مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 155

الهی اگر این آه از ما دعوی است تو سزای آنی، اگر لاف است بجای آنی اگر صدقست وفای آنی. خدایا اگر دعوی است سُخن راست است اگر صدق است کار راست است...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 156

الهی از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن : اول بیخودی که جُز تو را از دل نخاست، دوم تصدیقی که هر چه گفتم راست، سوم چون با ذکرم خاست دل و جان جُز...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 157

الهی از دو دعوی به زینهارم و از هر دو به فضل تو فریاد خواهم، از آنکه پندارم بخود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقی دارم. خداوندا از آنجا که بودیم...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 153

الهی جُز از شناخت و تو شادی نیست و جُز از یافت تو زندگانی نه، زندهٔ بی تو چون مُردهٔ زندانی است و زنده به تو زندهٔ جاودانی است.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 154

الهی مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جُرمی را که پوشیدی، کریما میان ما و تو داور تویی، آن کن که سزاوار آنی نه آن چنان که سزاوار ماست.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 151

الهی گرفتار آن دردم که داروی آنی، بندهٔ آن ثنایم که توت سزاوار آنی، من در تو چه دانم ؟ تو دانی. تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی، تو...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 152

الهی چه یاد کنم که خود همه یادم، من خرمن نشان خود همه را فرا باد نهادم، ای یادگار جانها و یاد داشتهٔ دلها و یاد کردهٔ زبانها، بفضل خود ما را...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 147

الهی غریب تو را غربت وطن است، کی هرگز بخانه رسد کسی که غربت او را وطن است.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 148

الهی مشتاق کُشتهٔ دوستی و کُشتهٔ دوست دیدار ترا کفن است.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 150

الهی ای سزاوار ثنای خویش، ای شکر کنندهٔ عطای خویش ای شیرین نمایندهٔ بلای خویش، بنده به ذات خود از ثنای تو عاجز و بعقل خود از شناخت منّت تو عاجز...