نظريه ي برچسب زني

نظريه ي برچسب زني يکي از نظريه هاي علوم اجتماعي در سطح خرد است. ضمن اين که عده اي آن را به عنوان اصلي ترين نظريه دو روان شناسي اجتماعي معرفي نموده اند، از نظريه هاي مطرح جامعه شناسي و به طور خاص
چهارشنبه، 2 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظريه ي برچسب زني
 نظريه ي برچسب زني

 

نويسنده: تقي آزاد ارمکي




 

نظريه ي برچسب زني (1) يکي از نظريه هاي علوم اجتماعي در سطح خرد است. ضمن اين که عده اي آن را به عنوان اصلي ترين نظريه دو روان شناسي اجتماعي معرفي نموده اند، از نظريه هاي مطرح جامعه شناسي و به طور خاص در حوزه ي جامعه شناسي انحرافات مي باشد. اين نظريه از دهه ي 1950 به بعد در جامعه شناسي و روان شناسي امريکا مطرح و دچار افت و خيزهاي متعددي شده است.

تاريخچه ي نظريه

مکتب شيکاگو، نظريه ي کنش متقابل نمادي و ديدگاه هاي جامعه شناساني چون دورکيم و سپس مرتن در شکل دهي به اين نظريه نقش عمده اي داشته اند. هر يک از اين ديدگاه ها و افراد به گونه اي خاص در شکل دهي به محتواي نظريه ي برچسب زني مؤثر بوده اند.
بکر (2)، اريکسن (3)، کيتسوس (4)، بلک (5)، ريز (6)، سيکورل (7)، بال (8)، لمرت (9)، گافمن و گارفينگل و بسياري ديگر از جامعه شناسان در توسعه ي انديشه ي برچسب زني با طرح مفاهيم، نقدها، آزمون ها و ترکيب پيوندهاي نظري بين اين نظريه و نظريه هاي ديگر ( از قبيل نظريه ي ساخت گرايي، کارکردگرايي، پديدارشناسي، کنش متقابل نمادي و... ) مؤثر واقع شده اند.
قبل از اين که نظريه ي برچسب زني در جامعه شناسي مطرح شود، در دهه ي 1950 پيش فرض اصلي حاکم بر حوزه ي جامعه شناسي انحرافات به شرح زير بود:
دو عنصر اصلي تنظيم کننده ي عمل اجتماعي عبارت بودند از: 1- قواعد اجتماعي و 2- نظم اجتماعي. قواعد اجتماعي براي همه ي افراد جامعه در همه ي موقعيت ها اموري مطلق، واضح و روشن هستند. افزون بر اين، بين قواعد و نظم اجتماعي نيز پيوستگي ديده مي شد. نظم و قواعد مطلوب و اخلاقي بودند و وظيفه ي جامعه شناسان تلاش در تحقق يافتن نظم از طريق رعايت و عمل به قواعد خوانده مي شد.
در طول دهه ي 1950 ، مطالعات فرانک تاننبوم (10)، ادوين لمرت و هوارد بکر پيش فرض فوق را مورد نقض قرار داد. زيرا نتايج مطالعات نشان داد قواعد اجتماعي آن قدرها که گذشتگان اعتقاد داشتند، مطلق، واضح و روشن نيست. بلکه معاني و درک افراد از آنها بسيار مبهم مي باشد. ابهام و درک متفاوت از قواعد اجتماعي حوزه ي عمل متفاوت و متناقضي ايجاد نمود. تلاشي که افراد فوق براي بيان طبيعت نظم اجتماعي، رابطه ي آن با قواعد اجتماعي، و معاني اخذ شده از نظم و قواعد اجتماعي و مشکلات ايجاد شده در اين عرصه صورت دادند، زمينه ي پيدايش نظريه ي برچسب زني را فراهم کرد.
اريکسن، بکر، لمرت و عده اي ديگر از جامعه شناسان به بيان شيوه هاي مؤثر در زندگي روزمره ي مردم عادي و کارگزاران رسمي براي دست يابي به نظم اجتماعي پرداختند و محتواي نظريه ي برچسب زني فراهم گرديد. از دهه ي 1960 به بعد با نقد و بررسي و مطالعات جديد در اين حوزه، نظريه ي برچسب زني يکي از نظريه هاي اصلي جامعه شناسي قلمداد گرديد.
مسئله اساسي اي که اين نظريه در پي بيان آن مي باشد، رابطه ي بين انحراف ( و به بيان ديگر مشکل اجتماعي ) و نظم اجتماعي است. به عبارت ديگر، در اين نظريه تلاش در بيان چگونگي تحقق انحراف اجتماعي ( در سطح خرد و کلان ) و نحوه ي اثرگذاري آن بر ساختار اجتماعي است. شناسايي انواع انحرافات، عوامل مؤثر در تحقق انحرافات، کنترل مشکلات ناشي شده از انحرافات، تصحيح نهادها و سازمان هاي مؤثر در انحراف اجتماعي و... مسائل عمده در اين نظريه است. با اين رويکرد است که سؤالات زير مورد نظر مي باشند:
1- چرا افراد خاصي منحرف خوانده شده اند؟
2- چگونه قاعده شکني در جامعه ايجاد مي شود؟
3- چرا در جامعه برخي از رفتارها ممنوع و برخي ديگر عادي تلقي مي شوند؟ ( Becker, 1963, p.6 )
در اين ديدگاه، مفاهيم جديدي با تعابير و تعاريف خاص مطرح شده اند. برچسب، انحراف، خود و هويت مفاهيم اصلي اين نظريه اند و مفاهيمي چون درک، ديگري، موقعيت، قواعد، جامعه، گروه، نظم، نقش، و... اخذ شده از نظريه ي کنش متقابل نمادي و کارکردگرايي ساختي است که با تعابير و تفاسير جديد مورد استفاده قرار گرفته است. مرکزي ترين مفهوم اين نظريه، انحراف است که جرائم، بيماري هاي رواني، روسپي گري، اعتياد، و شرايط اجتماعي غيرطبيعي از مصاديق عيني آن تلقي شده اند.

تعريف انحراف

بکر در تعريف « انحراف » در آغاز به بيان تعابير متفاوتي که از انحراف وجود دارد، پرداخته است. او به مفهوم انحراف در رياضيات و آمار که به معني امري که از حد متوسط دور باشد، اشاره نموده است. او اين تعريف را نقدپذير مي داند. اصطلاح ديگر در فرهنگ جامعه « بيماري » يا امر آسيب شناختي (11) است. در اين تعريف، انحراف بيشتر به عنوان محصول بيماري رواني تلقي مي شود.
بعضي از جامعه شناسان نيز انحراف با الهام از ديدگاه پزشکي از بيماري و سلامت تعريف نموده اند. از اين رو آنها اموري را که موجب بي نظمي و عدم ثبات در جامعه مي شود، انحراف دانسته اند. در تعريف ديگر، انحراف به آن امري گفته مي شود که براي جامعه کارکرد منفي به جاي کارکرد مثبت دارد. ولي او تعريف زير را از انحراف مي پذيرد: انحراف به معناي عدم اطاعت و تبعيت فرد از قواعد گروه دانسته است. ( Ibid, 1963, pp.4-5 )
بکر براي ارائه تعريف دقيق تري از مفهوم انحراف تابلوي زير را نشان داده است:

رفتار مخالف قواعد گروه

رفتار مطابق قواعد گروه

برداشت

انحراف آشکار

ادعای غلط

تلقی انحراف

انحراف پنهان

همنوایی

عدم تلقی انحراف


گروه هاي اجتماعي در جامعه قواعدي را تعيين مي کنند که توسط آن حدود روابط بيان مي شود. آنها سعي مي کنند تا در شرايط خاص آنها را بر جامعه اعمال کنند. اين قواعد اجتماعي موقعيت ها و انواع رفتار مناسب آن ( درست و غلط ) را بيان مي نمايد. وقتي يک قاعده ي خاص مورد نظر قرار مي گيرد، شخص خاصي ممکن است گاهي قانون را زير پاگذارد. در اين صورت اين عمل به فرد خاصي متعلق شود. از اين رو افرادي که موافق با عمل او نيستند، او را به عنوان بيگانه مي خوانند. اگر فردي که بيگانه خوانده شد اين قضاوت را قبول نداشته باشد و نپذيرد که قاعده شکن است اعتراض مي کند و قضاوت ديگران را امري بيروني نسبت به خود مي داند. ( Ibid, 1963, pp.1-2 )
به کار بردن اين قواعد در تفسير عمل افراد خاص و اطلاق آن بر آنها است که برچسب انحراف را ممکن مي کند. از اين رو انحراف کيفيت عملي نيست که فرد متعهد به انجام آن است، بلکه نتيجه ي به کار بردن قواعد و محدوديت ها به واسطه ي افراد ديگر نسبت به فرد خلافکار است. در اين صورت منحرف به کسي گفته مي شود که زدن برچسب بر او به طور موفقيت آميزي انجام گرفته و رفتار انحرافي، رفتاري است که مردم برچسب انحراف به آن مي زنند.
براي تبيين « انحراف » چندين شيوه و نگرشي وجود دارد: 1- انحراف را داغي پنهان دانستن، 2- تکيه بر جريان درک و کنش متقابل از طريق پيدا شدن فهم و تأييد عمل ديگري و 3- موقعيت ها و هويت هاي انحرافي که افرادي چون بکر ( 1963 ) و گارفينگل ( 1956 ) و گافمن ( 1963 ) و ديگران بدان توجه کرده اند. گافمن در کتاب « داغ » به اين معني توجه دارد.

اصول نظريه برچسب زني

مفاهيم، تعابير، اصول و جهت گيري هاي عمده در اين نظريه که به واسطه صاحب نظران اصلي مطرح شده اند، متمايزکننده ي اين نظريه از ديگر نظريه هاي جامعه شناختي مي باشند. براي درک دقيق تري از اين نظريه، اشاره اي اجمالي به آن ضروري است.
1- مفاهيم متعددي براي بيان معني انحراف وجود دارند ولي « انحراف » مفهوم انتخابي است. برچسب مفهوم ديگري است که به عنوان انحراف، به رفتار افراد براساس اين که در چه شرايط فيزيکي و موقعيتي قرار گرفته و اين که چه ظاهر فيزيکي اي دارند، اطلاق مي شود. دزدي، تجاوز، فقر، بي خانماني، بي ريشگي نمونه هاي از برچسب هاي رايج در جامعه است که به کار برده مي شوند. برچسب هايي چون دزدي، انحراف جنسي و بدعت گزار سه مورد اساسي و عمده ي انحراف هستند. ممکن است افراد براساس ظاهر فيزيکي شان نيز منحرف تلقي شوند. از قبيل: بي ريختي، شناعت، کوري و مضحک بودن و مشخصات خاص نژادي و قومي.
سومين نوع کساني اند که هيچ دليلي در رفتار و ظاهر فيزيکي آنها نيست ولي موقعيتي که در آن قرار گرفته اند، امکان اين برچسب را فراهم مي کند، مثلاً فرد فقير، بي پدر و مادر، بچه ي نامشرع.
2- نکته ي اصلي در اين نظريه، تعريف رفتار انحرافي توسط ديگران است. ديگراني که به سبب اکثريت داراي اقتدار و موقعيت اجتماعي برتري هستند.
3- انحراف ساخته شده ي جامعه است. زيرا افراد و کنش ها ذاتاً انحرافي نيستند.
4- انحراف جرياني که درگير پاسخ هاي افراد ديگر به رفتار خاص است، توليد مي شود. ( Becker, 1963, p.14 )
5- در همه ي جوامع ( گذشته و حال ) انحراف وجود داشته است. منظور از بيان اين نکته اين است که سيستم هاي اجتماعي تاکنون به طورکامل مورد تأييد نبوده و از اين نظر دچار مشکل و نقص بوده اند.
6- جامعه شناسان « انحراف » را وجه مرکزي و اساسي همه ي سيستم هاي اجتماعي مي دانند. از اين رو انحراف محصول اجتناب ناپذير عمل نرمال هر سيستم اجتماعي است. بنابراين، بعضي معتقدند که بدون وجود « انحراف » در سيستم اجتماعي، نظم اجتماعي غيرممکن است.
7- جامعه شناسان ضمن اين که اشاره نموده اند « انحراف » در هر جامعه اي وجود دارد، ولي بيشتر آن را ويژگي و مشخصه ي نظم اجتماعي دانسته اند. اين نکته از نحوه ي تبييني که جامعه شناسان در مورد انحراف اجتماعي ارائه داده اند، قابل فهم است. آنها در بررسي انحراف اجتماعي، با سؤالات چندي روبه رو هستند: 1- چرا انحراف به وجود مي آيد؟ 2- چگونه انحراف اجتماعي با نظم اجتماعي مرتبط است؟ 3- کارکردهاي انحراف اجتماعي چيست؟
8- تحليل از « انحراف اجتماعي » به عنوان ويژگي « نظم اجتماعي » داراي اشکالات و نارسايي هايي شده است. عمده ترين نارسايي آن به ناتواني در بيان يک نظريه همگون و قدرتمند براي تبيين مشکلات اجتماعي است.

آزمون نظريه

نظريه ي برچسب زني در مقايسه با نظريه هاي ديگر جامعه شناسي بيشتر مورد استفاده ي عملي و تجربي قرار گرفته است. از اين رو مي توان تا حدود بسياري توسعه يافتگي و اعتبار اين نظريه را با توجه به آزمون علمي و کاربردي آن ملاحظه نمود. اريکسون از آغازگران آزمون نظريه ي برچسب زني مي باشد. او در آغاز تلاش نمود تا هم گرايي نظري ( محتوايي ) اين نظريه را با توجه به اطلاعات تاريخي نشان دهد. زيرا، بسياري اين نظريه را از منظر فقدان روايي و محتوايي آن مورد نقد قرار مي دادند. در ادامه ي تجربه ي اريکسون، عده اي تلاش نمودند تا مشکلات نظري اين ديدگاه را با ترکيب آن با پديدارشناسي ( Warren, p.70 )، کارکردگرايي، ساخت گرايي و مارکسيسم رفع نمايند. ( Scott, 1972, p.11 ) از طرف ديگر، بلک، ريز و سيرکورل به آزمون نظريه ي برچسب پرداخته اند. بال ( Ball, 1970 ) نتايج تحقيقش را در مورد مصرف کنندگان و مجريان کلينيک غيرقانوني سقط جنين متمرکز کرده است.

اشکالات نظريه ي برچسب زني

1- بعضي از افراد و حتي جامعه شناسان مفهوم « انحراف » را به روحيات، ظاهر افراد، موقعيت ها نيز تعميم داده اند. در صورتي که وقتي از فرد منحرف سخن مي رود منظور رفتار آنهاست نه سيماي ظاهري، وضع فيزيکي ( سياه، نابينا، کوتاه و بلند، زشت و زيبا ) و يا موقعيتي که در آن قرار دارند ( يتيم، بي خانمان، تنها و.. .)
2- برچسب انحراف قابل کاربرد در همه ي موارد و جوامع نيست. اگر يک شکل يا ظاهر، رفتار و عمل خاص در زمان خاصي ( گذشته در يک جامعه و يا گروه خاص ) رفتار انحرافي خوانده شده است، يک معناي بقاي آن در همه ي جاها نيست. زيرا، انحراف براساس برچسبي که ديگران مي زنند، تعيين مي شود.
3- در تحليل و انحراف، عموماً اشکال پيش آمده است. به جاي اين که جامعه شناسان به بررسي اين بپردازند که چرا گروه و يا جامعه اي صفت و عمل خاصي را انحرافي تلقي مي کند، بيشتر در پي اين بوده اند که کدام پديده را مي توان انحراف اجتماعي دانست. البته اريکسون سعي کرده تا به « چرايي » طرح انحراف و يا قضاوت در مورد اين نوع عمل بينديشد.
4- وقتي برچسب منحرف به فرد يا گروهي زده مي شود، نتايج اخلاقي، سياسي، ايدئولوژيک و اجتماعي براي فرد برچسب زده شده در پي دارد. اول اين که، فرد از نظر ديگران، به عنوان نيروي پايين تر و داراي حقوق کمتري تلقي مي شود. به عبارت ديگر، به عنوان شهروند دست دوم خوانده مي شود. دوم اين که، حاشيه نشيني و يا انزواي از عمل جمعي به طور غيررسمي براي او در نظر گرفته مي شود. سوم، جامعه به طور ناخواسته او را به ادامه ي عمل قبلي ( انحرافي ) ترغيب مي نمايد. چهارم، مفاهيم خوب و بد بودن، درست و غلط بودن، سالم و ناسالم بودن، خطرناک بودن، جاني بودن قضاوت اخلاقي در پي دارد و حکم تابو مي يابد. پنجم، تلاش جامعه اين خواهد شد تا براي کنترل و يا بازسازي و بازخواني فرد به جامعه کاري انجام دهد. مثلاً مجازات، درمان، بازآفريني، اجبار و... مکانيسم هايي در کنترل اجتماعي براي حفظ و يا تصحيح ارتباط فرد با گروه و يا جامعه به شمار مي آيند. ششم، معمولاً مکان هايي نيز براي استقرار و يا بازپروري اين افراد از قبيل زندان، بازداشتگاه، بازپروري و... تهيه مي گردد.
5- همان طور که اشاره شد بين « انحراف » و نظم اجتماعي رابطه ي تنگاتنگي وجود دارد. تا زماني که مسئله، نظم اجتماعي است تن دادن به مفهوم « انحراف » و طرح منحرف اجتماعي متعلق بار سياسي و ايدئولوژيک ندارد. ولي زماني که از نظم اجتماعي به مفهوم کنترل اجتماعي و سپس قدرت مي رسيم، ارزيابي از انحراف اجتماعي و منحرف اجتماعي مي تواند با حوزه ي سياست و قضاوت مرتبط شود. از اين رو يکي از مکانيزم هاي کنترل ديگري مي تواند منحرف تلقي کردن او باشد. ( Becker, 1963 )
6- يکي از اشکالات عمده به شيوه ي انتخاب موضوعات مورد مطالعه برمي گردد. به عبارت ديگر، اشکال بيشتر روشي است. جامعه شناسان حوزه ي انحرافات اجتماعي به مطالعه ي انحرافاتي که بيشتر از طرف دولت ها و يا گروه هاي فشار مطرح شده مي پردازند. بسياري از موارد انحرافي تلقي شده در جامعه ي بشري هست که مورد علاقه ي اول جامعه شناسي نيست. از اين رو جامعه شناسان زن گرا ( طرفدار حقوق زنان ) ميل دارند وضعيت انفعالي زنان و يا موقعيت حاشيه اي آنها را در چارچوب نظريه ي برچسب زني توضيح دهند. زيرا باور بر اين است چه بسا اين وضعيت بدين سبب باشد که زنان موجوداتي « ضعيف »، « پرخاشگر »، « چاق »، « کم استعداد »، « غيرخلاق » و ... خوانده شده اند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Labeling Theory.
2. Becker.
3. Erikson.
4. Kitsuse.
5. Black.
6. Reiss.
7. Circurel.
8. Ball.
9. Lemert.
10. Frank Tannenbaum.
11. Pathological.

منبع مقاله :
آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط