0
مسیر جاری :
مرحبا اي هدهد هادي شده عطار

مرحبا اي هدهد هادي شده

مرحبا اي هدهد هادي شده شاعر : عطار در حقيقت پيک هر وادي شده مرحبا اي هدهد هادي شده با سليمان منطق الطير تو خوش اي به سر حد سبا سير تو خوش از تفاخر تا جور زان آمدي...
سيد عالم بخواست از کردگار عطار

سيد عالم بخواست از کردگار

سيد عالم بخواست از کردگار شاعر : عطار گفت کار امتم با من گذار سيد عالم بخواست از کردگار بر گناه امت من يک نفس تا نيابد اطلاعي هيچ کس گر ببيني آن گناه بي‌شمار حق...
زو يکي پرسيد کاي صاحب قبول عطار

زو يکي پرسيد کاي صاحب قبول

زو يکي پرسيد کاي صاحب قبول شاعر : عطار تو چه مي‌گويي ز ياران رسول زو يکي پرسيد کاي صاحب قبول کي توانم داد از ياران خبر گفت من از حق نمي‌آيم به سر يک نفس پرواي مردم...
گر علي بود و اگر صديق بود عطار

گر علي بود و اگر صديق بود

گر علي بود و اگر صديق بود شاعر : عطار جان هر يک غرقه‌ي تحقيق بود گر علي بود و اگر صديق بود خفت آن شب بر فراشش مرتضا چون بسوي غار مي‌شد مصطفا تابماند جان آن صدر کبار...
خورد بر يک جايگه روزي بلال عطار

خورد بر يک جايگه روزي بلال

خورد بر يک جايگه روزي بلال شاعر : عطار بر تن باريک صد چوب و دوال خورد بر يک جايگه روزي بلال هم چنان مي‌گفت احد مي‌گفت احد خون روان شد زو ز چوب بي‌عدد حب و بغض کس نماند...
مصطفا جايي فرود آمد به راه عطار

مصطفا جايي فرود آمد به راه

مصطفا جايي فرود آمد به راه شاعر : عطار گفت آب آرند لشگر را ز چاه مصطفا جايي فرود آمد به راه گفت پر خونست چاه و نيست آب رفت مردي بازآمد پر شتاب مرتضي در چاه گفت اسرار...
چونک آن بدبخت آخر از قضا عطار

چونک آن بدبخت آخر از قضا

چونک آن بدبخت آخر از قضا شاعر : عطار ناگهان آن زخم زد بر مرتضا چونک آن بدبخت آخر از قضا مرتضا گفتا که خون ريزم کجاست مرتضي را شربتي کردند راست زانک او خواهد بدن هم...
چون عمر پيش اويس آمد به جوش عطار

چون عمر پيش اويس آمد به جوش

چون عمر پيش اويس آمد به جوش شاعر : عطار گفت افکندم خلافت در فروش چون عمر پيش اويس آمد به جوش مي‌فروشم گر به ديناري بود اين خلافت گر خريداري بود گفت تو بگذار و فارغ...
او نمرد از زهر و تو از قهر او عطار

او نمرد از زهر و تو از قهر او

او نمرد از زهر و تو از قهر او شاعر : عطار چند ميري گر نخوردي زهر او او نمرد از زهر و تو از قهر او از خلافت خواجگي خود قياس مي‌نگر اي جاهل ناحق شناس زين غمت صد آتش...
خواجه‌ي حق پيشواي راستين عطار

خواجه‌ي حق پيشواي راستين

خواجه‌ي حق پيشواي راستين شاعر : عطار کوه حلم و باب علم و قطب دين خواجه‌ي حق پيشواي راستين ابن عم مصطفا، شيرخداي ساقي کوثر، امام رهنماي خواجه‌ي معصوم، داماد رسول ...