0
مسیر جاری :
افتخار زمان و فخر زمين انوری

افتخار زمان و فخر زمين

افتخار زمان و فخر زمين شاعر : انوري بوالمفاخر امير فخرالدين افتخار زمان و فخر زمين وانکه در کلک او هنر تضمين آنکه در دست او سخا مضمر آفتابيست آسمانش زين آسمانيست...
و عليک السلام فخر الدين انوری

و عليک السلام فخر الدين

و عليک السلام فخر الدين شاعر : انوري افتخار زمان و فخر زمين و عليک السلام فخر الدين چهره از ناقد گمان و يقين اي نهفته مخدرات سخنت در هم آورده‌ي شهور و سنين اي تلف...
اي جهان را جمال و جاه تو زين انوری

اي جهان را جمال و جاه تو زين

اي جهان را جمال و جاه تو زين شاعر : انوري اسم و رسم تو اسم و رسم حسين اي جهان را جمال و جاه تو زين دل و طبع تو مجمع‌البحرين در و دست تو مقصد آمال که در آن عرصه گم...
آيت مجد آيتي است مبين انوری

آيت مجد آيتي است مبين

آيت مجد آيتي است مبين شاعر : انوري منزل اندر نهاد مجدالدين آيت مجد آيتي است مبين ز آل ياسين چو از نبي ياسين سيد و صدر روزگار که هست نيست در ملک آسمان و زمين مير...
چون ديو به مزدوري افکند انوری

چون ديو به مزدوري افکند

چون ديو به مزدوري افکند شاعر : انوري آنرا که خلافش کند لعين چون ديو به مزدوري افکند آنرا که وفاقش بود قرين بر چرخ کشد پايه چون شهاب بحر سخنش را گهر ثمين چون راي...
درآمد موکب عيد همايون انوری

درآمد موکب عيد همايون

درآمد موکب عيد همايون شاعر : انوري که بر صاحب مبارک باد و ميمون درآمد موکب عيد همايون ز مجدش ملک را کردند قانون سپهر مجد مجدالدين که شاهان کند گل را ز خون فتنه گلگون...
چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن انوری

چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن

چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن شاعر : انوري فرو گشاد سراپرده پادشاه ختن چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن شب سياه فرو هشت خيمه را دامن چو برکشيد شفق دامن از بسيط هوا ...
زاغ را طاوس گردد بچه اندر آشيان انوری

زاغ را طاوس گردد بچه اندر آشيان

زاغ را طاوس گردد بچه اندر آشيان شاعر : انوري آفتاب راي تو گر روشني کمتر دهد زاغ را طاوس گردد بچه اندر آشيان گر ز خاک نهروان آيد خلاف تو پديد قيرگون گردد جهان از قيروان...
اي ز کلک توراست کار جهان انوری

اي ز کلک توراست کار جهان

اي ز کلک توراست کار جهان شاعر : انوري صاحب و صدر و افتخار جهان اي ز کلک توراست کار جهان مسندت پشت شهريار جهان گوهرت روي کائنات وجود قلمت محور مدار جهان نظرت حافظ...
چون شمع روز روشن از ايوان آسمان انوری

چون شمع روز روشن از ايوان آسمان

چون شمع روز روشن از ايوان آسمان شاعر : انوري ناگه در اوفتاد به درياي بي‌کران چون شمع روز روشن از ايوان آسمان بهر سپهر کوژ ردا کرد و طيلسان روشن زمين و فرق هوا را ز قير...