چون مشرف است همت بر رازم

نفسم غمي نگردد از آزم چون مشرف است همت بر رازم چون زر پخته در دهن گازم چون در به زير پاره‌ي الماسم تا کي بوم صبور که نه بازم بسته دو پاي و دوخته دو ديده
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون مشرف است همت بر رازم
چون مشرف است همت بر رازم
چون مشرف است همت بر رازم

شاعر : مسعود سعد سلمان

نفسم غمي نگردد از آزم چون مشرف است همت بر رازم
چون زر پخته در دهن گازم چون در به زير پاره‌ي الماسم
تا کي بوم صبور که نه بازم بسته دو پاي و دوخته دو ديده
در هر غمي کش افتد انبازم با هرچه آدمي است همي گويي
ناگاهي آشکاره شود رازم من گوهرم ز آتش دل ترسم
و آتش بود اثير بنگدازم نه نه کر گر فلک بودم بوته
گه در حجاز و گاه در اهوازم روي سفر نبينم و از دانش
چون رعد در جهان فتد آوازم ابرم که در و لل بفشانم
دشمن کشم از آن چو بيندازم از راستي چو تير بود بيتم
کان را به يک نشست نپردازم زان شعر کايچ خامه نپردازد
مشکم به خلق و جود و نه غمازم بادم به نظم و نثر و نه نمامم
مقصد همي نينم و مي‌تازم مقصود مي‌نيابم و مي‌جويم
کانچم ستد فلک ندهد بازم بر عمر و بر جواني مي‌گريم
وين دست چون نگر که همي بازم با چرخ در قمارم مي‌مانم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط