تغییرات ساخت اجتماعی در نظریه‌ی پارسونز

پویایی تعادل اجتماعی از نظر پارسونز فرایند نادگرگونی است؛ بیان شیوه‌ی كاركرد هر جامعه‌ای است بدون آنكه لزوماً در آن تغییر ساخت پدید آید. بنابراین نباید این پویایی را با تغییر اجتماعی اشتباه كرد. در جامعه شناسی پارسونز
دوشنبه، 4 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تغییرات ساخت اجتماعی در نظریه‌ی پارسونز
تغییرات ساخت اجتماعی در نظریه‌ی پارسونز

 

نویسنده: گی روشه
مترجم: عبدالحسین نیك گهر



 

پویایی تعادل اجتماعی از نظر پارسونز فرایند نادگرگونی (1) است؛ بیان شیوه‌ی كاركرد هر جامعه‌ای است بدون آنكه لزوماً در آن تغییر ساخت پدید آید. بنابراین نباید این پویایی را با تغییر اجتماعی اشتباه كرد. در جامعه شناسی پارسونز تغییر اجتماعی به دو صورت متمایز ملاحظه شده است: یكی به صورت آنچه كه پارسونز تغییرات ساخت می‌نامد و دیگری به صورت تغییراتی بلندمدت.
تغییر ساخت با تغییرات مهمی در سازمان و در كاركرد جامعه یا در نظام فرعی یك جامعه همراه است و طی آن جامعه یا نظام فرعی آن از یك نوع اجتماعی به نوع دیگر، یا از یك سنخ اجتماعی به سنخی دیگر، تغییر می‌یابد. مثلاً، گذر از جامعه‌ی سنتی به جامعه‌ی صنعتی، از جامعه‌ی فئودالی به جامعه‌ی بورژوازی، از جامعه‌ی سرمایه‌داری به جامعه‌ی سوسیالیستی.
نخستین پرسشی كه مطرح می‌شود، پرسش درباره‌ی منابع (2) تغییر ساخت است. پارسونز منابع تغییر ساخت را اگر در درون جامعه باشد، درون‌زا (3) و اگر در بیرون از جامعه باشد، برون‌زا (4) می‌نامد. عوامل برون‌زا می‌توانند گوناگون باشند. مثلاً، تغییرات وراثتی اندام زیستی، تغییرات محیط طبیعی یا اقلیمی، تغییرات تكنولوژیكی. دوركِم در تحلیل تقسیم كار اجتماعی، تأثیر عامل افزایش جمعیت را در بنیادهای حقوقی جامعه، كه خود این عامل مساعدی برای تقسیم كار است، بیان كرده است.
با این وصف، گرایش جامعه شناسان پیوسته این بوده است كه سهم عوامل برون‌زا را در تبیین تغییرات ساختاری جامعه محدود بشمارند. پارسونز به سهم خود توصیه می‌كند كه در تبیین تغییرات ساختی یك نظام مرجع باید همچنین تغییرات ایجاد شده در سایر نظام‌هایی كه محیط [نظام مرجع] را می‌سازند، به عنوان عوامل برون‌زا به حساب آورد. به عنوان مثال، در سطح جامعه شناسی خُرد، تغییراتی كه در شخصیت روانی ایجاد شود می‌تواند بر نظام اجتماعی تأثیر بگذارد. یا این‌كه، تغییرات در عرصه‌ی فرهنگیِ ارزش‌ها یا نمادها می‌تواند در جامعه اثر بگذارد، حتی اگر منشأ این تغییرات فرهنگی در خارج از این جامعه باشد. تشخیص عوامل درون‌زای تغییرات ساختاری به مراتب دشوارتر از عوامل برون‌زا است. پارسونز در میان عوامل درون‌زا نقش تنش‌ها (5) را در جامعه بسیار مهم می‌داند. تنش‌ها، مشكلات درونی، تناقضات، برخوردها و ناسازگاری‌هایی هستند كه كار نظام را سنگین‌تر، دشوارتر و كارایی‌اش را كم‌تر می‌كنند. در هر جامعه‌ای همیشه تنش‌هایی وجود دارد و این تنش‌ها از لحاظ آن‌كه منبع كنش و نوآوری‌اند، ارزش مثبتی دارند. اما اتفاق می‌افتد كه حالت‌های تنش مفرّی برای تخلیه شدن پیدا نمی‌كنند. در این حالت مخزن تنش انباشته شده و انرژی‌های تخلیه نشده ذخیره می‌شوند، بدون آن‌كه بتوانند به طرز مثبتی خرج شوند. وقتی كه این مخزن كاملاً پر شد، به شیوه‌ای خشن شروع به برانگیختن تغییرات ساختاری می‌كند.
اگر معنای سخنان پارسونز به درستی تفسیر شود، تنش، واكنش درونی نظام در برابر عوامل برون‌زای تغییر است. عوامل برون‌زا عموماً با تنشی كه برمی‌انگیزند، در تغییر اجتماعی دستی دارند. به عنوان مثال، تغییر تكنولوژیكی ناسازگاری‌هایی در روابط كار ایجاد می‌كند و تنش‌هایی برمی‌انگیزد كه به تغییرات ساختی می‌انجامد. تنش چونان واسطه و میانجی نفوذ عوامل برون زا عمل كرده و گاهی نیز تأثیر آن را شدیدتر و پیامدهایش را در زمان گسترده‌تر می‌كند.
با این همه، عوامل برون زا و درون‌زا خودشان تغییر ایجاد نمی‌كنند. ممكن است آنها حضور داشته باشند، اما تغییرات ساختاری در پی نداشته باشند. دلیل آن هم این است كه نیروهای فعال برای تغییر دادن جامعه ضعیف‌تر از نیروهای تعادل نظام، یعنی نیروهای نظارت كننده در جامعه هستند. برخی شرایط (6)‌باید فراهم باشد تا آنكه كفّه‌ی تغییر سنگین‌تر شود. نخستین شرط این است كه تنش در درون نظام آن قدر باید نیرومند باشد تا انگیزه‌ی لازم برای تغییر دادن وضعیت را ایجاد كند. شرط دوم این است كه باید سازوكارهای مؤثری برای درهم شكستن مقاومت كسانی كه منافعی در حفظ وضع موجود (7) دارند، به وجود آید. در غیر این صورت، در برابر نیروهای مخالف و نظارت، تنش‌ها ممكن است به رفتارهای انفعالی یا به رفتارهای انحرافی خشونت آمیز و بی‌اثر بینجامد. شرط سوم و به شیوه‌ای مثبت، باید الگوی جامعه‌ای نو، واقع گرا و تحقق یافتنی، به روشنی در چشم انداز موجود باشد. بدون چنین الگویی نیروهای تغییر ممكن است خیلی زود بدون كارسازی فرسوده شوند. شرط چهارم برای آنكه تغییر بر تعادل غلبه كند، باید مجموعه‌ی جدیدی از ضمانت اجراها (8) به تدریج به وجود آید تا هنجارهای نو و رفتارهای نو را پاداش داده و زمینه را برای دست كشیدن از سنت‌های رفتاری گذشته آماده كند.
پنجمین و آخرین شرط از نظر پارسونز برای آن‌كه تغییر بر تعادل غلبه كند این است كه عوامل تغییر باید در سلسله مراتب سیبرنتیك به بالاترین سطح ارتقا پیدا كنند، یعنی به سطح نمادها و ارزش‌ها برسند، جایی كه نیرومندترین نیروهای نظارت و كنترل جامعه آنجا مستقر شده‌اند. در نتیجه، اگر جهان ارزش‌ها از تأثیر تنش‌ها مصون مانده باشد و با نیروهای تغییر هم پیمان نشده باشد، احتمال آن می‌رود كه نیروهای مقاومت در برابر تغییر سرانجام پیروز شوند. در همین جهان ارزش‌هاست كه الگوهای رفتاری نو و ضمانت اجراها [آنچه باید انجام داد و آنچه نباید انجام داد] باید منبع الهام خود را بیابند، درست مثل الگوهای رفتاری و ضمانت اجراهای قدیمی.
تغییر ساخت از جمله واكنش‌های ممكن در برابر تنش‌های فزاینده در یك جامعه است. چنان‌چه شرایط مساعد برای تغییر فراهم نباشد، جامعه راه‌های دیگری در پیش می‌گیرد. نیروهای نظارت گاهی موفق می‌شوند با اصلاحات سطحی نظام موجود و ضعیف كردن تأثیر عوامل تغییر و بدون تغییر دادن بنیادی جامعه، تنش زدایی كنند. یا این‌كه ممكن است عوامل تغییر را نفی كرده و نیروهای تغییر را سركوب كنند؛ در این حالت این خطر هست كه این نیروها به صورت‌های دیگر و گاهی با توش و توانی افزون‌تر قد علَم كنند. همچنین ممكن است نیروهای تغییر را با انداختن در مسیر محافظه كاری، جدا و تنها، برای بقیه‌ی نظام بی‌خطر كرد. و بالاخره، اگر تنش‌ها خیلی نیرومند باشند ولی نتوانند تغییرات مورد انتظار را ایجاد كنند، چند حالت ممكن است پیش آید. یا جامعه به عنوان یك هستی مستقل و خودگردان از بین می‌رود، دچار بی‌سامانی می‌شود، یا در جامعه‌ای دیگر ادغام می‌شود و یا این‌كه به تصرف جامعه‌ای دیگر درمی‌آید.
باری، این چكیده‌ی تحلیل پارسونز از تغییر اجتماعی است. البته او آن‌طور كه منتقدانش می‌خواستند، در نظریه‌اش به تغییر اجتماعی اهمیت محوری نداده است. اما بی‌انصافی است گفته شود كه او تغییر اجتماعی را نفی كرده یا آن را از قلم انداخته است. حتی در نوشته‌های اخیر پارسونز می‌توان نشانه‌های تكامل گرایی نوینی را مشاهده كرد. درواقع، تكامل در بلندمدت، در نظر پارسونز، صورت دیگری از تغییر ساخت است.

پی‌نوشت‌ها:

1.non changement
2.sources
3.endogene
4.exogene
5.strains/tensions
6.conditions
7.statu quo
8.sanctions

منبع مقاله :
روشه، گی؛ (1391)، جامعه شناسی تالكوت پارسونز، عبدالحسین نیك گهر، تهران، نشر نی.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط