دین به عنوان زمینه

اغلب باید دین را به عنوان زمینه‌ای پراکنده تلقی کنیم. در واقع، دین به جای اینکه دلایل کافی برای رفتار بازیگران فراهم کند، شرایط انجام رفتار را پدید می آورد. یعنی اگر بپرسیم آیا منافع مادی یا ایده های مذهبی نتایج خاصی را توضیح می دهند، احتمال کمی دارد پیشرفت زیادی داشته باشیم.
جمعه، 21 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دین به عنوان زمینه
ارزیابی نوشته‌های سکولاریستی به نتیجه گیری‌های متعددی درباره جایگاه دین در نظریه روابط بین الملل منجر می شود. مهم ترین آنها این تصور است که دین نمی تواند به ترجیحات، انتخاب‌ها، ارزش ها و هویت ها تقلیل یابد. دین نه تنها بر ترجیحات، انتخاب‌ها، ارزش ها و هویت‌ها تاثیر می گذارد بلکه همچنین خود را در عادت ها، رویه های مادی و شیوه های استدلال نمایان می کند. بنابراین، ما باید درباره چارچوب هایی که برای ارزیابی نفوذ دین در سیاست جهانی استفاده می کنیم، دقت کنیم.
 
اغلب باید دین را به عنوان زمینه‌ای پراکنده تلقی کنیم. در واقع، دین به جای اینکه دلایل کافی برای رفتار بازیگران فراهم کند، شرایط انجام رفتار را پدید می آورد. یعنی اگر بپرسیم آیا منافع مادی یا ایده های مذهبی نتایج خاصی را توضیح می دهند، احتمال کمی دارد پیشرفت زیادی داشته باشیم.
 
این نکته باید بیشتر توضیح داده شود. من قبلا گفتم، چگونه عصر نهضت اصلاحات شاهد طیف وسیعی از رفتارها با توجه به اهداف مذهبی، اقتصادی، سیاسی و قدرت بود. حتی حاکمان، مقامات، اشراف زادگان، عالمان روحانی و مردم عادی امکان دارد مجموعه ای از منافع را در زمان خاصی ترجیح دهند و در زمان دیگر به مجموعه ای دیگر اولویت دهند. چنین تغییری، تلاش برای کاربرد اصل متعارف "منطق تناسب پیامدها" را پیچیده می کند که بسیاری از نظریه پردازان روابط بین الملل از آن برای ارزیابی ادعاهای سازه انگاران، واقع گرایان، عقل گرایان و رویکردهای عمده دیگر استفاده می کنند. بر این اساس که هنجارها و هویت ها تا اندازه ای اهمیت دارند که بازیگران حتی در صورت مواجهه با پیامدهای منفی، آنها را دنبال می کنند (1998 , Elster, 1989 ; March and Olsen).در اروپای مدرن، تجربه های مذهبی گاهی اطاعت از اقتدار دنیوی و گاهی مقاومت در برابر حاکمان بی اعتنا به دغدغه های مذهبی را توصیه می کنند. بنابراین، امتناع شاهزادگان آلمانی از تاسیس اتحادیه‌ای دفاعی به دلیل مناقشه‌های متافیزیکی را می توان به عنوان اهمیت هنجارهای مذهبی ببینیم که رویهمرفته آنها را در مقابل نیروهای کاتولیک آسیب پذیر کرد. اما حمایت فرانسه از پروتستان های آلمانی که مستلزم قربانی کردن دغدغه های مذهبی به هدف تضعیف قدرت خاندان هابسبورگ بود، شواهدی فراهم می کند مبنی بر این که "زمانی که ارزش‌ها تعارض آمیز هستند؛ اصل ضرورت و خرد دولت بر اصول اخلاقی پیروز می شوند"( ,Schweller and Wohlforth 69 ,2000). مشابها، وضعیت هایی که بازیگران، ملاحظات اقتصادی (مالیات بیش از حد، تجارت و غیره) را بر دغدغه های اعتقادی ترجیح می دهند، شواهدی را علیه موضع سازه انگاری و رویهمرفته اهمیت نیروهای مذهبی فراهم می کنند.
 
این استدلال از یک لحاظ کاملا درست است: رفتار منازعه آمیز، به طور ساده نشان دهنده تغییر در اولویت های فردی و سطح تعهد افرد نسبت به دغدغه های مذهبی است. برخی افراد نسبت به دیگران "مذهبی تر" هستند و حتی آنها نیز در دنبال کردن اهداف و ارزش هایشان با فرصت ها و محدودیت هایی در طول زندگی شان مواجه می شوند. گرچه از جنبه ای دیگر، این نوع استدلال، مشکلاتی واقعی را بهمراه دارد و می تواند ما را به کم اهمیت تلقی کردن نیروهای مذهبی یا تلقی مذهب به عنوان منبع عمده رفتار انسان سوق دهد.
 
بی اعتنایی فرانسیس اول نسبت به پیمان خود با چارلز پنجم، توجیه ریشیلیو برای حمایت از پروتستان‌ها و تصمیم اولیوارز برای فراخواندن شورایی جهت تایید حمایت از شورشیان هوگنات علیه فرانسه را به خاطر بیاورید. این نمونه ها نه تنها نشان نمی دهند که ضرورت و خرد دولت بر اصول اخلاقی غلبه می کند، بلکه عقاید مذهبی را به اندازه کافی انعطاف پذیر نشان می دهند که با طیفی از اقدامات سازگار می شوند. اکثر آنها به عنوان دستورات الزامی مذهبی نیز دیده می شوند. اما به گمان من آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، شیوه هایی هستند که از طریق آنها دانشوران حوزه الهیات دیدگاه های خود را اصلاح کردند تا در مقابل اقتدار رسمی مقاومت کنند. به طور خاص، طرفداران لوتر و کالوین مواضع خود را با توجه به شرایط تغییر دادند. اما آنها همواره احساس می کردند که مواضع مذهبی شان را باید پنهان کنند. همچنین، باورهای مذهبی هرگز انعطاف پذیری نامحدودی را برای شرکت کنندگان در این مناظره فراهم نکردند؛ برای نمونه، این باورها به هیچ وجه مقاومت در برابر شاهزاده ای قانونی را اجازه نمی دهند. همچنین آنها کاملا بهم پیوسته ظاهر شدند، به صورتی که تاخیر بین تایید مذهبی برای شورش و شروع منازعه داخلی، شانس بسیج موفقیت آمیز علیه حاکمان را کاهش میدهد.
 
اما این دقیقا چیزی است که ما باید انتظار داشته باشیم. گرایش‌های مذهبی، شیوه‌هایی خاص از فهم جهان را ایجاد می کنند و در عوض، این شیوه ها شرایطی را برای اقدامات اجتماعی خاص بوجود می آورند. بازیگرانی که در چارچوب مجموعه ای خاص از اصول مذهبی فعالیت می کنند، تعداد محدودی از کتب، اظهارات و شیوه های استدلالی موجود را در اختیار دارند. می توان گفت باورها، تجربه ها و اصول مذهبی مرزهایی را پیرامون استدلال ها و هشدارها ایجاد می کنند، هر چند که مبهم هستند.
 
بنابراین، در اروپای مدرن، تجربه های مذهبی گاهی اطاعت از اقتدار دنیوی و گاهی مقاومت در برابر حاکمان بی اعتنا به دغدغه های مذهبی را توصیه می کنند. البته این روند به این شکل نیست که بازیگران این منابع را کاملا ابزاری تلقی کنند، بلکه به گونه ای است که در صورت تغییر شرایط، آنها را ترکیب و بازسازی کنند. از بسیاری جهات، فهم جان شوتر از ملی گرایی به خوبی درباره دین صدق می کند: "روشی برای مردم تا درباره این که چه کسی و چه چیزی هستند و یا خواهند بود، استدلال کنند و همین استدلال، شکل فعلی دین آنها را حفظ می کند "(201 ,1993 ,Shotter). بنابراین، دین که چیزی فراتر از منبع هویت، ترجیحات و هنجارهاست، در مجموعه متنوعی از منابع رفتاری نیز ظاهر می شود.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط