امشب
زمين و آسمان اى شيعه در حزن و غمست امشب همه اوضاع عالم زين مصيبت درهمست امشب امام پنجمين شد كشته از زهرف هشام دون مدينه، غم سرا از اين غم...
سه‌شنبه، 11 آبان 1395
اشک غم
آسمان اشك غم از ديده ما بيرون كرد دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون كرد هر دلى رسته ز غم بود، به غم كرد دچار هر سرى لاف زد از عقل و خرد مجنون كرد
سه‌شنبه، 11 آبان 1395
من غصه دار غصه‌های بی قرینم
من غصه دار غصه‌های بی قرینم من کربلا را یادگار آخرینم من یادگار روزهای خاک وخونم من یادگار چهره‌های لاله گونم
چهارشنبه، 5 آبان 1395
من آن گلم
من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من
چهارشنبه، 5 آبان 1395
گريستى
اى تشنه‌اى كه بر لب دريا گريستى از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى ديدى چو كام تشنه سقا گريستى
چهارشنبه، 5 آبان 1395
گریه می‌کند
دریا به دیده تر من گریه می‌کند آتش ز سوز حنجر من گریه می‌کند سنگی که می‌زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه سر من گریه می‌کند
چهارشنبه، 5 آبان 1395
روزها ناله و شب‌ها گریه
درد بسیار، مداوا گریه ارث جامانده زهرا گریه روزها ناله و شب‌ها گریه آب می‌خورد، ولی با گریه
چهارشنبه، 5 آبان 1395
ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام
هنگامي که از امام سجاد علیه السلام سؤال کردند در اين سفر کجا از همه بيشتر به شما سخت گذشت؟ امام فرمودند: الشام، الشام، الشام.(سوگنامه آل محمد،...
چهارشنبه، 5 آبان 1395
دل سودازده
دل سودازده‌ام ناله و فرياد كند هر زمان ياد غم سيد سجاد عليه السلام كند بى گمان اشك به رخساره بريزد از چشم هر كه يادى ز گرفتارى آن راد كند
چهارشنبه، 5 آبان 1395
درد و غم
مدينه من بسى درد و غم و رنج و محن ديدم نبيند هيچ كس اين روزهايى كه من ديدم مدينه گو: حسينت كو كه تا گويم به دشت خون تن صدچاك او بر خاك، بى...
چهارشنبه، 5 آبان 1395
تن تبدار من
لاله سرخ شهادت تن تبدار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است حافظ خون پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است
چهارشنبه، 5 آبان 1395
بین نماز، وقت دعا گریه می‌کنی
شعری درباره نماز - بین نماز وقت دعا گریه می کنی را با دیگری اشعاری در مورد نماز ، به همراه شما مخاطب گرامی با هم زمزمه می کنیم.
چهارشنبه، 5 آبان 1395
بر نیزه نشسته پسرم
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم من جگر پاره آن بزم شرابم والله خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
چهارشنبه، 5 آبان 1395
از صبح زود تا به سحر گریه می‌کنی
یعقوب کربلا چه قدر گریه می‌کنی از صبح زود تا به سحر گریه می‌کنی یعقوب را که غصه‌ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفر گریه می‌کنی؟
چهارشنبه، 5 آبان 1395
با رکعتی نگاه
همره شدند قافله‌ای را که مانده بود تا طی کنند مرحله‌ای را که مانده بود از خویش رفته‌اند سبکبار تا خدا برداشتند فاصله‌ای را که مانده بود
چهارشنبه، 14 مهر 1395
آیا تو ما را دوست داری؟
مولا شنیدم لاله‌ها را دوست داری آیینه‌های آشنا را دوست داری با یاد قرآنی که بر نی خوانده می‌شد صوت و مناجات دعا را دوست داری
چهارشنبه، 14 مهر 1395
آه‌نامه چاووش
ای بهار صفا، خداحافظ! تا قیامت تو را خداحافظ! بعد از این، چار فصل، پاییز است بعد از این هر گلی، غم انگیز است بعد از این، هر چه جام می‌آید
چهارشنبه، 14 مهر 1395
آن دو لبخند
طبعم به ولای آن دو لبخند شد نغمه سرای آن دو لبخند مانده است هنوز بر لب طف تأثیر صفای آن دو لبخند
چهارشنبه، 14 مهر 1395
آرام مثل آه
خون می‌چکید داغ ز بالای آفتاب آیینه مات گرم تماشای آفتاب بشنو حدیث سرخ شکفتن به فصل تیغ تفسیر سبز عشق، تمنای آفتاب
چهارشنبه، 14 مهر 1395
آخرین صدا
…و روز فاجعه گلوی کوچک تو روشن از تلاوت خورشید اجازه داد صدای تازه‌ای از شرق چراغ روشن فریاد را
چهارشنبه، 14 مهر 1395