از عارفی پرسیدند: «صدق» چیست؟ گفت:‌ بدان که صدق به اخلاص نزدیک است و درجه آن، بزرگ است و هر که به کمال آن برسد، به او صدّیق ‌گویند؛ چنانکه خداوند...

از دانایی پرسیدند: نهایت نادانی چیست؟ پاسخ داد: آنکه آدمی عادت کند به اینکه خرجش را از دخل بیشتر کند و این کار را توانگری و آسان زیستن به شمار...

از بزرگی پرسیدند: جوان‌مردی به چه معناست؟ گفت: جوان‌مردی آن است که از اشتباه برادرانت بگذری و عذرشان را بپذیری و اگر خطایی کردند، با آنها به...

از حکیمی پرسیدند: تفکر برای چه لازم است؟ گفت: بدان که آدمی را در ظلمتِ جهل آفریده‌اند و او به نور نیاز دارد تا از آن ظلمت و تاریکی بیرون‌ آید...

شخصی از حکیمی درباره انگیزه دوستی پرسید. وی در پاسخ گفت: نباید دوستی برای سود و زیان یا هدف‌های زودگذر باشد؛ زیرا هنگامی که هدف از بین رفت، دوستی...

گویند: آن‌‌گاه که یوسف(ع) در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: ای جوان‌مرد!‌ دوستی تو به چه کار من می‌آید؟ از این دوستی مرا...

شخصی از سندباد حکیم پندی خواست. او چنین گفت: زبان خویش را بسته دار تا زبان‌ها بر تو گشاده نشود؛ زیرا آنچه یک سخن را در یک لحظه تباه می‌کند، سال‌ها...

از انوشیروان عادل پرسیدند: اصل همه نیکی‌ها کدام است؟ گفت: اصل همه نیکی‌ها و شرف بزرگ، دانش است و نیک‌بخت کسی است که یار او دانا است.

از حکیمی پرسیدند: نادانی به چه چیز شبیه است؟ گفت:‌ جهل به دریایی ژرف می‌‌ماند که از هر طرف می‌توان به آن داخل شد، ولی خطر هلاک و نابودی وجود...

از ناصرخسرو درباره چگونگی دشمنی کردن پرسیدند، گفت: بدان که هرگاه بی‌وقت با دشمن دشمنی کنی، مانند آن است که سلاح را به دست دشمن داده و خودت را...