نظریه در جامعه شناسی1

نظریه جامعه شناختی اهمیت و فوائد زیادی دارد. هر نظریه بخشی از واقعیت اجتماعی را در خود دارد و تصویر کامل تر از پدیده های اجتماعی از طریق تلفیق انواع نظریه ها می تواند بدست آید. نظریه سوال مطرح می کند، فرضیه ارائه می
دوشنبه، 10 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نظریه در جامعه شناسی1
  نظریه در جامعه شناسی1

 

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 


مقدمه
نظریه جامعه شناختی اهمیت و فوائد زیادی دارد. هر نظریه بخشی از واقعیت اجتماعی را در خود دارد و تصویر کامل تر از پدیده های اجتماعی از طریق تلفیق انواع نظریه ها می تواند بدست آید. نظریه سوال مطرح می کند، فرضیه ارائه می دهد، رهیافت جدید عنوان می کند و راهنمای تحقیق است. علاوه براین درک ما را نسبت به واقعیت های اجتماعی افزایش داده و بینشی عمیق در اختیار ما می گذارد. هدف از ارائه درس نظریه های جامعه شناسی حرکت به سوی درک ، بینش، و اجتناب از سرگردانی ذهنی است.
استفاده از چارچوب نظری در هر کار تحقیقاتی ضروری است. لذا نظریه های جامعه شناسی بهترین راهنما برای هدایت کارهای تحقیقاتی می باشند. پژوهشگری که بدون در اختیار داشتن تئوری خاصی شروع به تحقیق می کند؛ انبوهی از اطلاعات مختلف را در مورد موضوع مورد مطالعه اش جمع می کند بدون اینکه بتواند استفاده شایانی از آن ها بکند؛ در حالیکه اطلاعات، در قالب یک نظریه منسجم قابل استفاده بوده و نتایج درخوری به دنبال خواهد داشت. در درس نظریه های جامعه شناسی با اندیشه پایه گذاران و توسعه گران جامعه شناسی آشنا خواهیم شد. پیشاهنگ های جامعه شناسی کسانی هستند که آثارشان تا امروز بر متفکرین معاصر تأثیر گذاشته است و فهم نظریه های آنان برای درک عمیق نظریه های معاصر ضروری است. علاوه براین بدیهی است که برای هر نوع نگرش به جامعه و مسایل اجتماعی داشتن درک نظری یا استفاده از یک چارچوب نظری اجتناب ناپذیر است.
هر محقق قبل از اینکه عملاً به تحقیق بپردازد، باید خود را مجهز به نظریه یا نظریه هایی خاص کرده سپس براساس دست آوردهای تجربی، تأیید و یا رد آن تئوری را در محدوده قابل تعمیم مطالعه خویش مشخص نموده و به بررسی ابعاد گوناگون موضوع مورد مطالعه ی خود بپردازد. مطالعات تجربی بدون تئوری ابتر است. تئوری در حکم راهنمایی است که نحوه ی طرح مساله و تحقیق را برای محقق مشخص می نماید.

تعریف نظریه
جامعه شناسی علمی است كه حتی در تجربی ترین شكل خود نیز با نظریه سرو كار دارد. هر یك از مكاتب جامعه شناسی در باره معنای نظریه، رابطه آن با واقعیت و چگونگی كاربرد و آزمون آن، تعریف خاصی ارائه می دهند.
ج. بیلی در كتاب «نظریه اجتماعی در عمل» درباره جایگاه نظریه در جامعه شناسی می نویسد: «نظریه، در جامعه شناسی نقش پیچیده ای دارد؛ نظریه در این رشته همچون سایر رشته ها انگیزه ایجاد می كند، وحدت می بخشد و ما را به تحقیق هدایت می كند، لیكن در عین حال آن را به مكاتب مختلفی نیز تقسیم می كند و بر خلاف بسیاری از رشته های دیگر، دنیای علمی و نظریه خاصی ایجاد می کند که با عمل هیچ رابطه ای ندارد و از خلال آن یک تقسیم کار نسبتاً مصنوعی و محتاطانه ای قابل استخراج است.» او ادامه می دهد «اصطلاح نظریه جامعه شناختی به صورت ابهام آمیزی به کار می رود، به طوری که گاهی هر نوع تحقیقی را در بر می گیرد و گاهی نیز تنها نتایج حاصله از تحقیقات تجربی را که به شیوه استقرایی جمع بندی شده اند،شامل می شود. در هر صورت کاربرد نظریه اجتماعی در هر دو معنی عام و خاص آن، آگاهی ما را نسبت به امکان استفاده از نظریه جامعه شناختی، فزونی می بخشد.»
نظریه، در لغت به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده كه از «تئوریای» یونانی گرفته شده است. بنابر این واژه «Theory» از واژه یونانی «Theoria» گرفته شده که «نگاهی انداختن به» معنی می‌‌دهد. نظریه، حکم یا بیان ویژه‌ای است که به ما می‌گوید چگونه و چرا واقعیات ویژه‌ای با یکدیگر در ارتباطند. به عبارتی دیگر نظریه، هم‌نگری جامع قضایای متعدد در قالب یک مجموعه پیوسته و منطقی است که به کمک آن می‌‌توان برخی از پدیده‌ها را تبیین کرد و نظریه جامعه‌شناختی، یک مجموعه از عقیده‌های وابسته به همدیگر است که برای نظام‌مند کردن شناخت راجع به جهان اجتماعی، تبیین آن و پیش‌بینی‌ها درباره آینده این جهان اجتماعی عمل می‌نمایند. با گسترش علوم، مفهوم این واژه نیز توسعه یافته و به اندیشیدن و تحقیق درباره هر مسأله ای اطلاق شده است. در زیر چند نمونه از تعاریف دیگر نظریه را ذكر می كنیم:
۱- امروزه تئوری، بطور اعم به بررسی كلی و وسیع مسائل از راه تفكر و تخیل اطلاق می شود، بی آنكه این بررسی الزاماً رابطه ای با عمل داشته باشد. از این تعریف، دو نکته بر می آید: یکی فرضیه ایی بودن نظریه، و دیگری کم رابطه بودن آن با عمل. به همین دلیل در این تعریف نظریه دارای مفهوم غیر عملی یا غیر واقعی است.
۲- تجربه گرایان معتقدند كه نظریه (تئوری)، كوششی عملی در راه جمع آوری شواهد و یافته های تجربی و برقرار كردن همبستگی بین یافته ها و تبیین آن ها از طریق استقراء است، بدون آن كه تصور و تخیل یا توضیحی اضافه بر مشاهدات تجربی در آن به كار رود؛ به بیان دیگر نظریه کشف یک رابطه علت و معلولی بین پدیده هاست.
اما تاریخ علم نشان می دهد كه نظریه ها از طریق استقراء به دست نمی آیند، یا اگر هم از این طریق نظریه ای حاصل شود، برد آن به اندازه ای محدود است كه نمی توان آن را نظریه نامید.
۳- نظریه، مجموعه قانون هایی است كه بر مبنای قواعد منطقی با یكدیگر در ارتباط بوده، مبین بخشی از واقعیت باشند. به این ترتیب رکن اساسی نظریه قانون (قانونمندی) است، به بیان دیگر نظریه گفتاری است كه بیانگر رابطه علت و معلولی پدیده هاست.
۴- نظریه، هم نگری جامع قضایای متعدد در قالب یك مجموعه پیوسته و منطقی است كه به كمك آن می توان برخی از پدیده ها را تبیین كرد، نظریه به صورت مفروض مورد قبول دانشمندان است. تعریف اخیر به حقیقت نظریه نزدیک تر است.
5- نظریه، به مجموعه ای از گزاره هایی می گویند که بصورت منطقی در کنار هم واقع شده و مبین بخشی از واقعیت ها، پیش بینی حوادث و رخدادهای اجتماعی می باشد.
6- نظریه، به یک رشته قضایای مرتبطی اطلاق می شود که زمینه را برای تنظیم دانش و تبیین و پیش بینی زندگی اجتماعی و ایجاد فرضیه های تحقیقی نوین فراهم می سازد.
آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی ذیل واژه تئوری می نویسد: «مجموع بینش های سازمان یافته و منتظم درمورد موضوعی مشخص را نظریه می خوانند.» تئوری مجموعه ای از مفاهیمی است که به نحوی منطقی تنظیم شده و رابطه ی احتمالی میان دو پدیده یا بیشتر را بیان می کند. به بیان دیگر نظریه به تبیین روابط نسبتاً پایدار میان واقعیت های عینی می پردازد و هدفش تببین روابط بین پدیده هاست.
استاد فرامرز رفیع پور همین مضمون را به شکل دیگری بیان کرده است؛ او می نویسد: علم در پی گفتارهایی (قوانینی) درباره ی واقعیت هاست و جریانی را که به دستیابی به این گونه گفتارها منتهی می گردد،"جریان شناخت" و بررسی هایی را که درباره ی جریان های شناخت در زمینه های گوناگون و تخصصی علمی انجام می گیرند، تئوری های شناخت می نامند. این تئوری های شناخت در پی بررسی طرق دستیابی به محتوای شناخت (روش ها)، انگیزه ها، هدف ها، زمینه ها و ضوابط حقیقت جویی هر نوع شناختن هستند.
رفیع پور در کتاب کند و کاوها و پنداشته ها تئوری را «مجموعه ای از گفتارهایی که بر مبنای قواعد منطق با یکدیگر در ارتباط و مبین بخشی از واقعیت باشند» تعریف نموده است. وی هفت معیار ذیل را برای ارزیابی نظریه ها مطرح نموده است:
1. گفتارهای(قانون های) یک تئوری باید دارای چهار شرط باشند. این شروط عبارتند از: از نظر زمان و مکان نامحدود، دارای تعداد مفعول های نامحدود، به صورت جملات اگر ... پس، و از نظر تجربی قابل بررسی باشند.
2. گفتارهای یک تئوری باید دقیقاً اگزیوماتیزه باشند.
3. متغیرهای موجود در هر قانون می بایست دقیقاً تعریف شده باشد.
4. بین متغیرهای مستقل و وابسته باید رابطه ی مستقیم و بالایی وجود داشته باشد.
5. یک تئوری باید گویا بوده و قدرت تبیین زیاد داشته باشد.
6. تئوری ها باید حتی الامکان در وضعیت های متفاوت و یا در برخورد با تئوری های رقیب مورد آزمایش قرار گرفته و طی آن قابلیت خود را نشان داده باشند.
7. تئوری هایی که به آسانی قابل آزمایش هستند از ارزش بیشتری برخوردارند. هرچه نظریه کلی تر و دقیق تر باشد قابلیت آزمایش بیشتری دارد.
مفهوم دیگری كه با مفهوم نظریه پیوستگی متقابل دارد، «مكتب» است. مكاتب گوناگون تعریف های مختلفی برای نظریه ارائه می دهند و ماهیت آن ها نیز توسط نظریه های بنیادین آن ها تعیین می شود. در تعریف مكتب می توان گفت: حوزه تفكر علمی یاگرایش های فكری مشابه و نزدیك به هم را كه احیاناً یكدیگر را تحت تأثیر قرار می دهند و یا زمینه های خاصی را برای تحقیق و تتبع و نظریه پردازی می پذیرند، مكتب می نامند. لذا «مكتب» با توجه به گرایش ها و نظریه های مختلف درونی اش، نسبت به نظریه، كلی تر و عام تر است و «نظریه» بر خلاف مكتب، ساختی علمی دارد. نظریه از لحاظ تعمیم اصول و تركیب، محدود و همیشه موقتی است، وقسمتی از علم محسوب می شود.
تعریف مكتب
مكتب در درون خود چند نظریه را جای می‌دهد، در مكتب صاحبنظران مختلف دارای نظریاتی هستند كه این نظریات استخوان‌بندی و بنیادهای مشابهی دارند.
با توجه به تحول مکاتب و کیفیت پیدایش و گسترش آن ها، چهار نظریه مهم یعنی مثبت گرایی، تطور گرایی، ساخت گرایی و کارکرد گرایی به عنوان محورهای اصلی تکوین نظریه های جامعه شناسی شناخته می شوند:
1) مثبت گرایی (بعنوان بینشی در برابر فلسفه عقل گرای هگل و پرهیز از ذات عقلانی ، مجرد و دیگر تفکرات انتزائی به هستی است که توسط کنت مطرح می شود.)
نظریه مثبت گرایی :
1- در هر شناخت اصیل باید از روش علوم تجربی استفاده کنیم و هر دانش عینی محدود به واقعیات موجود است و به هیچ زیر بنای فلسفی نیاز ندارد. این دیدگاه را مثبت گرایی معرفت شناختی گویند.
2- جامعه انسانی بر اساس قوانین بنا شده است مانند قوانین طبیعی. لذا جامعه را باید بر اساس همان قوانین بررسی کنیم که به آن جامعه شناسی معرفتی می گویند. در این مکتب جامعه شناس هدف بدست آوردن یک قاعده کلی برای رفتارهای اجتماعی وجود دارد تا بوسیله آن بتوانیم پیش بینی و کنترل حوادث اجتماعی را داشته باشیم و با بکار گرفتن اصول علمی رابطه علمی رابطه علت و معلولی بین پدیده ها را کشف کنیم و با کشف آن قانون را بیابیم. مثلاً بزهکاری یک کجرفتاری است که جامعه شناس باید تدوین کند که چرا کجرفتاری است و بر اساس آن توضیح دهید .
هم چنین می توان گفت؛ اثبات گرایی روشی است که از به کارگیری روش‌های علوم طبیعی در علوم اجتماعی حمایت می کند و طرفدار وحدت روش در علوم مختلف است. اثبات گرایی از اساس بر این ایده طبیعت گرایانه استوار است، که علم یعنی مطالعه واقعیتی، که بیرون از بحث وگفتگوی علمی وجود دارد."گرارد دلانتی" (1384) اثبات گرایی را به طور کلی در پنج اصل جمع کرده است:
1- علم گرایی یا وحدت روش علمی: بنا بر اثبات گرایی، هیچ گونه تمایزی میان روش های علوم طبیعی و علوم اجتماعی وجود ندارد.
2- طبیعت گرایی یا پدیدار گرایی: وحدت علوم فقط در روش علوم محدود نمی شود، بلکه موضوع آن ها هم واحد است. علم مطالعه واقعیتی است، که در مقایسه با خود علم امری خارجی شمرده می شود. این واقعیت به واحدهای مشاهده پذیر یا پدیده های طبیعی قابل تبدیل است.
3- تجربه گرایی: پایه ی علم، مشاهده است. علم اثبات گرا به طورکلی بر چیزی استوار است، که می تواند مشاهده و ارزیابی شود. به عبارت دیگر به نظر پوزیتیویست ها، محقق با روش تجربی با مشاهده، به سوی مرحله ارزیابی پیش می رود. یعنی دانشمند، تجربه را برای کشف قوانینی کلی که به نحو عینی وجود دارند، به کار می برد. قوانینی که بتوان از آن ها فرضیه هایی را بیرون کشید، که برای پیش بینی رویدادها قابل استفاده باشند.
4- رهایی از ارزش: علم درباره موضوع خود داوری نمی کند و عملی خنثی و آزاد از ارزش های اجتماعی و اخلاقی است. بنابراین، اثبات گرایان بر دوگانگی واقعیت و ارزش تأکید می کنند. آن ها مدعی اند که ارزش نمی تواند از واقعیت سرچشمه بگیرد. بنابراین اثبات گرایی بر دوگانگی واقعیت و ارزش تأکید می کند. بنابر علم اجتماعی اثبات گرا، فقط واقعیت های اجتماعی می توانند ارزیابی شوند.
5- معرفت ابزاری: به طور کلی نهاد علم به عنوان حرفه در جامعه جدید، جستجوی معرفت دارای کاربرد فنی را تسهیل کرده، گرچه ممکن است شکل های سیاسی گوناگونی به خود بگیرد.
اصول مثبت گرایی آگوست کنت در سه اصل بیان شده است:
1-اصل اول: اولویت کل نسبت به اجزا بر این اساس پدیده های انسانی در متن اجتماع بررسی می شود.
2- اصل دوم: به این نکته اشاره دارد که پیشرفت علوم عامل راهنمایی تاریخ بشر است؛ بشر آن طور عمل می کند که شناخت هایش به او اجازه می دهد.
3- اصل سوم: این است که انسان همه وقت و همه جا یکی است. و این هویت ثابت نتیجه ترکیب زیستی بویژه نظام عصبی اوست. بنابراین باید انتظار داشت که جامعه در همه جا یکسان و در یک جهت متحول شود و در مجموع جامعه بشری به یک جهت پیشرفت کند.
در کل می توان دیدگاه پوزیتیویست ها را اینگونه جمع بندی کرد که: به نظر فیلسوفان تجربه گرا، حواس انسان یگانه منبع شناخت است. آنان معتقدند که ذهن انسان در بدو تولد، به اصطلاح لوح سفید است. و شناخت، پس از آن و از گذر آموختن به منظور تشخیص الگوهای تکرار شونده در تجربه ما و ربط دادن ایده های عام به آن ها کسب می شود. شناخت اصیل به بیان این الگوها در تجربه و چیزی که می توان از آن استنباط کرد، محدود می شود. مسلم است، نتایج استدلال های ریاضی و منطقی ای که عقل گراها را بسیار مفتون کرده بود، ناشی از این واقعیت است، که بنا به تعریف صادقند و چیزی در مورد جهان به ما نمی گویند.
مرسوم این است، که اثبات گرایی را با علم اجتماعی تأویلی و یا تفسیری و یا علم اجتماعی انتقادی و به طور عمده الهام گرفته از مارکسیسم، در تقابل قرار می دهند. ولی اثبات گرایی که مفروضه های خاصی در مورد علوم طبیعی دارد، به وسیله توسعه های غیر اثبات گرایانه ای که درون خود علم روی داده است، نیز تضعیف شده است. بنابراین این مکتب هم در علوم اجتماعی و هم علوم طبیعی بویژه در دهه پنجاه به شدت مورد تردید واقع شده است.
انتقادات وارده بر نظریه مثبت گرایی:
1- قبول اصالت جامعه است که در حد خود باقی نماند و به نوعی جامعه پرستی منتهی شد؛
2- واقعیات اجتماعی دائماً در حال تغییر است، لذا واقعیات اجتماعی همیشه ثابت نیستند؛
3- جامعه شناسی مثبت گرا ابعاد روحی و معنوی بشر را نادیده می گیرد و در نتیجه زمینه عصیان گری و طغیان انسان را باعث می شود؛
4- جامعه شناسی مثبت گرا علم تجربی را كاملاً از واقعیت مستقل می كند و در نتیجه به جدایی عالم از موضوع تحقیق می پردازد. ثمره این اعتقاد جنبش علم پرستی است.
حاكمیت علم بر انسان است و لذا عواطف و انگیزه های انسان باید در جهت خواست و مصلحت علم گرایی تغییر جهت دهد.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط