عشق را بي‌خويشتن بايد شدن

عشق را بي‌خويشتن بايد شدن شاعر : عطار نفس خود را راهزن بايد شدن عشق را بي‌خويشتن بايد شدن در ره او بت‌شکن بايد شدن بت بود در راه او هرچه آن نه اوست کافر يک يک شکن بايد شدن زلف جانان را شکن بيش از حد است دور دور از خويشتن بايد شدن تو بدو نزديک نزديکي وليک در رهش بي ما و من بايد شدن در نگنجد ما و من در راه او عاشقان را بي وطن بايد شدن دوست چون هرگز نيايد در وطن خاک راه تن به تن بايد شدن در ره او بر اميد وصل او زنده در زير کفن بايد...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق را بي‌خويشتن بايد شدن
عشق را بي‌خويشتن بايد شدن
عشق را بي‌خويشتن بايد شدن

شاعر : عطار

نفس خود را راهزن بايد شدنعشق را بي‌خويشتن بايد شدن
در ره او بت‌شکن بايد شدنبت بود در راه او هرچه آن نه اوست
کافر يک يک شکن بايد شدنزلف جانان را شکن بيش از حد است
دور دور از خويشتن بايد شدنتو بدو نزديک نزديکي وليک
در رهش بي ما و من بايد شدندر نگنجد ما و من در راه او
عاشقان را بي وطن بايد شدندوست چون هرگز نيايد در وطن
خاک راه تن به تن بايد شدندر ره او بر اميد وصل او
زنده در زير کفن بايد شدنهمچو لاله غرقه در خون جگر
با يکي در پيرهن بايد شدندر ره او چون دويي را راه نيست
پاکباز انجمن بايد شدنپس چو عطار اندر آفاق جهان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط