نویسنده: نجف لکزایی
از آنجا که باورهای موجود در یک جامعه با چگونگی تحولات آن جامعه ارتباط مستقیم دارد، اگر بخواهیم تحولات یک جامعه را بررسی و علت وقوع حوادث و رویدادها را پیدا کنیم، باید از محتوای باطنی انسانهای آن جامعه آگاه شویم، ولی مشکل این است که ما در جامعه با انسانهای گوناگون رو به رو میشویم؛ به گونهای که بررسیها و شناخت محتوای باطنی باورهای تک تک آنان ممکن نیست. برای رهایی از این مشکل میتوانیم انسانها را به دو دسته تقسیم کنیم:
1. نخبگان که تعدادشان کم است؛
2. تودهی مردم که اغلب افراد جامعه این گونهاند.
تودهی مردم معمولاً تابع نخبگان میباشند. این دسته اهل ابداع، خلاقیت و ابتکار نیستند، بلکه نقش پیرو را ایفا میکنند. نخبگان ساختار سازند و نقش آنها الگوسازی برای جامعه است؛ در حالی که تودهی مردم دنبالهرو میباشند. نخبگان جامعه، اقسام گوناگونی، مانند نخبگان دینی، نخبگان سیاسی، نخبگان اقتصادی، نخبگان نظامی و ... دارند. از منظر دیگر، نخبگان دو دستهاند:
1. نخبگان ابزاری که در عرصههای ثروت و قدرت نظامی حضور دارند؛
2. نخبگان فکری که در عرصههای سیاست، دین و مذهب حضور دارند. اینان رهبران سیاسی و مذهبی جامعهاند.
جامعه در صورتی یک دست و پیوسته است که نخبگان آن با هم متحد و همآهنگ باشند؛ اما اگر در میان نخبگان، اختلاف و خصومت بروز نماید، این اختلاف در میان مردم نیز ظاهر میگردد، زیرا مردم دنبالهرو نخبگان هستند؛ مثلاً با بررسی ماجرای مشروطیت متوجه میشویم که تا وقتی علما با هم متحد بودند، مردم نیز با آنها هم صدا بودند، ولی پس از بروز اختلاف میان آنها، جامعه هم دچار دودستگی شد.
منبع مقاله :
لکزایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم