گناه همچون کاردی است که دست انسان خواب آلود و در حال فرود آمدن بر تکه گوشتی است که با اندک غفلت و خواب آلودگی انسان بر گوشت فرود می آید.
در این مقاله پنج اثر از آثار زیانبار گناه را متذکر می شویم.
اولین اثر گناه: زنگار دل
اثر گناه آن است که به تعبیر امام باقر علیه السلام، خالی است سیاه بر جای سفید که در صورت توبه پاک شده و در صورت عدم توبه و بازگشت از آن و گناه بیشتر، سیاهی بیشتری بر آن افزوده می گردد؛امام باقر علیه السّلام می فرمایند: «مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِکَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِکَ السَّوَادُ حَتَّى یُغَطِّیَ الْبَیَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَیَاضَ لَمْ یَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَیْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون[1]»[2]: هر بندهئى در دلش نقطه سفیدیست که چون گناهى کند، خال سیاهى در آن پیدا شود، سپس اگر توبه کند آن سیاهى برود، و اگر از گناه دنبالگیرى کند، آن سیاهى بیفزاید تا روى سفیدى را بپوشاند، و چون سفیدى پوشیده شد، دیگر صاحب آن دل هرگز بخیر نگراید و همین است، گفتار خداى عز و جل: «نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب شدند بر دلشان زنگارى بست»
یعنی گناه بر گناه باعث می شود بر دل انسان زنگاری بنشیند که دیگر صاحب آن دل هرگز به خیر و سعادت راه پیدا نکند. واژه ی «ران» از «رین» به معناى زنگار است که بر اجناس قیمتى مىنشیند.[3]
از این آیه فهمیده می شود که فطرت اولیه آدمی، پاک است اما به وسیله گناه به مرور زمان زنگار بر دل می نشیند و سیاه می شود.
پس گناه تیرگی می آورد و سیاهی بدنبال دارد.
دومین اثر گناه: قساوت دل
یکی از آثار گناهان، سخت دلی است؛ که در فرهنگ قرآن کریم از آن به «قساوت قلب» تعبیر شده است؛ در سه جای قرآن از فعل «قست قلوبهم» استفاده شده است؛آیه اول: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»[4] چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کاری را که میکردند، در نظرشان زینت داد!
در این آیه ریشه ی عدم تضرع در مقابل خداوند، زینت اعمال انسان توسط شیطان است. وقتی انسان اعمالش را زیبا ببیند و گناهش را نیز بزک کند، دیگر تضرع و درخواست از خداوند را فراموش می کند؛ چون دلش سخت شده است.
آیه دوم: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»[5] آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛ و بسیاری از آنها گنهکارند!
در آیه مذکور سنگدلی، مقدمه فسق است.
آیه سوم: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[6] سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد، و آب از آن تراوش میکند؛ و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.
از آیه مذکور می فهمیم که قساوت و سنگدلى، مرض روحى سختى است که به جهت لجاجتهاى پىدرپى، براى انسان پیدا مىشود.[7]
پس دومین اثر گناه قساوت و سختی دل است که در آیات بالا بیان شد.
سومین اثر گناه: خشک شدن چشم
سومین اثر گناه، خشک شدن چشم است؛ بدین معنا انسان گناهکار دیگر اشک و سوز و آه ندارد، و کسی که چنین باشد دیگر، نمی تواند نرم دل باشد؛ چنانچه در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: «مَا جَفَّت الدُمُوعُ إِلاَّ لِقَسوَةِ القُلوبِ وَ مَا قَسَت القُلُوبُ إِلَّا لِکَثرَةِ الذُّنُوب»[8]؛ «اشک چشم ها نمى خشکد مگر به خاطر قساوت دل ها و دل ها سخت نمى شود مگر به خاطر گناهان زیاد».پس علت اصلی نداشتن اشک، در نهایت، زیادی گناهان است.
چهارمین اثر: محروم شدن از روزی
یکی دیگر از آثار زیانبار گناه، محروم شدن از روزی است؛ چنانچه روایتی از امام صادق علیه السلام است که مى فرمایند: «إنّ الذّنب یحرم العبد الرّزق»؛[9] «همانا گناه، بنده را از روزى محروم مى سازد».
پنجمین اثر: تغییر یافتن نعمتها
در برخی از احادیث آمده که برخی از گناهان باعث تغییر یافتن نعمتها می شوند؛ گناهانی چون:1. ظلم و ستم به مردم:
ظلم و ستم از جمله گناهانی است که باعث می شود عقوبت سختش زود بسراغ گناهکار بیاید؛ چنانچه در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ثَلاثَهٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلى الاخِرَهِ: عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النّاسِ، وَ کُفْرُ الاْحْسانِ.»[10] عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قیامت کشانده نمى شود: ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسى در مقابل کارهاى نیک دیگران.»از این حدیث فهمیده می شود که گناه ظلم و ستم به دیگران، از گناهانی است که عقوبتش دامن آدمی را در همین دنیا می گیرد و هم از گناهانی است که نعمت ها را تغییر می دهد.
2. دست دادن عادت به کار خیر
از برخی احادیث چنین برمی آید که اگر انسان مدتی به انجام خیر و نیکی عادت کرده باشد و سپس آن عادت را ترک کند، باعث می شود که نعمتها تغییر کنند؛ چنانچه در روایتی از امام سجاد علیه السلام آمده که: «الذّنوب الّتی تغیّر النّعم ...الزّوال عن العادة فی الخیر...»[11] از جمله گناهانی که نعمت را تغییر می دهند، ترک عادت خوب است؛یکی از عادتهای خوب انسان می تواند صبر بر مشکلات باشد که امیرالمومنین به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام می فرمایند: «و عَوِّد نَفسَکَ التَّصَبُّرَ (الصَّبرَ) عَلى المَکروهِ، و نِعمَ الخُلقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَقِّ».[12] خویشتن را به صبورى در برابر ناخوشایندها عادت ده و چه نیکو خصلتى است صبورى در راه حق.
حال اگر انسان صبور پس از مدتی عادت به این خصلت نیک، آنرا کنار بگذارد و راه بی صبری و بی تابی پیشه کند، نعمت ها را از دست داده و باعث تغییر یافتن آن خواهد شد؛ البته برای جبران آن باید به خداوند پناه ببرد،
چرا که امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم صحیفه سجادیه «اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُ بِک مِنْ ... ضَعْفِ الصَّبْرِ» خدایا من به تو پناه می برم از سستی صبر. البته راهکارهایی برای قوی شدن صبر می توان بیان نمود که در این مجال نمی گنجد.
پس گناهان آثار مختلفی دارند که برخی از آنها در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت.
پی نوشت:
[1] سوره مطففین، آیه ۱۴
[2] الکافی، ثقة الإسلام کلینى، ج۲، ص ۲۷۳
[3] تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه
[4] سوره انعام، آیه 43
[5] سوره حدید، آیه ۱۶
[6] سوره بقره آیه ۷۴
[7] محسن قرائتی، تفسیر نور، ذیل آیه، ج1، ص 141
[8] شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۴۵.
[9] الکافی، ج 2، ص 271
[10] أمالى طوسى: ج ۱، ص ۱۳، بحارالأنوار: ج ۷۰، ص ۳۷۳، ح ۷.
[11] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 282، 283
[12] نهج البلاغة، نامه۳۱