ترجمه: دکتر منوچهر طبیبیان
حدود سی اینچ از بینی من
مرز شخصیت من فراتر می رود
و هوایی که در این محدوده است
جملگی متعلق به من است
با وجود چشمهای خسته،
می خوانمت به دوستی، ای غریبه
هشدار که گستاخانه از این ره نگذری
سلاحی نیست مرا، لیک توان زخمی.
دبلیو. اچ. آدن (1)
«مطلع» تولد معماری
پرندگان و پستانداران نه تنها سرزمینی دارند که آنرا اشغال کرده و از آن در مقابل هم نوع خود دفاع می کنند، بلکه یک دسته از فواصل یکنواختی را هم بین خود حفظ می نمایند. هدیگر این فواصل را به نام های فاصله گریز، فاصله بحرانی، و فاصله شخصی و اجتماعی طبقه بندی کرده است. انسان نیز، روش مشابهی برای برقراری فاصله از دیگران دارد. فاصله گریز و فاصله بحرانی بجز در چند مورد، از واکنش های انسانی حذف گردیده است. اما فاصله شخصی و اجتماعی؛ هنوز هم به طور آشکاری وجود دارد.
سؤال اینست که تعداد فواصل در بین انواع انسان چند تا می باشد و نحوه تشخیص و تمایز بین آنها چگونه است؟ چه چیز مشخص کننده تفاوت یک فضا از فضای دیگر می باشد؟ در ابتدا زمانی که من مطالعات خود را در زمینه فواصل در انسان شروع کرده بودم، پاسخ این سئوالات مشخص نبود. اما بتدریج، شواهد جمع آوری شده مشخص کرد که نظم فواصل مشاهده شده در انسانها نتیجه انتقالات حسی است.
بلندی صدا، منبع عمده ای از اطلاعات در مورد فاصله ای است که افراد را از هم جدا می کند. با همکاری زبان شناسی به نام جورج تراگر (2) با آزمایش تغییرات حاصله در صدا همراه با تغییر فاصله، مطالعه خود را شروع کردم. از آنجایی که افراد وقتی نزدیک هم قرار می گیرند شروع به نجوا می کنند و به هنگام داشتن فواصل زیاد از همدیگر فریاد می کشند، سئوالی که برای من و تراگر مطرح شد این بود که، تعداد تغییرات آوایی و صوتی موجود در بین این دو محدوده چقدر است؟ روند کار ما برای کشف این الگو این بود که در حالی که تراگر ثابت می ایستاد من از فواصل مختلف با او صحبت می کردم؛ وقتی هر دوی ما وقوع تغییرات صوتی و آوایی را احساس می کردیم؛ فاصله موجود را اندازه گرفته و به یادداشت شرح کلی آن اقدام می کردیم. نتیجه کار ثبت هشت فاصله بود که در پایان فصل دهم در کتاب زبان خاموش توضیح داده شده اند.
آزمایش ها بیشتر در مورد انسان ها در شرایط اجتماعی مختلف مرا متقاعد کرد که ثبت فاصله های مذکور بسیار پیچیده است. از میان آنها چهار فاصله کافی به نظر می رسید؛که من آنها را به صورت فواصل خصوصی (3)، شخصی (4)، اجتماعی (5) و عمومی (6) (و هر کدام به صورت دور یا نزدیک) نامگذاری کردم. انتخاب این اصطلاحات برای توصیف فواصل مختلف کاملاً آگاهانه و دقیق صورت گرفت. این انتخاب نه تنها تحت تأثیر مطالعات هدیگر بر روی حیوانات که معرف تداوم بین شالوده فرهنگ (7) بودند و فرهنگ قرار داشت بلکه به عنوان یک آرزو ارائه کلیدی برای انواع فعالیت ها و روابط مرتبط با هر فاصله، و بدین طریق ارتباط آنها در ذهن افراد با نوع بخصوصی از روابط و فعالیت ها نیز بود.
در اینجا باید توجه شود که احساس افراد نسبت به همدیگر در زمان معین، عامل تعیین کننده ای در نحوه استفاده از فاصله است. بنابراین افراد عصبانی یا آنهایی که بر گفته های خود تأکید می کنند، در فاصله نزدیکتری قرار گرفته؛ و با فریاد زدن، طنین صوتشان را از آنچه قبلاً بود بالاتر می برند. به همین ترتیب-هر زنی می داند که-یکی از اولین نشانه های بروز احساس عاشقانه از طرف مردان، نزدیکتر شدن آنهاست. و در صورتی که زن احساس مشابهی نداشته باشد، با عقب کشیدن خود این احساس را بیان می کند.
پویایی فضا (8)
درک انسان از فضا و فاصله ایستا (9) نیست، این احساس ارتباط بسیار کمی با پرسپکتیو خطی یک نقطه ای که توسط هنرمندان دوره ی رنسانس بسط داده شد و هنوز هم در بسیاری از دانشگاه های هنر و معماری تدریس می شود، دارد. به عوض آن بشر همانند سایر حیوانات فواصل را درک و احساس می کند. درک او از فضا پویاست، به این دلیل که به عمل مربوط می شود-یعنی آنچه که می توان در یک فضای معین انجام داد-نه آنچه که با دید غیرفعال دیده می شود. ضعف کلی در درک اهمیت عناصر متعددی که در دریافت انسان از فضا دخالت دارند را شاید بتوان مربوط به دو تصور اشتباه دانست: (1) اینکه برای هر معلولی یک علت واحد و معین وجود دارد؛ (2) آغاز و پایان حدود انسانی مربوط به پوست او می شود. اگر بتوانیم خودمان را از نیاز به یک توضیح واحد رها سازیم، و اگر بتوانیم انسان را به عنوان موجودی که توسط یک دسته از حوزه های سلطنتی و انقباضی احاطه شده و انواع مختلف اطلاعات را دریافت می کند، تصور کنیم، شاید نظرمان نسبت به او کاملاً متفاوت شده و بدین ترتیب بتوانیم نکاتی از نحوه رفتار انسان که شامل انواع شخصیت های مختلف وی است، بیاموزیم. این رفتارها نه تنها در شخصیت های درون گرا و برون گرا (10)، سلطه طلب و مساوات طلب (11)، زیبایی طلب و سرمستی طلب (12)، و سایر درجات شخصیتی وجود دارد، بلکه علاوه بر این هر کدام از ما تعدادی هم شخصیت های اکتسابی داریم (13). ساده ترین شکل شخصیت اکتسابی آن چیزی است که در پاسخ به روابط صمیمی، شخصی، اجتماعی یا عمومی مربوط می شود. بعضی از افراد هیچ گاه مرحله ی عمومی شخصیت خود را بروز نمی دهند و بنابراین قادر به پر کردن فضاهای عمومی نیستند، این افراد در صحبت کردن یا میانجی گری بسیار ضعیف هستند. همانطور که بسیاری از روانکاوان می دانند، سایر افراد نیز در عرصه های صمیمی و شخصی دچار مشکل می شوند و تحمل نزدیکی با دیگران را ندارند.درک چنین مفاهیم و تصوراتی همیشه ساده نیست، چرا که بیشتر فرایندهای درک فاصله خارج از شعور و آگاهی صورت می پذیرند. معمولاً افراد را نسبت به خودمان دور یا نزدیک حس می کنیم اما نمی توانیم بر این نکته انگشت بگذاریم که چه چیزی ما را قادر می سازد تا چنین آنها را توصیف کنیم. اتفاقات بسیار و مختلفی به یکباره در حال رخ دادن هستند و یافتن منبع اطلاعاتی که واکنش های ما بر پایه آن قرار دارد بسیار دشوار است. آیا این تن صدا می باشد یا مکان است یا فاصله؟ شما با مشاهدات دقیق در طولانی مدت و در موقعیت های مختلف و توجه به کوچکترین تغییر در اطلاعات دریافتی است که می توانید فرایند تشخیص منابع را به انجام رسانید. به عنوان مثال؛ وجود یا عدم وجود احساس حرارت بدن شخص دیگر علامتی است که مشخص کننده مرز بین فضای صمیمی و غیر صمیمی می باشد. احساس بوی موهای شسته شده و تمیز و خطوط نامشخص چهره شخص دیگر از نزدیک همراه با احساس گرمای بدن او ایجاد صمیمیت می کند. با استفاده از خود شخص (14) به عنوان عامل کنترل کننده و ثبت الگوهای متغیر داده های حسی می توان نقاط اصلی در سیستم درک فاصله را تعیین کرد. در نتیجه، شخص می تواند قدم به قدم مجموعه های مجزایی را که بوجود آورنده فضاهای صمیمی، شخصی، اجتماعی و عمومی هستند، تعیین کند.
توصیف زیر در مورد چهار ناحیه فاصله ای حاصل مشاهدات و مصاحبات با افراد بزرگسال سالم، غیر تماسی و از طبقه متوسط جامعه است که عمدتاً ساکن سواحل شمال شرقی ایالات متحده هستند. درصد زیادی از موضوع های مورد مطالعه زنان و مردان صاحب مشاغل و حرفه های مختلف بودند، که بسیاری از آنها را می توان در طبقه روشنفکران جامعه جای داد. مصاحبه بطور مؤثری در حالت طبیعی صورت می گرفت، به عبارت دیگر موضوع ها تهییج شده، مضطرب و یا عصبانی نبودند. هیچ گونه عامل محیطی غیر طبیعی مانند دما یا سر و صدای زیاد وجود نداشت. این توصیفات تنها بیانگر اولین تقریب ها هستند. بدون تردید در آینده با شناخت بیشتر مشاهدات هم جواری و نحوه تشخیص یک فاصله از فاصله دیگر توسط افراد، این توصیف ها خام و اولیه به نظر خواهند آمد. بایستی تأکید کرد که این قبیل کلی گویی ها، عموماً نمایانگر رفتار بشر یا حتی رفتار آمریکایی ها در حالت کلی نیست-بلکه صرفاً مربوط به گروه هایی است که در نمونه ها آمده اند. آمریکایی اسپانیایی زبان و سیاهان و همین طور افرادی که متعلق به فرهنگ جنوب اروپا هستند، الگوهای هم جواری بسیار متفاوتی دارند.
هر کدام از چهار فاصله که در زیر توصیف می شود دارای یک حالت دور یا نزدیک هستند که بعد از اشارات کوتاه مقدماتی مورد بحث قرار خواهند گرفت. بایستی توجه کرد که فواصل اندازه گیری شده، تحت شرایط محیطی مختلف و حالات شخصیتی متفاوت، تا حدودی تغییر می یابد. به عنوان مثال، معمولاً سر و صدای زیاد و یا روشنایی کم موجب می شود افراد در فاصله نزدیکتری نسبت به همدیگر قرار گیرند.
فاصله صمیمی (15)
در فاصله صمیمی، حضور شخص دیگر تردیدناپذیر بوده و ممکن است به دلیل غلبه داده های حسی به دفعات ناراحت کننده باشند. بینایی اغلب (انحراف یافته) (16) بویایی، گرمای بدن شخص دیگر، صدا؛ بو؛ و احساس نَفَسْ شخص دیگر همگی علامت تماس و برخورد با شخص دیگر است.فاصله صمیمی-حالت نزدیک (17)
در این فاصله معاشقه، کشتی گیری، نوازش و حمایت بین افراد صورت می گیرند، احتمال زیاد تماس جسمی یا امکان برقراری رابطه جنسی با آگاهی کامل هر دو طرف محتملاً زیاد است. استفاده از شرایط مربوط به رعایت فاصله به شدت کاهش می یابد و برعکس میزان حس بویایی و احساس حرارتی حاصله در بدن هر دو رو به افزایش می رود. در این حالت لگن خاصره-ران ها و سر هم می توانند به کار گرفته شوند، بازوها می توانند بدن شخص دیگر را در بر گیرند. شفافیت دید بجز در محدوده طبیعی، تار می گردد. وقتی در محدوده صمیمیت، مشاهده از نزدیک امکانپذیر می شود-همین طور در بچه ها-تصویر عموماً بزرگتر شده و قسمت بیشتر شبکیه اگر نه تمام آن را تحریک می کند. در این فاصله می توان بطور خارق العاده ای جزئیات را مشاهده کرد. این جزئیات همراه با کشش ماهیچه های چشم در عرض آن دیدی را امکان پذیر می کند که در هیچ فاصله دیگری ممکن نیست. در این فاصله گفتگو (18) نقش بسیار کمی در فرآیند برقراری ارتباط بازی می کند، و ارتباط عمدتاً از مسیرهای دیگری صورت می گیرد. یک نجوا اثر افزایش در فاصله را به همراه دارد. گفتگوهایی که اتفاق می افتد، عمدتاً غیر ارادی صورت می گیرد.فاصله صمیمی-حالت دور (19)
(فاصله: شش تا هیجده اینچ)سر، ران ها و لگن براحتی با یکدیگر تماس حاصل نمی کنند؛ اما دستها می توانند به هم رسیده و انتهای سطوح خارجی (20) آنها با هم تماس داشته باشند. سر از لحاظ اندازه بزرگ تر به نظر می آید؛ و عناصر آن ناجور جلوه داده می شود. یکی از ویژگی های مهم این فاصله در آمریکایی امکان تمرکز راحت چشم است. عنبیه چشم شخص مقابل در فاصله حدود نُه تا شش اینچی، بیش از اندازه خود بزرگ دیده می گردد، رگ های خونی کوچک سفیدی چشم به وضوح مشاهده می شود، حفره ها بزرگ به نظر می آیند. دید شفاف (تا 15 درجه) بخش های بالایی یا پایینی صورت را شامل می شود که آن هم بزرگ به نظر می آید. بینی و همین طور سایر بخش ها مانند لب ها، دندانها و زبان بسیار بزرگ دیده شده و ممکن است ناهموار بنظر برسند. دید پیرامونی (30 تا 180 درجه) قسمت های پیرامونی سر و شانه ها و غالباً دستها را دربر می گیرد.
بیشتر ناراحتی های جسمی در تجربه آمریکایی موقعی است که افراد خارجی در درون فضای خصوصی آنها بطور نابجا حضور یابند که به عنوان یک نوع انحراف سیستم بینایی مطرح می شود. یکی از افراد مورد صحبت در این باره می گفت: «مردم خیلی نزدیک به آدم قرار می گیرند؛ چشم آدم لوچ می گردد؛ این موضوع واقعاً مرا عصبانی می کند. صورتشان را به قدری نزدیک قرار می دهند که آدم احساس می کند وارد بدن او شده اند.» در نقطه ای که تمرکز واضح دید از بین می رود، شخص با نگاه کردن به اشیاء بسیار نزدیک لوچ شده و ماهیچه های چشم های او احساس ناراحتی می کند. عبارات «صورتت را از روی صورت من بردار» و «مشتش را تو صورت من تکان داد»، ظاهراً بیانگر میزان درک آمریکایی ها از حدود بدن خودشان می باشد. در فاصله شش تا هیجده اینچی صدا مورد استفاده قرار می گیرد اما معمولاً بسیار آرام و حتی به صورت نجوا بکار می رود. زبان شناسی به نام مارتین جُوز (21) آن را چنین توصیف می کند: «در گفتگوی صمیمی از نشر اطلاعات از بدن گوینده به مخاطب، به خارج از وجود گوینده سرایت نمی کند، نکته ای که صرفاً احساساتی را که در درون گوینده وجود دارد به مخاطب خاطرنشان می کند، حرارت و بوی نفس مقابل حتی اگر هم در معرض صورت شخص نباشد، ممکن است احساس شود. افزایش یا کاهش حرارت از بدن شخص مقابل برای بعضی از افراد بسیار قابل توجه می باشد.
اگرچه ارتباط صمیمی و بسیار نزدیکی ممکن است بین جوان های آمریکایی در اتومبیل ها و یا سواحل دریا مشاهده شود اما استفاده از فاصله خصوصی در ملاء عام توسط بزرگسالان و طبقات متوسط آمریکایی عمل صحیحی به شمار نمی رود. قطارهای زیرزمینی و اتوبوس های شلوغ مسافران خارجی را در وضعیتی قرار می دهند که شاید بتوان در حالت عادی آنرا در گروه روابط فضایی خصوصی قرار داد، اما مسافران این قطارها تدابیر تدافعی ویژه ای دارند که ارتباط خصوصی واقعی را از فضای صمیمی در حمل و نقل عمومی جدا می کند. روش اساسی این است که تا حد ممکن بی حرکت مانده و وقتی قسمتی از بدن یا قسمت های خارجی بدن با شخص دیگر تماس حاصل می کند در صورت امکان کنار کشید. اگر این کار ممکن نباشد: ماهیچه های محل تماس منقبض نگه داشته می شوند. برای آنهایی که در گروه افراد غیر تماسی قرار دارند راحتی و لذت از تماس بدنی با افراد دیگر چیزی جز یک عملی منع شده (22) به حساب نمی آید! در آسانسورهای شلوغ معمولاً دستها در کنار بدن نگه داشته می شوند و یا با گرفتن میله بدن را در حالت ثابت نگه می دارد. چشمها در بی نهایت ثابت شده و نگاه، مگر برای لحظه ای کوتاه بر روی افراد دیگر باقی نمی ماند.
یک بار دیگر بایستی توجه کرد که الگوهای همجواری (Proxemic) آمریکایی برای فضای خصوصی بهیچ وجه جنبه کلی جهانی ندارد. حتی قواعد حاکم بر چنین صمیمیت هایی مانند تماس با دیگران را نمی توان ثابت به حساب آورد. آمریکایی هایی که فرصت یافته اند تا روابط اجتماعی قابل توجهی با روس ها داشته باشند اظهار می دارند که بسیاری از ویژگی ها و خصوصیات فاصله خصوصی فرهنگ آمریکایی در فواصل اجتماعی روس ها وجود دارد. مردمان خاورمیانه در مکان های عمومی هیچ گاه در اثر تماس با افراد دیگر واکنش خشمگینانه ای که شخص در برخورد با یک آمریکایی با آن مواجه می شود، بروز نمی دهند.
فاصله شخصی (23)
فاصله شخصی-حالت نزدیک (24)
(فاصله: یک و نیم تا دو و نیم پا)احساس موقعیت هم جواری تا حدودی از امکانات حاضر در رابطه با آنچه هر عضو می تواند نسبت به عضو دیگر واقع در محیط پیرامونش انجام دهد، ناشی می شود. در این فاصله، شخص می تواند افراد دیگر را نگه داشته و یا بگیرد. انحراف دید در مورد شکل افراد دیگر بارز نیست. اما، پس خوراند قابل توجهی در ماهیچه های کنترل کننده چشمها وجود دارد. خواننده می تواند این موضوع را با نگاه کردن به شیء از فاصله هیجده اینچی تا سه پایی، و در عین حال توجه به ماهیچه های دور کره چشم خود امتحان کند. در این حالت احساس می کند که ماهیچه های مزبور کشیده می شوند تا دو چشم را در یک نقطه واحد نگه دارند بطوری که تصویر هم چشم ثابت باقی بماند. با کشیدن ملایم نوک انگشت بر روی سطح پلک پایینی به گونه ای که کره چشم از جایگاه اصلی خود جابجا شود می توان به روشنی، عملکرد این ماهیچه ها را در حفظ یک تصویر واحد پیوسته نشان داد. زاویه دید 15 درجه قسمت بالایی یا پایینی صورت شخص مقابل را پوشانده و با وضوح استثنایی دیده می شود. سطوح و گردی صورت تشدید می شود؛ بینی برجسته به نظر رسیده و گوش ها دورتر به نظر می آیند؛ موهای ظریف صورت؛ مژه ها و روزنه های صورت به وضوح قابل مشاهده هستند. بخصوص در این وضعیت حالت سه بعدی اشیاء برجسته تر می گردد. اشیاء دارای پیرامون، جرم و شکلی متفاوت (25) از آنچه که در فواصل دیگر درک می شود، هستند. بافت های سطحی نیز بسیار بارز بوده و به وضوح از همدیگر قابل تشخیص می باشند. جایی که مردم در ارتباط با علائم و پیام هایی در کنار همدیگر قرار می گیرند، یا ابراز احساس آنها نسبت به همدیگر و یا هر دوی اینها معنی خاصی دارد. یک زن می تواند درون محدوده فضای شخصی و نزدیک همسرش با مصونیت کامل قرار گیرد. اما همین موضوع در مورد زن دیگر تعبیر کاملاً متفاوتی خواهد داشت.
فاصله شخصی-حالت دور (26)
(فاصله: دو و نیم تا چهار پا)یکی از راه های نشان دادن حالت دور فاصله شخصی، نگه داشتن فرد در «فاصله طول بازو» ست. این فاصله درست از نقطه ای خارج از فاصله تماس سهل تا یک نقطه یعنی جایی که دو نفر با دست های کاملاً باز بتوانند انگشت های همدیگر را لمس بکنند، امتداد دارد. این وضعیت حد تسلط جسمانی در وضعیت واقعی آن است. خارج از این محدوده امکان رسیدن راحت دست شخص به فرد مقابل وجود ندارد. بحث در مورد موضوعات مورد علاقه شخصی و یا برخوردها در این فاصله صورت می گیرد. اندازه سر طبیعی دیده شده و جزئیات چهره شخص مقابل به وضوح قابل رؤیت است. همچنین جزئیات ظریف پوست، موهای خاکستری، «خواب آلودگی» در چشم، لکه های (27) روی دندانها، خال ها، یا چروک های کوچک، چرک و لکه روی لباس به راحتی قابل مشاهده هستند. دید منطقه ی فووای چشم شما مسافتی به اندازه نوک بینی و یا یک چشم را می پوشاند. به طوری که نگاه بایستی دور صورت چرخش بکند (و کجا مسیر نگاه چشم هدایت می شود، موضوعی است که شدیداً بستگی به شرایط فرهنگی دارد). دید واضح پانزده درجه ای فقط قسمت بالایی یا پایینی صورت را می پوشاند، در حالی که دید محیطی 180 درجه ای دستها و کل بدن یک شخص نشسته را دربر می گیرد. حرکت دستها قابل تشخیص است. انگشت ها را می توان برشمرد. سطح صدای افراد متعادل می باشد. حرارت بدن افراد قابل احساس نیست. در حالی که فضای بویایی معمولاً برای آمریکایی ها اهمیت ندارد، اما در مورد بسیاری از افراد دیگر که برای ایجاد حباب بویایی از عطرها استفاده می کنند، حائز اهمیت است. گاهی اوقات ممکن است بوی نَفَس اشخاص در این فاصله قابل تشخیص باشد، اما عموماً آمریکایی ها آموزش داده می شوند که مسیر تنفس خود را از دیگران دور نگه دارند.
فاصله اجتماعی (28)
خط مرزی بین فاصله شخصی در حالت دور و حالت نزدیک در فاصله اجتماعی، «حد تسلط» (29) را مشخص می کند. جزئیات معنی دار بصری از صورت قابل مشاهده نیست و نمی توان انتظار تماس با فرد دیگری را در این فاصله داشت مگر با کوشش زیاد. سطح صدا برای آمریکایی ها در حد متعارفی قرار دارد. تغییرات بسیار کمی بین حالات دور و نزدیک در این فاصله وجود دارد؛ و می توان مکالمات را از فاصله بیش از بیست پایی بخوبی شنید. مشاهده کرده ام که بر روی هم، بلندی صدای یک آمریکایی در این فاصله متر از بلندی صدای یک عرب، اسپانیایی، هندی های جنوب آسیا و روسی بوده و تا حدودی بلندتر از صدای یک فرد انگلیسی طبقه بالا، آسیای جنوب شرقی و ژاپنی است.فاصله اجتماعی-حالت نزدیک (30)
(فاصله: چهار تا هفت پا)اندازه سر طبیعی دیده می شود؛ با دور شدن شخص از فرد مقابل، ناحیه فووای چشم می تواند قسمت بیشتری از بدن شخص مقابل را دریافت دارد. در فاصله چهار پایی، زاویه دیدی به اندازه یک درجه، مساحتی بیش از یک چشم را تحت پوشش قرار می دهد. در فاصله هفت پایی مساحت دید واضح تا بینی و قسمت هایی از هر دو چشم گسترش می یابد؛ و یا اینکه تمام دهان، یک چشم و بینی به روشنی قابل مشاهده هستند. بسیاری از آمریکایی ها نگاه خود را از یک چشم به چشم دیگر و یا از چشم ها به دهان فرد مقابل انتقال می دهند. جزئیات بافت پوست و مو بخوبی قابل مشاهده هستند، در حالی که از فاصله هفت پایی به همین زاویه کل ریخت بدن را در برمی گیرد. در یک زاویه دید 60 درجه ای، سر، شانه ها و قسمت بالای تنه در یک فاصله 4 پایی دیده می شوند؛ در حالی که همان زاویه دید در یک فاصله 7 پایی امکان مشاهده تمام بدن را فراهم می کند.
کارهای غیر شخصی در این فاصله صورت می گیرند، در حالت نزدیک برخورد بیشتری نسبت به حالت دور وجود دارد. معمولاً افرادی که با هم کار می کنند بیشتر میل دارند از فاصله اجتماعی نزدیکتری استفاده بکنند. همچنین برای افرادی که در گردهم آیی های اجتماعی حضور می یابند این فاصله یک فاصله بسیار عادی به شمار می رود. ایستادن در این فاصله و نگاه کردن به شخص دیگری از بالا حالت تسلط و برتری را القاء می کند، مانند شخصی که با منشی یا مسئول مراجات خود صحبت می کند.
فاصله اجتماعی-حالت دور (31)
(فاصله: هفت تا دوازده پا)این فاصله ای است که مردم در درون آن جابجا می شوند، وقتی به آنها گفته می شود «دورتر بایست تا بتوانم به شما نگاه بکنم». مبادلات و مباحثات اجتماعی که در حالت دور فاصله اجتماعی صورت گیرد، حالت رسمی بیشتری نسبت به حالت نزدیک، دارد. معمولاً میزهای دفاتر افراد مهم به قدری بزرگ در نظر گرفته می شوند تا مراجعه کنندگان در فاصله اجتماعی دور نسبت به آنها قرار گیرند. حتی در یک اداره با میزهای استاندارد با صندلی مقابل آن، حدود هشت تا نه پا از فرد پشت میز فاصله دارد. در حالت دور فاصله اجتماعی، ظریف ترین جزئیات صورت، مانند مویرگها (32) در چشمها، محو می شوند. اما بافت پوست، موها، وضعیت دندانها و حالت لباس ها همگی بخوبی قابل مشاهده هستند. هیچ کدام از افراد تحت مطالعه من اشاره ای به احساس حرارت یا بوی بدن شخص مقابل در این فاصله نکرده اند. دید با زاویه 60 درجه کل ریخت بدن-همراه با قسمت زیادی از فضای اطراف آن-را در بر می گیرد. هم چنین، فاصله دوازده پایی واکنش ماهیچه های چشم برای حفظ چشمها در راستای یک نقطه واحد به سرعت کاهش می یابد. چشمها و دهان شخص مقابل در ناحیه ی باواضح ترین دید چشم دیده می شوند. بنابراین، برای دیدن کل صورت حرکت دادن چشمها ضرورتی ندارد. در این فاصله در طول مکالمه های با زمان متفاوت حفظ تماس بصری با فرد مقابل اهمیت بیشتری نسبت به آن در فاصله اجتماعی نزدیک دارد.
این نوع رفتار همجواری بستگی به شرایط فرهنگی داشته و کاملاً اختیاری است. همچنین رعایت شرایط جاری بر همه الزامی است. عدم توانایی جلب نظر دیگران به معنی طرد او بوده و باعث توقف گفتگو می شود؛ به همین دلیل است که مشاهده می شود افراد به هنگام صحبت با همدیگر در این فاصله، گردن خود را دراز کرده و به این طرف و آن طرف متمایل می کنند تا موانع مکالمه را از سر راه بردارند. همین طور وقتی یکی از افراد نشسته و فرد دیگر ایستاده است تماس بصری طولانی در فاصله کمتر از ده تا دوازده پایی باعث خسته شدن ماهیچه های گردن می شود، به همین دلیل معمولاً کسانی که نسبت به آسودگی کارفرمای خود حساسیت دارند، از این کار اجتناب می کنند. اما اگر وضعیت معکوس باشد یعنی کارکنان نشسته باشند، طرف دیگر ممکن است به آنها نزدیکتر شود.
در این فاصله، سطح صدا نسبت به فاصله نزدیک، به طور قابل توجهی بلندتر است، و معمولاً می توان براحتی از اتاق مجاور در صورتی که درب آن باز باشد صدا را شنید. افزایش صدا یا فریاد کشیدن می تواند باعث کاهش فاصله اجتماعی به فاصله شخصی گردد.
ویژگی هم جواری در فاصله اجتماعی (حالت دور) آن در این است که می توان آن را برای جدا کردن افراد از هم به کار برد. در این فاصله این امکان برای آنها بوجود می آید که در حضور شخص دیگر بدون بروز خشم و ناراحتی به کار خود ادامه دهند. بخصوص پذیرگران (33) در ادارات در این رابطه بسیار آسیب پذیر هستند چرا که اغلب کارفرمایان از آنها دو وظیفه عمده را انتظار دارند: پاسخ گویی به سئوالات و رعایت ادب در حضور متقاضیان، و بعلاوه تایپ مطالب. اگر پذیرگر کمتر از ده پا از افراد دیگر، فاصله داشته باشد، حتی با افراد ناشناس به قدر کفایت در معرض برخورد قرار می گیرد و حقیقتاً وادار (34) به صحبت با آنها می شود. اما اگر او فضای بیشتری داشته باشد کاملاً آزادانه و بدون اجبار به صحبت، کار خود را انجام می دهد. به همین ترتیب، شوهرانی که از کار به خانه برمی گردند، اغلب خود را در فاصله ده پایی و بیشتر از همسرانشان مشغول مطالعه و استراحت می یابند. چرا که در این فاصله هر دو نفر هم می توانند مختصراً با هم ارتباط داشته و یا به دلخواه ارتباط را قطع کنند. بعضی از مردان درمی یابند که همسرانشان مبلمان را پشت به پشت هم قرار می دهند-یک تدبیر اجتماعی گریز مورد علاقه کارتو نیست. چیک یونگ (Chick Yound)، خالق "Blondie". ترتیب قرارگیری پشت به پشت یک راه حل مناسبی برای فضای حداقل است، چرا که در این فاصله هر دو نفر می توانند بدون برخورد با یکدیگر در کنار هم باقی بمانند، اگر چنین شمایلی داشته باشند.
فاصله عمومی (35)
تغییرات حسی متعدد مهمی در انتقال از فواصل شخصی، اجتماعی به فاصله عمومی پدید می آید که بطور کامل خارج از دایره برخورد افراد است.فاصله عمومی-حالت نزدیک (36)
(فاصله: دوازده تا بیست و پنج پایی)در فاصله دوازده پایی یک فرد هوشیار در صورت تهدید می تواند حالت تهاجمی دفاعی یا فرار به خود بگیرد. حتی ممکن است، اثری از واکنش گریز اما در خارج از مرحله آگاهی شخص در این فاصله مشاهده گردد. صدا معمولاً بلند بوده اما در آخرین سطح آن نیست. زبان شناسان مشاهده کرده اند که انتخاب دقیق کلمات و عبارت بندی جمله ها و همین طور تغییرات دستوری و ترکیبی در این فاصله صورت می گیرد. انتخاب اصطلاح «سبک رسمی» (37) توسط مارتین جوز (38) بخوبی این موضوع را تشریح می کند: «متون تشریفاتی... برنامه ریزی پیشرفته ای را طلب می کند... به گوینده دقیقاً گفته می شود که به موقعیت پاهایش فکر بکند». زاویه دید واضح (یک درجه) کل صورت شخص مقابل را دربر می گیرد. جزئیات ظریف چشم ها و پوست دیگر قابل مشاهده نیستند. در فاصله شانزده پایی، حالت مدور بدن بتدریج از بین رفته و مسطح به نظر می رسد. رنگ چشمها غیرقابل تشخیص می شود؛ تنها قسمت سفیدی چشم مشاهده می گردد. اندازه سر به طرز برجسته ای کوچکتر از اندازه واقعی مشاهده می شود.
فضای لوزی شکل دید واضح با زاویه پانزده درجه، در فاصله دوازده پایی صورت دو نفر را دربر می گیرد. در حالی که زاویه 60 درجه تمامی بدن را همراه با اندکی از فضای اطراف آن می پوشاند. حضور سایر افراد نیز در پیرامون دیده می شود.
فاصله عمومی-حالت دور (39)
(فاصله: بیست و پنج پا یا بیشتر)فاصله سی پایی فاصله ای است که به طور اتوماتیک، اطراف چهره های برجسته و مهم را احاطه می کند. مثال جالب این موضوع را می توان در کتاب چگونگی ظهور یک رئیس جمهور در انتخابات سال 1960 (40) نوشته تئودور اچ. وایت (41)، وقتی که نامزدی جان اف. کندی نوشته شد، مشاهده کرد. وایت گروهی را در «کلبه ای گمنام» (42) وقتی کندی وارد می شود، توصیف می کند:
کندی با گام هایی سبک و رقصان، جوان و لطیف مثل بهار، به آرامی داخل کلبه می شود، و به کسانی که در مسیر حرکت او بودند سلام کرد. سپس چنین به نظر می رسید که از آنها دور می شود و از پله های کلبه ی دو سطحی به سمت گوشه ای که برادرش بابی (Bobby) و برادر زنش سارجنت شرایور (Sargent Shriver) در آنجا در حال صحبت و در انتظار بودند پایین می رود. افراد دیگری هم که در اتاق بودند، بی اختیار برای پیوستن به آنها به جلو خیز برداشتند. سپس همگی در فاصله ای حدود 30 پاکه آنها را از او جدا می کرد متوقف شدند. این فضای حایل غیرقابل عبور بود. این مردان کهنه کار و سالها صاحب قدرت، جدا از هم دیگر ایستاده و به او نگاه می کردند. چند دقیقه بعد از مبادله نگاه ها او به طرف برادر زنش برگشت و به آرامی چیزی به وی گفت. آنها را در حال نگاه کردن به خودش دید، شرایور فضای حایل را شکست و چند نفر از این سران را به پیش خواند. اول از همه آورل هاری من (Averell Harriman)، بعد دیک دالی (Dick Daley)، سپس مایک دی سَلْ (Mike Disalle)، یکی یکی اجازه یافتند به او تبریک بگویند. با این وصف هنوز کسی نمی توانست بدون اجازه قبلی از فضای حایل که بین او و آنها تعیین شده بود، بگذرد. به علت وجود این فضای دقیق در اطراف او و آگاهی حضار از این نکته که آنها طرفداران او نیستند بلکه موکلین اویند. تنها با کسب اجازه می توانستند به او نزدیک شوند چرا که او ممکن است رئیس جمهور آینده آمریکا باشد.
فاصله عمومی معمول مختص چهره های برجسته و دولتی نیست بلکه هر کس در صحنه های عمومی می تواند آنرا بکار گیرد. اما اینکار بایستی همراه با تعدیل های ویژه ای صورت بگیرد. اکثر بازیگران می دانند که در فاصله سی پایی و یا بیشتر مفاهیم ظریف موجود در صدای طبیعی و همینطور جزئیات حالات بیانی و حرکات صورت از بین می رود. بنابراین نه تنها صدا بلکه هر چیز دیگری بایستی بطور اغراق آمیزی بیان شده و یا تشدید گردد. بیشتر قسمت های غیر آوایی ارتباط به حرکات دست و صورت و یا حالات بدن منتقل می گردد. علاوه از آن میزان سرعت (43) صدا کاهش یافته و کلمات با وضوح بیشتری بیان می شوند، همینطور تغییراتی نیز در سبک و روش بوجود می آید. مشخصه بارز این تغییر، سبک بی حرکت (44) مارتین جوز است: «سبک منجمد برای اشخاصی است که می خواهند بیگانه (45) باقی بمانند». در حالتی تمامی انسان ممکن است کوچک دیده شود و او در یک پیش زمینه شناخته می شود. دید فووا به تدریج بخش های بیشتر و بیشتر از انسان را تا لحظه ای که او کاملاً در دایره ی کوچک روشن تر دید قرار گیرد، دریافت می دارد. در نقطه ای که-افراد به اندازه ی یک مورچه دیده می شوند-تماس با آنها به عنوان انسان به سرعت رنگ می بازد. مخروط 60 درجه ای دید پیش زمینه را دربر می گیرد در حالی که دید پیرامونی عملکرد اصلی اش شناخت جابجایی انسان از حرکت های پیرامونی را شامل می شود.
چرا «چهار» فاصله ؟ (46)
در خاتمه توصیف فواصل چهارگانه رایج بین گروه نمونه آمریکایی ما، نهایتاً بیان نکته ای درباره ی این نوع طبقه بندی ضروری به نظر می رسد. شاید سئوال شود که: چرا چهار حوزه (47) وجود دارد و نه شش یا هشت؟ اصلاً ضرورت تعیین چنین عرصه هایی در چیست؟ چطور می توان تشخیص داد که این طبقه بندی، مناسب است؟ نحوه انتخاب طبقات به چه ترتیب است؟هر دانشمند و محققی نیاز مبرمی به یک سیستم طبقه بندی دارد؛ سیستمی که تا حد امکان با پدیده های تحت بررسی سازگاری و دوام کافی داشته باشد تا بتواند مثمر واقع گردد. پشت هر سیستم طبقه بندی یک تئوری یا فرضیه در مورد ماهیت اطلاعات و الگوهای سازمانی اصلی آنها نهفته است. فرضیه نهفته در سیستم طبقه بندی مدل همجواری (Proxemic) نیز این است: بروز رفتاری که ما آنرا تعیین مرز قلمرو و یا مالکیت می نامیم، در سرشت تمام حیوانات و همین طور انسان وجود دارد. برای این کار، آنها از حواس برای تشخیص یک فضا یا فاصله از فضای دیگر استفاده می کنند. انتخاب فاصله ای معین بستگی به کنش متقابل، ارتباط افراد واکنش گر، نحوه احساس آنها و آنچه انجام می دهند، دارد. سیستم طبقه بندی چهار بخشی که در اینجا به کار برده شده بر پایه مشاهدات بر روی انسانها و حیوانات قرار دارد. پرندگان و میمون های آدم نما، دقیقاً همانند انسان فواصل خصوصی، شخصی و اجتماعی را از خود بروز می دهند.
انسان غربی فعالیت های اجتماعی و مشورتی و وابستگی ها را در یک مجموعه فاصله ای ترکیب کرده و به آن اثر ملی (48) و رابطه ملی (49) را اضافه کرده است. روابط «عمومی» و راه و روش «عمومی» که آمریکایی ها و اروپایی ها به آن عمل می کنند، متفاوت از سایر قسمت های عالم می باشد.
الزامات روشنی در برخورد با تمام غریبه ها به شیوه های معین وجود دارد، بنابراین به چهار طبقه اصلی از روابط (خصوصی، شخصی، اجتماعی و عمومی) و فعالیت ها و فضاهای مرتبط با آنها می رسیم. در سایر قسمت های عالم، روابط در الگوهای دیگری قرار می گیرند؛ مثل 3 الگوی رایج فامیلی و غیر فامیلی (50) در اسپانیا و پرتغال و مستعمره های پیشین آنها یا سیستم فرقه مذهبی یا مردودی این فرقه در هند، عربها و یهودی ها بین افرادی که با آنها ارتباط دارند و با آنهایی که ندارند تمایز دقیقی قایل می شوند. تحقیقات من در مورد عربها این باور را در من بوجود آورد که آنها برای سازماندهی فضای بی شکل سیستمی را بکار می برند که تفاوت زیادی با آنچه من در ایالات متحده مشاهده کردم، دارد. ارتباط عرب روستایی (51) با شیخ یا خدای خود یک رابطه عمومی نیست بلکه یک رابطه نزدیک و شخصی و بدون واسطه است.
تا همین اواخر فکر می شد که نیازهای فضایی انسان به اندازه ی هوای جابجا شده توسط بدنش است. این حقیقت که انسان در اطراف خود فضاهایی بعنوان نشانه هایی از شخصیت اش دارد، عموماً نادیده گرفته شده بودند. تفاوت در نواحی فوق-یا در حقیقت وجود آنها-تنها زمانی روشن شد که آمریکایی ها با خارجی ها که حواس خود را به طرز دیگری بکار می گرفتند، ارتباط برقرار کردند. به طوری که آنچه در یک فرهنگ، خصوصی و محرمانه به شمار می آمد در فرهنگ دیگر ممکن بود شخصی یا حتی عمومی باشد. بنابراین برای اولین بار آمریکایی ها از محیط فضایی پیرامون خود که تا آن زمان نادیده گرفته شده بود، آگاه شدند.
توانایی تشخیص این قبیل نواحی مختلف از برخوردها و فعالیت ها، ارتباطات و احساسات مرتبط با هر کدام اکنون اهمیت فوق العاده ای یافته است، جمعیت جهان در شهرها تجمع کرده اند و پیمانکاران و سودجویان مردم را در جعبه های عمودی-که همان ادارات و سکونتگاه ها هستند-بسته بندی می کنند. اگر همانند تاجرین برده به انسانها نگاه گردد؛ و تصور نیازهای فضایی آنها صرفاً در حد محدوده بدن آنها در نظر گرفته شود، در این صورت توجهی به اثرات ازدحام نمی شود، اما اگر بشر را موجودی بدانیم که توسط یک سری از حباب های نامریی که دارای ابعاد قابل اندازه گیری هستند، احاطه شده است؛ می توان به معماری با دید جدیدی نگریست. ممکن است تصور کرد که بتوان انسان ها را در فضاهایی برای کار و زندگی محدود کرد. حتی ممکن است افراد خود را در قید رفتارها، روابط و یا احساساتی بیابند که به شدت تنش زا است. همانند قانون جاذبه، تأثیر دو بدن به روی هم نه تنها نسبت معکوس با مجذور فاصله بلکه حتی با مکعب فاصله بین آنها دارد. وقتی تنش افزایش می یابد؛ حساسیت به ازدحام نیز بالا می رود-مردم به لبه ها بیشتر می رسند-بطوریکه هر قدر فضای موجود کمتر و کمتر می شود به فضای بیشتری نیاز احساس می گردد.
با بحث در پیرامون الگوهای همجواری (Proxemic) برای مردم از فرهنگ های مختلف، دو هدف دنبال می شود: اول، توجه هر چه بیشتر به الگوهای شناخته نشده خارج از آگاهیمان و بدین سان امید در جهت بهبود طرح های ساختارهای معیشتی و شغلی و همچنین شهرها؛ و دوم نشان دادن نیازهای شدید برای بهبود و بسط تفاهم بین فرهنگی. الگوی همجواری (Proxemic) به روشنی برخی از تفاوت های اساسی بین افراد را نشان می دهد-تفاوت هایی که غفلت از آنها خطرات عظیمی را باعث می شود. برنامه ریزان شهری و پیمانکاران شهرهای آمریکا در حال حاضر بدون آگاهی از نیازهای فضایی مردم کشورهای دیگر و عملاً بدون اطلاع مختصر از اینکه این نیازها از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کنند، در حال طراحی شهرها در آن کشورها هستند. در واقع احتمال تحمیل قالب هایی که تناسبی با نیاز مردم جامعه ندارند بسیار بالاست. در ایالات متحده بازسازی شهرها و جنایت های بیشماری که با این عنوان علیه بشریت صورت می گیرد، نشانه هایی از بی توجهی و غفلت نسبت به ایجاد محیط های متناسب برای مردمان متفاوتی که در حال هجوم به شهرهای ما هستند را بخوبی آشکار می سازد.
پینوشتها:
1. W. H. Auden, "Prologue: The Birth of Architecture".
2. George Trager.
3. Intimate.
4. Personal.
5. Social.
6. Public.
7. Infraculture.
8. The Dynamism of Space.
9. Static.
10. Introverts and extroverts.
11. Authoritarian and egalitarian.
12. آپولون خدای زیبایی و دیانوس خدای شراب در اساطیر یونانی است. Apollonian and Dionysian.
13. Learned situational personality.
14. One"s self.
15. Intimate distance.
16. Distorted.
17. Intimate Distance-Close Phase.
18. Vocalization.
19. Intimate Distance-Far Phase.
20. Extremities.
21. Martin Joos.
22. Taboo.
23. Personal Distance.
24. Personal Distance-Cloase Phase.
25. Unlike.
26. Personal Distance-Far Phase.
27. Stain.
28. Social Distance.
29. Limit of domination.
30. Social Distance-Close Phase.
31. Social Distance-Far Phase.
32. Capilaries.
33. Receptionists.
34. Compet
35. Public Distance.
36. Public Distance-Close Phase.
37. Formal style.
38. Martin Joos.
39. Public Distance-Far Phase.
40. The Making of the Persident 1960.
41. Theodore H. White.
42. Hideaway cottage.
43. Tempo.
44. Frozen style.
45. Strangers.
46. Why "Four" Distance?
47. Zones.
48. Public figure.
49. Public relationship.
50. Family / non-family pattern.
51. Fellah.
هال، ادوارد توئیچل؛ (1384)، بُعد پنهان، ترجمه منوچهر طبیبیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم