0
مسیر جاری :
پرواز تا آسمان محمد ادبیات دفاع مقدس

پرواز تا آسمان محمد

چوبش را محکم گرفته بود دستش و نشسته بود سر کوچه. با چشمانش هم همه را و همه جا را مي‎پاييد. تا جواني را مي‎ديد که مشکوک مي‎زند، مي‎رفت سراغش و همان‎جا سر کوچه نگه‎اش مي‎داشت. جوان تا محمد را مي‎ديد که چوب...
مجنون صد توماني ادبیات دفاع مقدس

مجنون صد توماني

نگاهي به علي کردم و با افسوس گفتم: «بازم خوش به حال تو. من که اگر حرف از جبهه بزنم ننه ام غش مي کند و آقاجان با کمربند مي افتد به جانم. به جان علي، عشق جبهه دارد ديوانه ام مي کند.»
سجده خونين فرجام نذر علي(ع) ادبیات دفاع مقدس

سجده خونين فرجام نذر علي(ع)

مادرش گوش‎هايش را در کودکي سوراخ کرده او را غلام حضرت علي(ع) و نذر آن بزرگوار کرده بود. او هم زيبا و عاشقانه درست مانند سرورش علي(ع) بر سجاده نماز با تيري که دشمن کافر به سرش شليک کرده بود به شهادت رسيده...
آن که فهميد... آنكه نفهميد ادبیات دفاع مقدس

آن که فهميد... آنكه نفهميد

وقتي بچه‎ها به پيرمرد گير دادند که از خاطرات فرزندش محمدرضا بگويد، اول طفره رفت و گفت چيز زيادي از او به ياد ندارد. دست آخر خدابيامرز، يکي از خاطراتي را که از ديد خودش ساده مي‎آمد، تعريف کرد. آن پدر که...
شيريني دندان شکن ادبیات دفاع مقدس

شيريني دندان شکن

ياد آن روزها به خير! خيلي عاشق جبهه بودم؛ به خصوص اسفند ماه 1364 که اسراي عمليات والفجر هشت را در مراکز استان‎ها و شهرستان‎ها و از جمله شهر ما، زرند، آورده بودند تا مردم شاهد پيروزي رزمندگان اسلام باشند.
تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند ادبیات دفاع مقدس

تا گفتم خانواده شهيد است، بلند شدند

آن مرد که رفت و دل‎ها در گروي جذبه الهي‎اش ماند، نه با سخن که در رفتار و کردارش، چنان کرده بود که حضرت حق، نوري آن‎چنان پر جذبه به او بخشيده بود. جامعيت رفتار وي، در آگاهان به سيره بزرگان دين، تلقي پيروي...
مردي با سفارش ده هزار تابوت ادبیات دفاع مقدس

مردي با سفارش ده هزار تابوت

براي بعضي از ما فرق نمي کند مردم عادي باشيم يا از مقامات و مسئولان با آوردن لفظ «شهيد» پيش از نام اين عزيزان، خود را از پيگيري ماجرا و کشف حقيقت معاف کرده ايم؛ درحالي که در مقابل کوتاهي هاي ما، رژيم صهيونيستي...
علي آقا باران لشکر ثارالله ادبیات دفاع مقدس

علي آقا باران لشکر ثارالله

محمد رضا ايرانمنش، جانباز شيميايي با سابقه 67 ماه حضور در جبهه، افتخار دارد از روزهايي که در کنار سردار شهيدعلي آقا ماهاني حضور داشته سخن بگويد. شهيد ماهاني تحصيلات ابتدايي و متوسطه را با موفقيت در همين...
فکر مي کرديم ده روزه برمي گرديم! ادبیات دفاع مقدس

فکر مي کرديم ده روزه برمي گرديم!

داستان جنگ زدگي، وسعتي به پهناي ايران دارد. از شرق يعني مشهد، شمال يعني تهران، جنوب يعني بندرعباس، غرب يعني ايلام و مرکز يعني اصفهان و... مي تواني ردپايي از بچه هاي خون گرم خرمشهر و آبادان و ده ها شهر...
پرواز والفجر هشت ادبیات دفاع مقدس

پرواز والفجر هشت

بعد از عمليات والفجر هشت، از هر لشکر تعدادي را به عنوان نماينده، براي ديدار با حضرت امام و تعدادي از مسئولان مملکتي انتخاب کردند که من هم جزء آن ها بودم. اول به تهران رفتيم و بعد از آن، زيارت حرم سلطان...