صداقت و درستی در سیره‌ی امام خمینی (ره)

خدا گواه است طی مدتی که من در حضور مبارک امام افتخار خدمت داشتم حتی برای یک مرتبه هم ندیدم در کارهایشان حتی یک حیله شرعی به کار برده باشند. همیشه...

يکشنبه، 17 مرداد 1395

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (1)

قبل از ازدواج با امام من خوابهای متبرک می‌دیدم، خواب‌هایی می‌دیدم که فهمیدم این ازدواج مقدر است. آن خوابی که دفعه‌ی آخری دیدم و کار تمام شد حضرت...

شنبه، 16 مرداد 1395

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (2)

یکی از تجار ایرانی در زمانی که دولت طاغوت هر کسی را که به نجف و دیدار امام می‌رفت تعقیب می‌کرد پول هنگفتی با خود به نجف آورده بود که به عنوان...

شنبه، 16 مرداد 1395

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (3)

امام نسبت به شهید اشرفی اصفهانی علاقه خاصی داشتند. در آخرین ملاقاتی که آن شهید بزرگوار با امام داشت امام با ایشان معانقه گرمی ‌کردند. به طوری...

شنبه، 16 مرداد 1395

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (4)

ماههای اول جنگ (21 اسفند 59) با جمعی از برادران در محور فیاضیه آبادان بودیم. در این محور من از ناحیه سر ترکش خمپاره‌ای خوردم. در اثر این ترکش...

شنبه، 16 مرداد 1395

کرامات و امدادهای غیبی در حیات امام خمینی (5)

من در اواخر اوقاتی که در پاریس بودم توجه به یک مطلبی پیدا کردم که راجع به پیشرفت این نهضت خیلی دلخوش شدم، و این مطلب را در پاریس هم به‌ اشخاص...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (1)

قبل از اینکه امام به نجف تبعید شوند ما به منزل ایشان می‌رفتیم و ظهر برمی‌گشتیم یک روز دیدم شخصی آمد و اظهار داشت که من نامه‌ای اینجا داده‌ام...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (2)

اولین ملاقاتی که با امام در قم داشتیم روزی بود که حزب جمهوری خلق آن آشوب و بلوا را در قم راه‌انداخته بود و حتی قصد حمله و جسارت به منزل امام...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (3)

وقتی قرار شد امام به کویت نروند و مقصد پاریس باشد، به دلایل امنیتی می‌بایستی این خبر مخفی می‌ماند و به همین دلیل ما در آنجا روزهای بحرانی را...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (4)

در یکی از نیمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتایی رخ دهد. حاج احمد آقا شتابان خدمت امام رسید. امام مشغول به ادای نماز شب بودند کاری که همیشه...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) صاحب نفس مطمئنه (5)

ما همیشه امام را چنین می‌دیدیم: آرام، موقر، آراسته، با آرامش نگاه می‌کردند و سخن می‌گفتند. با آرامش راه می‌رفتند و مینشستند و بلند می‌شدند. به...

شنبه، 16 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و پرهیز از غیبت (2)

یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقات کند. امام قبل از تشرف به حرم نیم ساعت به بیرونی...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و پرهیز از غیبت (1)

در اوایل طلبگی و در سنین جوانی هرجا امام بودند جایی برای غیبت کردن نبود و با شدت از بدگویی کردن دیگران جلوگیری می‌کردند.

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و پای‌بندی به احکام شرع (3)

امام سعی می‌کردند در نظر دادن و پاسخ به سؤالات عمدتاً و بخصوص به سؤالات اجتماعی آنقدر دقیق باشند که دشمن نتواند در خلال پاسخ ایشان سوء استفاده‌ای...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و پای‌بندی به احکام شرع (1)

بعضیها نقل می‌کنند، دیده‌اند وقتی امام به حمامهای عمومی تشریف می‌بردند وقتی که می‌خواستند لباس بپوشند کاملاً صبر می‌کردند تا عرق بدنشان خشک بشود...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و پای‌بندی به احکام شرع (2)

در پاریس می‌خواستیم جلوی در اتاقی که امام کفشهایشان را در می‌آوردند روزنامه بیندازیم، چون اکثر اوقات بارندگی و زمینها خیس بود، لذا از روزنامه‌های...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و عمل به تکلیف الهی (1)

در زمان مرجعیت مرحوم آقای بروجردی، جمعی از مردم تهران برای آوردن من از قم به تهران به نزد من آمدند. از آنجا که ارتباط امام با من مثل رابطه پدر...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

امام خمینی (ره) و عمل به تکلیف الهی (2)

با اوج‌گیری مبارزات مردم مسلمان ایران، دو دولت ایران و عراق در جلسات متعددی که در بغداد داشتند به این نتیجه رسیدند که فعالیت امام نه تنها برای...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

اخلاص و تقوا در سیره‌ی امام خمینی (5)

امام مقصدشان فقط این نبود که در هر امری وارد می‌شوند، طبق ابتکار ایشان کار انجام بگیرد؛ بلکه می‌کوشیدند هر امری که به صلاح جامعه است انجام بگیرد...

دوشنبه، 11 مرداد 1395

اخلاص و تقوا در سیره‌ی امام خمینی (3)

شش ماه پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی روزی از تهران به قم مشرف می‌شدم در بین راه هنگامی که ماشین‌ها ایستادند، یکی از ناشرین پس از سلام و تعارف...

دوشنبه، 11 مرداد 1395