به تو مدیونم
واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
بشکن
بازم من تک و تنها ، میون غم ها روی این صندلی رفتم تو فکر فردا تو رو به رومی ، یه قصه ی تازه نگاه می کنی و به خودت می گی می بازه می خندی زوری...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
عطر شقایق
دلم گرفته امشب در خلوت شبانه هوای گریه دارم در سوگ این ترانه از درد خسته باشم تا كی صبور یاشم در آرزوی وصلت جان است و دل روانه بر عاشقان نظركن...
چهارشنبه، 31 تير 1388
ای دل اگر عاشقی
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است روزن دل برگشا حاضر و هشيار باش نيست کس آگه...
چهارشنبه، 31 تير 1388
بوی گل ريحانه
وقتى دل سودائى مى رفت به بستانها بى خويشتنم كردى بوى گل و ريحانها بوى گل و ريحانها وقتى دل سودائى مى رفت به بستانها بى خويشتنم كردى بوى گل...
چهارشنبه، 31 تير 1388
هوای تو
مي روم و نمي رود از سر من هواي تو هواي تو.... داده فلك سزاي من تا چه بود سزاي تو سزاي تو..... مي روم و نمي رود نام تو از زبان من ده كه نمي پرسي...
چهارشنبه، 31 تير 1388
مبتلا
هم زباني نه هم نوايي تا بگويم من زعشقت حكايتي نه مهرباني نه چاره سازي تا كنم از سوز پنهان شكايتي شكايتي.... نواي مني بي نواي تو ام بلاي مني...
چهارشنبه، 31 تير 1388
شَاهد افلاکی
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهی در بی سرو سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو...
چهارشنبه، 31 تير 1388
داغ تنهایی
آنقدر با آتش دل ، ساختم تا سوختم بي تو اي آرام جان ، يا ساختم يا سوختم سرد مهري بين ، كه كس بر آتشم آبي نزد گرچه همچون برق از گرمي سرا...
چهارشنبه، 31 تير 1388
خواب پریشان
از...چشم... تو.. ميبينم.... اين خواب پريشان را با پلك تو ميبندم چتر شب باران را بيدار شود در من....بيدار شو در من بيدار شود در من....بيدار...
چهارشنبه، 31 تير 1388
چشم نرگس
خواهم که برزلفت زلفت زلفت هردم زنم شانه هردم زنم شانه ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی چشم نرگست دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه خواهم بر ابرویت...
چهارشنبه، 31 تير 1388
افسانه عمر
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد كس تاب نگه داري ديوانه ندارد در بزم جهان...
چهارشنبه، 31 تير 1388
آتش عشق
تا که نشانت در همه جا می جویم در همه دنیا وصف تو را می گویم از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم از دل شب تا به سحر...
چهارشنبه، 31 تير 1388
آسمون کبود
آسمونی واسه من ، اما کبود قصه ای ، اما همون یکی نبود مث آفتابی اما تنگ غروب مث دشتی که نشسته تو جنوب شوق پروازی تو لحظه های خواب که منو می بره...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
یه روز برفی
یه روزی یه روز برفی یه روز از روزای غمگین منو دل رو جا گذاشتی پشت دیواری سنگین یه روزی یه روز برفی یه روز از روزای غمگین منو دل رو جا گذاشتی...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
نموندی
عمری هی خوندی و خوندی دل غمها رو سوزوندی توی شعر و غزل من گفتی می مونی ، نموندی پشت ديوارای شعرم يه دفه سرک کشيدی ديدی تک سوار عشقی غير...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
مهمون رویا
یه نفر شب که میشه ، مهمون رویای منه وقتی از راه میرسه ، به خواب من رنگ میزنه اون که از چشمای نازش ، میشه صد ترانه ساخت قصه جنگلو گفت ، آبی دریا...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
عطر گلاب
واسه اون گنبد زرین ، پشت کوههای خراسون واسه اون صحن مطهر ، تو غروب کنار ایوون واسه کفترای معصوم که تو آسمون میگردن واسه آدمای مغموم که میان...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
عروسک های زخمی
بچه هـاي پـاك و معصوم زير رگبـار بــلا نگــــــاه بيگنـــــاه كودكــــان مبتـــــلا عروسكهــــاي زخمـــي آدمـاي دربــــدر تماشــــاي عبـــور...
سه‌شنبه، 30 تير 1388
خداحافظ
خداحافظ ای رفته از خانه ام نگو با نگاه تو بیگانه ام خداحافظ ای آخرین آرزو اگر قصه ای تازه داری بگو در این ماجرا من به تو باخته ام همان خانه...
سه‌شنبه، 30 تير 1388