بابايي به روايت همسر شهيد (3)
در حال عبور از خيابانِ منتهي به دبستان دهخدا بودم که زنگ مدرسه به صدا درآمد و عباس، که آن زمان در کلاس پنجم ابتدايي درس مي خواند، همراه با دانش...
پنجشنبه، 26 شهريور 1388
بابايي به روايت همسر شهيد (2)
تهران همان قدر که مسوليت هاي او بيشتر شد ، زماني هم مي توانستيم با هم باشيم کم تر شد. بچه ها ديگر به نبودن دو هفته ، يک ماه پدرشان عادت کرده...
پنجشنبه، 26 شهريور 1388
بابايي به روايت همسر شهيد (1)
در کتاب قطور تاريخ فصل جديدي به نام انقلاب اسلامي و به نام انسان نوشته شده است . اين فصل از جنس بهار است ولي به رنگ سرخ نوشته شده است و خزاني...
پنجشنبه، 26 شهريور 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (6)
پايگاه هوايي اصفهان در نزديك كوير واقع شده و به همين خاطر داراي زمستانهاي سردي است. چند وقت بود كه سربازان به قسمت حفاظت پايگاه شكايت مي كردند...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (5)
آب آشاميدني پايگاه هشتم از طريق هدايت يك كانال از آب زاينده رود اصفهان به داخل درياچه اي كه در پايگاه واقع شده بود، تأمين مي شد. روش تصفيه بدين...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (4)
به ياد دارم كه در اوايل فرماندهي شهيد بابايي در اصفهان، به علت خرابي منبع ها، آب آشاميدني پايگاه كم شده بود. او از من خواست تا به طور پيوسته...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (3)
در سيره پيامبر گرامي اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است كه آن حضرت «كم هزينه و بسيار بخشنده و ياري كننده» بودند. از ويژگيهاي آشكار عباس،...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (2)
براي گذراندن دوره خلباني در پايگاه «ريس» واقع در شهر «لاواك» از ايالت تگزاس آمريكا بوديم. فرهنگ غرب بر روي اكثريت دانشجويان اثر گذاشته بود. مدت...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
خاطراتی درباره شهید عباس بابایی (1)
سال 61 شهيدبابايي را گذاشتيم فرمانده پايگاه هشتم شکاري اصفهان. درجه اين جواب حزب‌اللهي سرگردي بود که او را به سرهنگ تمامي ارتقا داديم. آن وقت...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید بابایی در لابلای خاطرات حسن دوشن
يك شب همراه با عباس به قصد ديدار با آيت الله صدوقي از اصفهان به يزد مي رفتيم. پس از چهار ساعت رانندگي، سرانجام به يزد رسيديم و بي درنگ به منزل...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید بابایی در لابلای خاطرات خلیل صرّاف
بنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشي، براي ورود و خروج به قرارگاه ايست شبانه بدهند. يكي...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید بابایی در لابلای خاطرات خانواده اش (2)
از ابتداي ازدواج تا به دنيا آمدن اولين فرزندمان «سَلمي»، عباس هميشه مي گفت: «پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: دختر رحمت است....
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید بابایی در لابلای خاطرات خانواده اش (1)
بعد از ظهر يكي از روزهاي پاييزي، كه تازه چند ماهي از شروع اولين سال تحصيلي ابتدايي عباس مي‌گذشت، او را به محل كارم در بهداري شهرستان قزوين برده...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
همسفر سپيده.....
شعری درباره شهید عباس بابایی بگذار سرشگ ديده خون گردد دل راهي وادي جنون گردد بگذار نفس به سينه بفشارم تا شرح غمش به ناله بنگارم اي ياد تو درد...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید عباس بابایی از نگاه همسرش (2)
يك روز آمد و گفت خانه مان را بايد عوض كنيم . يكي از پرسنل نيروي هوايي را ديده بود كه با هشت تا بچه در يك خانه دو اتاقه زندگي مي كنند و نمي شد...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید عباس بابایی از نگاه همسرش (1)
شب رفتن ، توي خانه كوچكمان ، آدم هاي زيادي براي خداحافظي و بدرقه جمع شده بودند. صد و چند نفري مي شدند. عباس صدايم كرد كه برويم آن طرف ، خانه...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
شهید بابايي از نگاه همرزمان
چند صباحي است که فقدان سربازي سلحشور ، سلحشوري عارف ، عارفي امير ، اميري بسيجي و انساني وارسته و عاشق به مکتب پربار اسلام و ميهن اسلامي ، هاله...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
اصول رفتاری سرلشگر خلبان شهيد عباس بابايي
در سالهاي مياني قرن چهاردهم، هنگامي كه پليدترين حلقه ي سلسله ي طواغيت حاكم بر سرزمين سلمان فارسي، سرمست از باده ي وابستگي به شيطان بزرگ به حريم...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
پرواز تا بي‌نهايت
هر كسي اين جمله را بشنود مي‌گويد يك سرلشكر نيروي ستادي است و پشت ميز مي‌نشيند و امر مي‌كند و منتظر مي‌ماند تا اوامرش اجرا شود . سخن گزافي نيست...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
زندگي نامه سرلشگر خلبان شهيد عباس بابايي
نحوه شهادت : اصابت گلوله به پيکرش در حين انجام عمليات برون مرزي شهيد عباس بابايي، بزرگ مردي كه در مكتب شهادت پرورش يافت ؛ مجاهدي كه زهد و تقوايش...
چهارشنبه، 7 مرداد 1388