هر صبح نشانه‌ای است؛ نشانه‌ای از تندرستی و سلامتی. خورشید به پنجره‌‌‌ها سلامی دوباره داده است و شادی در کوچه‌‌‌های آب و جارو زده موج می‌‌‌زند....

صبح، سلام خداوند است به همه مردم زمین، به همه پنجره‌‌‌هایی که رو به تجلی حقیقت باز می‌‌‌شود.

صبح تازه، با لبخندی به رنگ آفتاب تابستان آمده است برای ابراز دوستی و محبت در یک روز پر برکت، با سبد سبد سیب و سلام.

سلام بر کسانی که آفتاب، همسایه همیشه لحظه‌‌هایشان شده است. سلام بر شما که با عطر یاد خدا یک روز دیگر از روزهای باشکوه تابستان را آغاز کرده‌اید!

روز آمده است تا خورشید از دام شب رها شود و گل سرخ به رویش برسد. این است تفسیر کوچکی از صبح که در سلام خلاصه می‌‌‌شود. سلام!

نگاهت را به دستان تابستان بسپار. تابستان تو را به شادی و سرزندگی دعوت خواهد کرد. تابستان اوج سلام خورشید است به گستره‌ زمین؛ به مهربانی و لبخند.

سلام، صبح دوباره طنین‌انداز شده و گوش تابستان پر است از تکرار این واژه‌ چهار حرفی، واژه‌ای که سلامت، لطافت، انرژی و مهربانی همواره همراهی‌اش...

باز هم نوبت ما شده است تا در هُرم تو بدرخشیم،‌ای فصل گرم زندگی! سلام تابستان!

صبح بدون سلام، یعنی هوای بدون اکسیژن، یعنی کوچه‌‌های ساکت و دل‌مرده. سلام به شما که عطر سلام تمام وجودتان را گرفته، سلام!

یک سلام گرم، یک احوال‌پرسی صمیمی، می‌‌‌شود سرآغاز یک دوستی بلند، مثل روزهای گرم و بلند تابستان، سلام!