بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟

واکنون صفات خويش کنم ياصفات تو؟ بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟ مردي و زنده ماند ز تو مکرمات تو رفتي و هست بر جا از تو ثناي خوب ناديده چهره‌ي تو بنين و بنات تو ديدي قضاي مرگ و برون رفتي از جهان
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟
بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟
بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟

شاعر : مسعود سعد سلمان

واکنون صفات خويش کنم ياصفات تو؟ بر عمر خويش گريم يا بر وفات تو؟
مردي و زنده ماند ز تو مکرمات تو رفتي و هست بر جا از تو ثناي خوب
ناديده چهره‌ي تو بنين و بنات تو ديدي قضاي مرگ و برون رفتي از جهان
زين در ميان حسرت و غربت ممات تو خلقي يتيم گشت و جهاني اسير شد
بر هر کسي گشاده طريق صلات تو گر بسته بود بر تو در خانه‌ي تو بود
نوميد شد به هرجا از تو عفات تو تو نااميد گشتي از عمر خويشتن
آن کس که يافتي صدقات و زکات تو نالد همي به زاري و گريد همي به درد
کز رحمت آفريد خداوند ذات تو بر هيچکس نماند که رحمت نکرده‌اي
شادي نبود هيچ ترا از حيات تو مانا که پيش خواست ترا کردگار از آنک
مسکين برادر تو سعيد از وفات تو خون جگر ز ديده برون افکند همي
وز که کنون همي شنوم من نکات تو گويد که با که گويم اکنون غمان دل
و آرام يافتي دل من از عظات تو اندوه من به روي تو بودي گسارده
گر هيچ سود کردي و بودي نجات تو جان همچو خون ديده ز ديده براندمي
دشمن‌ترين خلق جهان جز نعات تو از مرگ تو به شهر خبر چون کنم که نيست
يکسر کناد عفو همه سيت تو ايزد عطا دهادت ديدار خويشتن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط