ما ز خرابات عشق مست الست آمديم

ما ز خرابات عشق مست الست آمديم شاعر : عطار نام بلي چون بريم چون همه مست آمديم ما ز خرابات عشق مست الست آمديم ما همه زان يک شراب مست الست آمديم پيش ز ما جان ما خورد شراب الست ما همه زان جرعه‌ي دوست به دست آمديم خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ريخت ما ز پي نيستي عاشق هست آمديم ساقي جام الست چون و سقيهم بگفت تا چو گل از دست دوست دست به دست آمديم دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست تا ز پي چل صباح جمله به شست آمديم شست درافکند يار بر سر درياي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما ز خرابات عشق مست الست آمديم
ما ز خرابات عشق مست الست آمديم
ما ز خرابات عشق مست الست آمديم

شاعر : عطار

نام بلي چون بريم چون همه مست آمديمما ز خرابات عشق مست الست آمديم
ما همه زان يک شراب مست الست آمديمپيش ز ما جان ما خورد شراب الست
ما همه زان جرعه‌ي دوست به دست آمديمخاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ريخت
ما ز پي نيستي عاشق هست آمديمساقي جام الست چون و سقيهم بگفت
تا چو گل از دست دوست دست به دست آمديمدوست چهل بامداد در گل ما داشت دست
تا ز پي چل صباح جمله به شست آمديمشست درافکند يار بر سر درياي عشق
ما نه بدين تيره جاي بهر نشست آمديمخيز و دلا مست شو از مي قدسي از آنک
گفت شکست آوريد ما به شکست آمديمدوست چو جبار بود هيچ شکستي نداشت
گرچه ز تأثير جسم جوهر پست آمديمگوهر عطار يافت قدر و بلندي ز عشق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط