ذهن‌آگاهی به واسطه وارسی بدنی

رویکرد ذهن آگاهی اساسا بر پایه اصول بنیادی ویپاسانا یا مراقبه ذهن‌آگاهی است، اما بر پایه منبع دانش و آموزش درمانگر تفاوت‌هایی در جنبه‌های فنی پیاده سازی وجود دارد.
چهارشنبه، 14 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ذهن‌آگاهی به واسطه وارسی بدنی
هسته این فن مستلزم این است که درمانجو این مهارت‌ها را برای بازبینی جزء به جزء کل بدن به کار گیرد، با همه تجلیات روانشناختی مربوط به نگرش عینی، غیرداورانه و متعادل به صورت نظام‌مند و پذیرا مواجه شود. درمانجو کشف می‌کند که عمل ساده نظارت بر فعالیت خودکار روانشناختی به تنهایی پایداری سیستم را افزایش می‌دهد. اظهار شده است کارکردهای اجرایی به این گسترش حیطه و وارسی مرتب بدن کمک می‌کند و سیستم بازداری را به راه می اندازد. موردی که تغییر می‌کند، موضوع توجه است (بازگرداندن توجه به حس‌های بدن، نه تنفس). ایده ناپایداری (تغییر به خودی) نیز به این منطق اضافه شده و به صورت هشیار توسط درمانجو تجربه می‌شود. این امر اعتبار بوم شناختی لازم برای این ایده را برای درمانجو فراهم می‌کند که در صورت بازداری واکنش ها، تجربه نیز تغییر می‌کند (فرایند خاموشی). درمانجویان ابتدا در سطح زمخت تجربه (مشاهده تنفس طبیعی) با فرایندهای روانی جسمی خود مواجه می‌شوند و به تدریج روز به روز جنبه‌های ظریف تر تجربه (برای مثال لمس تنفس بسیار ظریف روی پوست، و از حس‌های زمخت بدن به حس‌های بسیار ظریف) را کشف می‌کنند.
 
رویکرد ذهن آگاهی اساسا بر پایه اصول بنیادی ویپاسانا یا مراقبه ذهن آگاهی است، اما بر پایه منبع دانش و آموزش درمانگر (برای مثال آموزش در زن، تیبتان یا سنت های مختلف ثراوادا) تفاوت‌هایی در جنبه‌های فنی پیاده سازی وجود دارد. برای مثال سنت‌های ثراوادای تایلندی و سریلانکایی پیوسته بر تنفس تمرکز می‌کنند، در حالی که به طور خنثی به حس‌های بدنی برجسته ای که بر سطح هشیاری عارض می‌شود، نظر دارند برعکس مطابق آموزه‌های اس آن گونکا، یکی از جاافتاده‌ترین تمرین‌های سنت‌های بورمس به ما می‌آموزد که هر بخش بدن را به طور نظام مند وارسی کنیم، در حالی که به طور خنثی بر انواع حس‌های بدن نظر کنیم (چه برجسته و چه ضعیف)؛ تنفس برای آمادگی خوب است، اما محور این فن نیست.

در سنت ثراوادا طی تمرین رسمی منابع توجه به تنفس منتقل می‌شوند، در حالی که دیدگاه گونکا درجهت وارسی بدن به طور پویا توجه را برای یافتن حس‌ها به کار می گیرد. دیدگاه MiCBT هر دو روش مذکور را برای نیرومندی عملی و نظری خود به کار می گیرد. این تفاوت ها بر حسب مزایای بالینی به طور تجربی بررسی نشده‌اند و ممکن است با مزایای مختلفی مرتبط باشند. با وجود این، همه این سنت‌ها وقف ایجاد و تداوم ذهن آگاهی در کاربران می‌شوند. تصور می‌شود در ابتدای MiCBT درمانجویان بر ناحیه‌ای با قطر حدود پنج تا ده سانتی متر تمرکز کنند و بعدها با پیشرفت تمرین این اندازه به تدریج کاهش می یابد. این محدودشدگی تمرکز را افزایش می‌دهد و در عین حال برای نوآموزان بسیار وقت گیر است.

توجه باید بلافاصله بعد از اینکه یک بخش به وضوح احساس شد، پیوسته از یک بخش بدن به بخش (مجاور) دیگر منتقل شود. این مسئله موجب اجتناب از چسبیدن به همانندسازی با یک تجربه می‌شود و نگرش گشوده را ارتقا می‌دهد. انتقال توجه با اجتناب فرق دارد. ما با منش شخص ثالث از حسی به حس دیگر می‌رویم، بدون اشتیاق برای اجتناب از چیزی ناخوشایند. در واقع اگر حسی در بدن به صورت بسیار ناخوشایند تجربه شود، ما را از تمرکز به حس‌های معمول باز می دارد، بنابراین ما بر آن حس ناخوشایند حدود سی ثانیه تمرکز می‌کنیم به نظر بعضی متخصصان دو دقیقه نیاز است تا حساسیت زدایی روی دهد. وقتی این حس به اندازه کافی خنثی شد، با حدود ۵۰ درصد کاهش شدت، می‌توانیم به وارسی بقیه نقاط بدن ادامه دهیم.
 
جهت حرکت با نتایج کسب شده ارتباطی ندارد، اما بهتر است جهت حرکت را به درمانجویان نشان دهید. به طور معمول از درمانجویان خواسته می‌شود به صورت عمودی پیش روند رو به پایین و بالا تا افقی. علت این کار اغلب به یک فن وارسی برمی‌گردد. این فن وارسی رفت و روب سریع است که باید به طور عمودی انجام گیرد و مهم است که از ابتدای کار پایه گذاری شود. جنبه مهم جهت حرکت مذکور عبارت است از همخوانی الگوی حرکت. زمانی که شاگردان طی جلسات تمرین نشسته، توجه خود را پیوسته در بدن به حرکت در می آورند، اگر ترتیب وارسی ناهمخوان باشد و هنوز اندکی فکر مزاحم داشته باشند، اغلب آخرین جای وارسی شده را فراموش می‌کنند. برای اجتناب از این سردرگمی و غفلت احتمالی از بعضی اعضای بدن، درمانجویان بهتر است یک ترتیب وارسی مرجح را در پیش گیرند و آن را حفظ کنند.

هرگاه ناحیه‌ای زمان طولانی خالی از احساس یا بسیار دردناک باقی بماند تا حدی که توجه به صورت خودکار در آن غرق شود، درمانجو تشویق می‌شود که یک یا دو دقیقه روی آن کار کند. این شامل تمرکز انحصاری بر ناحیه مورد نظر است (برای مثال باقی ماندن در مرکز درد)، در حالی که با تعادل فکری، آرام و عینی بوده و توجه معطوف به جزئیات تغییر پدیده است. از سوی دیگر، حرکت توجه باید به آرامی بلافاصله بعد از تشخیص یک حس صورت گیرد، زیرا هدف ما اجتناب از تجربه ناخوشایند نیست. با تمرین و تجربه بیشتر این به معنای گذر سریع از بدن است. در واقع با گسترش گنجایش احشایی و تعادل فکری، درمانجو به تدریج به طور طبیعی سراسر قسمتهای بدن (مانند یک عضو) را در یک لحظه مورد رفت و روب قرار می‌دهد، زیرا احتمالا به نظر می‌رسد که حس‌ها در این قسمت خاص بدن با فرکانس بالایی مانند جریان الکتریکی لذت بخش ارتعاش می‌کنند. با وجود این تمام بدن باید وارسی شود، شامل بخش‌هایی که به طور معمول مورد غفلت قرار می گیرند (مثل زیر بغل و اعضای تناسلی)، حتی اگر اجازه داده نمی‌شود که این اعضا (هنوز) حس خوشایند جریان آزاد انرژی را احساس کنند.
 
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار، صص74-71، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط