طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت شاعر : سيف فرغاني مجلس پر از شکر شد از پسته‌ي دهانت طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي مه و خور به روي تو محتاج
اي مه و خور به روي تو محتاج شاعر : سيف فرغاني بر سر چرخ خاک پاي تو تاج اي مه و خور به روي تو محتاج مه ز گلگونه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ شاعر : سيف فرغاني خهي با روي پر نورت قمر هيچ زهي با لعل ميگونت شکر هيچ ملاقاتي لبت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
حق که اين روي دلستان به تو داد
حق که اين روي دلستان به تو داد شاعر : سيف فرغاني پادشاهي نيکوان به تو داد حق که اين روي دلستان به تو داد که جهان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دي يکي گفت، که از عشق خبرها دارد،
دي يکي گفت، که از عشق خبرها دارد، شاعر : سيف فرغاني سر خود گير که اين کار خطرها دارد دي يکي گفت، که از عشق خبرها...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نگارا دل همي خواهد که عشقت را نهان دارد
نگارا دل همي خواهد که عشقت را نهان دارد شاعر : سيف فرغاني وليکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد نگارا دل همي خواهد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نور رخ تو قمر ندارد
نور رخ تو قمر ندارد شاعر : سيف فرغاني ذوق لب تو شکر ندارد نور رخ تو قمر ندارد مانند تو يک پسر ندارد در دور...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل بي رخ خوب تو سر خويش ندارد
دل بي رخ خوب تو سر خويش ندارد شاعر : سيف فرغاني جان طاقت هجر تو ازين بيش ندارد دل بي رخ خوب تو سر خويش ندارد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي کو همچو تو جانان ندارد
کسي کو همچو تو جانان ندارد شاعر : سيف فرغاني اگر چه زنده باشد جان ندارد کسي کو همچو تو جانان ندارد دلي پر خون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چشم تو کو جز دل سياه ندارد
چشم تو کو جز دل سياه ندارد شاعر : سيف فرغاني دل برد از مردم و نگاه ندارد چشم تو کو جز دل سياه ندارد روز من است...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مه نکويي ز روي او دارد
مه نکويي ز روي او دارد شاعر : سيف فرغاني شب سياهي ز موي او دارد مه نکويي ز روي او دارد آنچه از حسن روي او دارد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در حلقه‌ي زلف تو هر دل خطري دارد
در حلقه‌ي زلف تو هر دل خطري دارد شاعر : سيف فرغاني زيرا که سر زلفت پر فتنه سري دارد در حلقه‌ي زلف تو هر دل خطري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نگار من چو اندر من نظر کرد
نگار من چو اندر من نظر کرد شاعر : سيف فرغاني همه احوال من بر من دگر کرد نگار من چو اندر من نظر کرد به خنده زهر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر که در عشق نميرد به بقايي نرسد
هر که در عشق نميرد به بقايي نرسد شاعر : سيف فرغاني مرد باقي نشود تا به فنايي نرسد هر که در عشق نميرد به بقايي نرسد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اين حسن و آن لطافت در حور عين نباشد
اين حسن و آن لطافت در حور عين نباشد شاعر : سيف فرغاني وين لطف و آن حلاوت در ترک چين نباشد اين حسن و آن لطافت در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
قومي که جان به حضرت جانان همي برند
قومي که جان به حضرت جانان همي برند شاعر : سيف فرغاني شور آب سوي چشمه‌ي حيوان همي برند قومي که جان به حضرت جانان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آه درد مرا دوا که کند؟
آه درد مرا دوا که کند؟ شاعر : سيف فرغاني چاره‌ي کارم اي خدا که کند؟ آه درد مرا دوا که کند؟ غير وصلش مرا دوا که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ساقي عشق تو ما را به زبان شيرين
ساقي عشق تو ما را به زبان شيرين شاعر : سيف فرغاني شربتي داد خوش و شور تو درما افگند ساقي عشق تو ما را به زبان شيرين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دردمندان غم عشق دوا مي‌خواهند
دردمندان غم عشق دوا مي‌خواهند شاعر : سيف فرغاني به اميد آمده‌اند از تو تو را مي‌خواهند دردمندان غم عشق دوا مي‌خواهند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دوشم اسباب عيش نيکو بود
دوشم اسباب عيش نيکو بود شاعر : سيف فرغاني خلوتم با نگار دلجو بود دوشم اسباب عيش نيکو بود غير من هر چه بود نيکو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390