ای فدای تو هم دل و هم جان

ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن دل فدای تو چون تویی دلبر جان نثار تو چون تویی جانان

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

از بار گنه شد تن مسکینم پست

از بار گنه شد تن مسکینم پست یارب چه شود اگر مرا گیری دست گر در عملم آنچه تو را شاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست

رحمان و رحیم و راحم و ستّاری

یارب! یارب! کریمی و غفّاری رحمان و رحیم و راحم و ستّاری خواهم که به رحمت خداوندیِ خویش این بندۀ شرمنده فرو نگذاری

ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز

ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز هر کس که به درگاه تو آورد نیاز محروم ز درگاه تو کی گردد باز؟

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 261

الهی ما در دنیا معصیت میکردیم دوست تو مُحمد (ص) غمگین شود و دشمن تو ابلیس شاد. از ز دردت خستگان را بوی درمان آمده یاد تو مر عاشقان را راحت...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 262

الهی ببرکت صدیقان درگاه تو، الهی ببرکت پاکان درگاه تو که حاجت این بیچارهٔ درمانده را و مهمات جمیع مومنین ومومنان را برآورده بگردانی و آنچه امید...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 259

الهی دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم، بظاهر قبول دارم بباطن تسلیم نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم، اگر دل گوید چرا ؟ گویم ر افکنده...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 260

الهی گر زارم، در تو زاریدن خوش است، ور نازم به تو نازیدن خوش است.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 253

الهی چون ما را در حجرهٔ بی شمع و چراغ مبتلا کنند ایمان ما را تو چراغ لحد ما گردانی، چون در معاملهٔ خود مینگرم سزاوار همه عقوبتها هستم و چون در...