دانش آموز با تحقق این هدف، با نگاهی تاریخی به مسائل اجتماعی - انسانی خواهد نگریست و پیشینه امور را در ارزیابی آنها در نظر خواهد گرفت و همین امر منجر به شکل گیری موضعی ژرف نگرانه در او نسبت به مسائل اطرافش خواهد شد. با تأمین چنین هدفی، قابلیت دانش آموز برای مداخله مؤثرتر و مشارکت عمیق تر در مسائل اجتماعی افزایش می یابد.
بازشناسی حدود تعمیم در حوادث تاریخی
آخرین بعدی که در اهداف درس تاریخ مورد نظر است و قابلیت مداخله مؤثر در امور اجتماعی، به شدت به آن وابسته است، توانایی بازشناسی حدود تعمیم در حوادث تاریخی است. از سویی، اندیشه ورزی نسبت به رخدادهای گذشته و عبور از ظاهر رویدادها به باطنشان، فرد را قادر می سازد تا منطق و قوانین حاکم بر برخی وقایع مشابه را دریابد. کشف این قوانین و ارائه تبیینهایی استوار در مورد حوادث، قدرت تعمیم دهی در حوادث مشابه را در دانش آموز گسترش می بخشد. اصطلاحاتی چون انقلاب، که به پدیده های کلان اجتماعی اشاره دارند، با توجه به همین تعمیمها به کار گرفته می شوند. قدرت تعمیم بخشی، در تشخیص شرایط جاری پدیده های انسانی و پیش بینی نسبی آینده و نیز مدیریت آن نقشی اساسی دارد.از سوی دیگر، تعمیمهای شتابزده و افتادن در دام مشابهتهای صوری و غفلت از ویژگیهای منحصربه فرد اجتماعی، مانع بزرگی در ایفای نقش مؤثر اجتماعی است. نه تنها فقدان نگاه تاریخی موجب تکرار خطاهای گذشتگان خواهد شد، بلکه نگاه تاریخی ایستا و صورت گرایی در تعمیم رخدادهای تاریخی نیز زمینه ساز تکرار خطاهای گذشتگان است. به این ترتیب، یکی از اهداف مهم درس تاریخ، فراهم آوردن توانایی بازشناسی حدود تعمیم در حوادث تاریخی است. تأمین این هدف نیز به نوبه خود، قابلیت افراد را برای مداخله و مشارکت مؤثر اجتماعی فراهم می آورد.
اصول مربوط به محتوای درس تاریخ
اصول زیر که در انتخاب و تنظیم محتوای درس تاریخ باید مد نظر قرار گیرد، با تکیه بر اهداف درس تاریخ که در بالا ذکر شد و مبانی و اصول معرفت شناختی، باید توجه داشت که این اصول، از منظر فلسفی نگریسته می شوند و می توان آنها را اصولی با صبغه فلسفی در نظر گرفت. تردیدی نیست که اصول مربوط به محتوای درس تاریخ، دامنه ای گسترده تر دارند و باید شامل اصول روانشناختی و جامعه شناختی نیز باشند و به صورتی جامع نگریسته شوند. با این حال، می توان گفت که اصول روان شناختی و جامعه شناختی باید در نهایت، در چارچوب اصول فلسفی قرار گیرند و با آنها هماهنگ باشند.ارتباط هرچه مستقیم تر با واقعه تاریخی
این اصل که با توجه به اصول معرفت شناختی تعلیم و تربیت بیان می شود، از وجوه مختلف حایز اهمیت است. مبنای زیر ساز این اصل، اکتشافی بودن علم است. اصل معرفت شناختی متناظر با این مبنا یعنی ارتباط با امر مورد مطالعه بر این واقعیت تأکید می ورزد که فقط هنگامی علم در اختیار دانش آموز قرار میگیرد که وی اطلاعات دریافت شده را در ارتباط با امر مورد مطالعه ببیند و در پرتو آن اطلاعات، امر مذکور را بهتر بشناسد. این ارتباط موجب می شود تا مدار بسته آموختن باز گردد و یادگیری در فرایند معنادار صورت پذیرد.ارتباط با امور مورد مطالعه نمی تواند صرفا با بیان موضوع درس ایجاد شود بلکه دانش آموزان باید بتوانند با جلوههای مختلفی از امر مورد مطالعه برخورد نمایند و از زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار دهند تا در نهایت به دانشی در مورد آن نایل گردند. در حوزه دانش تاریخ، آنچه ارتباط ما را با وقایع و امور تاریخی فراهم می سازد، اسناد تاریخی و آثار به جامانده از گذشته است. نگاه به حوادث تاریخی از منظر اسناد و مدارک باعث می شود که گورستان حوادث تاریخی، جانی دوباره یابد و حوادث تاریخی به صورتی زنده و هیجان انگیز برای دانش آموز مطرح شود و مرز میان حوادث واقعی و قصههای ساختگی تعیین شود.
علاوه بر این، از آن جا که دانش تاریخی مستلزم درگیر شدن با عناصر داستانی و فضای واقعه و نوعی همراهی با شخصیتهای تاریخی است، استفاده از اسناد و مدارک از قبیل تصاویر، اشیاء، زندگینامهها، سفرنامهها و نیز اسناد دولتی و عناصر مرتبط با واقعه می تواند فرد را از زمان حال جدا سازد و وی را به متن ماجرا فروبرد. البته در این جا تأکید بر ارتباطهای اولیه با واقعیت تاریخی و بررسی آن از جنبههای مختلف است و ایجاد حس همدردی و همراهی با شخصیتها در درجه دوم اولویت قرار دارد. ضرورت انجام این کار به ویژه در مورد وقایعی مطرح است که نسبت به زمان دانش آموز فاصله قابل توجهی دارند و درک ذهنی آنها برای وی دشوار است. باید توجه داشت که برقراری این ارتباط نه تنها به صورت غیرمستقیم بلکه به شکل مستقیم نیز امکان پذیر است. گنجاندن بخشی از اسناد و یا تصاویر اماکن تاریخی در محتوا می تواند بخشی از این ارتباط مستقیم را محقق سازد.
به طور مثال در کتاب درسی پنجم دبستان، ماجرای بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه بیان شده است: «حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یک ماه در سال را به غار حرا می رفت و در آنجا به راز و نیاز و عبادت خدا مشغول می شد، سرانجام خدا آن حضرت را در چهل سالگی برای پیامبری برگزید». به نظر می رسد جمله کوتاه مذکور نمی تواند ارتباط دانش آموز را با این واقعه مهم برقرار نماید. همچنین، جملاتی از این دست که از بار داستانی و جزئیات صحنه پردازی بی بهره اند، نمی توانند زمینه چنین حس و ارتباطی را فراهم سازند. در عوض، به طور نمونه، استفاده از تصویر غار حرا و توصیف دقیق از لحظات پر التهاب بعثت میتواند دانش آموزان را در فضای مناسبی برای درک بهتر این واقعه قرار دهد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری،صص177-174، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389