کجاست

انتظار تو به جان می خرم اما آقا آخر این رشته غیبت ز کجا تا به کجاست نان از سفره تو می خورم ای شاه کریم بر ظهور تو دعا گر نکنم اوج جفاست

جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست

جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست دل شکست و ز چه رو دلبر و دلدارم نیست آمدم بر سر بازار به شوق یوسف جان به کف آمدم و یوسف بازارم نیست

ای که از نور رخت جلوه ایزد پیداست

ای که از نور رخت جلوه ایزد پیداست یوسف از خجلت روی تو به زندان بلاست از فراق تو دل غمزده ام می سوزد دیدن روی تو بر این دل بیمار دواست

نگاهی از سر اکرام، به قلب عاشقان انداز

نگاهی از سر اکرام، به قلب عاشقان انداز در این گرمای تنهایی، به قلبم سایبان انداز تویی عشق دل و جانم، بود حب تو ایمانم ز هجرت ای گل نرگس، همیشه...

تا سر کوی دو چشم تو سفر باید کرد

تا سر کوی دو چشم تو سفر باید کرد دیده را از غم هجران تو تر باید کرد دیدن روی مهت نیست به این آسانی بهر دیدار تو ای یار خطر باید کرد

آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن

آقا بیا ز کوچه ما هم عبور کن آقا بیا به خاطر مادر ظهور کن ای تکسوار جاده چشمان خیس من این دیده را پر عطر حظور کن

اگر از وصل تو دلدار نگویم چه کنم

اگر از سینه ی بیمار نگویم چه کنم اگر از وصل تو دلدار نگویم چه کنم از پس پرده رخت هوش و هواسم برده اگر از وصف رخ یار نگویم چه کنم

ای حضرت کریم عزیز خدا بیا

ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه به حق ناله خیر النساء بیا دریاب با تصدقی این مستمند را ای حضرت کریم عزیز خدا بیا

بی تو طلوع صبح فقط با غروب بود

شام سیاه و صبح که فرقی نمی کند بی تو طلوع صبح فقط با غروب بود رفتیم هر طرف پی تو صاحب الزمان! اما جواب هر دم و هر جا غروب بود

هر صبح می کنم به ظهورت دعا بیا

هر صبح می کنم به ظهورت دعا بیا ای آشنای خلوت هر آشنا بیا! هر پنجره به سوی شما موج می زند ای روح پر تلاطم در یا بیا