0
مسیر جاری :
مستحب فداي واجب ادبیات دفاع مقدس

مستحب فداي واجب

شهيد علمي بيت بالا را که در يادداشت هايش هم بود، مرتب با خود زمزمه مي کرد. او مي گفت: رزمندگان بيشتر از همه در معرض لغزش و به اصطلاح زمين خوردن هستند. ممکن است عجب و غرور و هزاران مشکل اخلاقي ديگر،
کجا اعتراض مي کرد و چگونه؟ ادبیات دفاع مقدس

کجا اعتراض مي کرد و چگونه؟

با سيد در جايي بوديم و موردي پيش آمد که من فکر مي کردم سيد با آن برخورد مي کند ولي او هيچ عکس العملي از خود نشان نداد. بين ما بحث شد و من به او گفتم که نبايد در اين مورد سکوت مي کردي. شهيد گفت: من مقلد...
به جواني خودتان رحم کنيد ادبیات دفاع مقدس

به جواني خودتان رحم کنيد

به اصل «امر به معروف و نهي ازمنکر» عمل مي کرد. مادرش مي گويد: «روزي يکي از زنان همسايه، با حجاب نامناسب به منزل ما آمد. علي خيلي ناراحت شد و از من خواست تا به او تذکر دهم. گفتم که من خجالت مي کشم. خودش...
رأفت اسلامي ادبیات دفاع مقدس

رأفت اسلامي

زير رگبار گلوله، با قامتي استوار، جلوي ستون، به طرف قله در حرکت بود. با اشاره به افراد پشت سر، آنها را به جناح هاي راست و چپ خود هدايت مي کرد. لحظات سنگين درگيري به کندي مي گذشت. حاج حسين، بچه ها را يکي،...
رفتارش مرا مجذوب کرد ادبیات دفاع مقدس

رفتارش مرا مجذوب کرد

يک روز با به صدا درآمدن زنگ در، وقتي که همسرش براي بازکردنِ در رفت، با ديدن دو نفر ميهمان که برايشان آمده بود، دچار ترديد شد؛ ترديد به خاطر اينکه به آنها اجازه ي ورود بدهد يا نه! زيرا شک داشت از اينکه...
تذکر مي داد و ابايي نداشت ادبیات دفاع مقدس

تذکر مي داد و ابايي نداشت

ما يک وانت بار در اختيار داشتيم و اکثر اوقات به اتفاق شهيد، ساعت هاي 9 از شهرستان جيرفت، گازوئيل بار مي کرديم تا ساعت 12 شب در مردهک بوديم. به اين وسيله سوخت مي رسانديم وگرنه مشکل ايجاد مي شد. شب را در...
زباني مثل شمشير ادبیات دفاع مقدس

زباني مثل شمشير

در يکي از روزهاي عمليات عده اي از نيروها خط را بخاطر فشار و آتش شديد دشمن ترک کرده و برگشته بودند عقب. در آن شرايط اگر بجاي حاج عبدالله هر فرمانده ديگري بود، به آن ها تشر مي زد و تنبيهشان مي کرد؛ حال آنکه...
صداقت، حلم و صبوري ادبیات دفاع مقدس

صداقت، حلم و صبوري

وي آن چنان سخن آرا و اهل خطابه نبود، ولي وقتي سخن مي گفت، از دل برخاسته بود و صميمانه بردل مي نشست. تو گويي سروشي بود که سکينه ي الهي را به ارمغان مي آورد. به ظاهر آرام بود اما شورانگيز، و اين نبود مگر...
يا قصاص کن يا ببخش ادبیات دفاع مقدس

يا قصاص کن يا ببخش

گفتند قرار است آقايي به اسم «ميرحسيني» براي سخنراني بيايد. مي گفتند از فرماندهان سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شديم، اصلاً به هيکلش نمي خورد که فرمانده باشد. لاغر، نحيف و کوتاه قد. بچه ها مثل هميشه...
امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا ادبیات دفاع مقدس

امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا

امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا از مهترین آداب و رفتار عملی شهدا است که در این مقاله به این الگوه ها اشاره می کنیم.