ستون در حقیقت صورت مدرنیته و نمادین تر درخت است و همانند درخت می توان آن را رمز محور کیهان گرفت؛ این رمز «تقریباً» درهمه مکانهای قدسی یافت می شود، به صور مختلف، برجهای هرمی شکل ناقوس دار، تیرهای نوک تیز، ستون های کلیساها و غیره در کلیساهای جامع گوتیگ ستونهای بنا با شاخ و برگهای نقش پردازی شده شان، بسان ساقه های صاف و کشیده ی درختان جنگلی، به سوی طاقی که به بخشهای مختلف تقسیم و گاه نقش پردازی شده ا ست، سرمی کشند. مناره های مساجد مسلمین، و در آسیا، معابد و ابنیه دینی برج مانند و چند طبقه به شکل هرم (Pagode) که در حول محوری مرکزی بنا شده و طبقات مختلف شان به سوی آسمان قد می کشند ایضاً یاد آور «ستون کیهان»اند.»(1)
ستون بی انتها- «در قرن بیستم، پیکر تراش رومانیایی بر نیکوش (Brancusi) با خلق ستون بی انتها با مواد و مصالح مختلف: چوب درخت بلوط، گچ، آهن، مضمون صعود به آسمان در اساطیر اولیه را مداومت می بخشد و پی می گیرد.» (2) در حقیقت ستون بی انتها پیش از آنکه به مرحله ی تجسّم برسد در ذهن و روان اسطوره پرداز انسان نخستین نقش بسته بود. وجود اساطیر صعود را می توان مؤیّد چنین نظری دانست.
مطابق اساطیر نخستین «در عصر پردیسی، ایزدان به زمین می آمدند و با آدمیان آمیزش داشتند وانسانها به نوبه خود می توانستند با بالا رفتن از کوه، درخت، گیاه خزنده یا نردبان، یا حتی بر بال پرندگان به آسمان روند.» (3) افسانه های بدوی آفریقایی مبنی بر جدایی ناگهانی آسمان از زمین و تلاش برای برقراری مجدد پیوند میان آنها نیز، وجود اندیشه ی «ستون بی انتها» را در ذهن بشر، اثبات می کند.
مطابق این افسانه ها «پس از آنکه آسمان، اززمینیان رنجیده شده وبه بالا می رود، زنان دسته هاونها را به یکدیگر می بندند و دسته هاونی چنان بلند می سازند که تا نزدیک آسمان می رسد» (4) که این تصویر یاد آور ستون بی انتهاست. داستان دیگری نیز در اساطیر آفریقا وجود دارد که مطابق آن، «پیرزنی با بستن درختان به یکدیگر سودای صعود به آسمان را دارد» (5) این تصویر نیز علاوه بر اینکه وجود اندیشه ی ستون بی انتها را در ذهن بشر نخستین اثبات می کند، مبیّن ارتباط درخت و ستون با یکدیگر است.
جلوه های قدسی ستون
ستون یکی از مصنوعات دست انسان است و همین امر سبب کاهش قداست آن در برابر درخت، کوه و سایر ابزارهای طبیعی پیوند دهنده ی آسمان و زمین می گردد؛ ستون، اگر چه در بیشتر مکانهای مقدّس دیده می شود اما به خودی خود و بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با درخت، که رمز محور کیهان است فاقد قداست ناب می باشد.در حقیقت، به ستون، طناب و نردبان که مصنوعات دست انسان هستند اغلب به عنوان ابزارهایی یک طرفه برای صعود از زمین به سوی آسمان نگریسته می شود. در حالیکه ابزارهایی چون کوه و درخت که تقدّس ناب طبیعت را درخود نهفته دارند جلوه گاه نزول وحی الهی بر خاصّان خاصّ می گردد. جلوه های قدسی ستون بیشتر به شکل غیب گویی نمود پیدا می کند.
در داستان زندگی داراب، پسر همای چهرزاد، هویّت داراب، در حالی شناسایی می شود که زیر طاق ویرانه ای خفته است. قاعدتاً هر جا طاقی وجود دارد باید ستونی نگهدارنده نیز وجود داشته باشد؛ داراب در زیر طاق، خفته است و رشنواد، سپهبد سپاه همای، در حوالی او قدم می زند که:
«ز ویران خروشی بگوش آمدش
کز آن سهم جای خروش آمدش
که ای طاق آزرده، هشیار باش
برین شاه ایران، نگهدار باش
نبودش یکی خیمه و یار و جفت
بیامد به زیر تو اندر بخفت
چنین گفت: با خویشتن رشنواد
که این بانک رعدست، گر تندباد
دگر باره آمد ز ایوان خروش
که ای طاق، چشم خرد را مپوش
که در تست فرزند شاه اردشیر
ز باران مترس، این سخن یادگیر
سیم بار آوازش آمد به گوش
شگفتی دلش تنگ شد زان خروش» (6)
در این داستان اگر چه ظاهراً نقش ستون نامشخص است اما کلمه ی طاق در همان ابتدای داستان، طاق آسمان را به ذهن، متبادر می کند. ستونی که نامی از آن برده نشد و قاعدتاً در زیر طاق قرار می گیرد، همان محور پیوند آسمان و زمین است که شاهزاده را به طاق می شناساند و از طاق می خواهد که او را پاسداری کند. این شناسایی درحقیقت پیامی غیبی است که توسط ستون به گوش رشنواد می رسد.
در جای دیگری از شاهنامه در داستان اسکندر، مرغی سخنگو از فراز ستونی با او سخن می گوید و حقایقی را برای او آشکار می کند. نقش ستون، در این داستان از چند جهت حائز اهمیت است؛ نخست آنکه ستون ها بر فراز کوه قرار دارند که کوه، خود یکی از نمادهای طبیعی پیوند آسمان و زمین است و به اعتبار آن وجه تقدّس ستونها افزایش می یابد. دوم اینکه فردوسی در توصیف ستونها می گوید که امتداد آنها به ابر می رسد که نشانه ارتباط تنگاتنگ ستونها با آسمان است و سوم اینکه آشیان مرغان سبز سترگ بر نوک ستونها قرار دارد که مرغ در نماد پردازی عرفانی خود رمز طیران و صعود به آسمان است:
«سکندر سوی روشنایی رسید
یکی بر شده کوه رخشنده، دید
زده بر سر کوه خارا عمود
سرش تا به ابر اندر از چوب عود
بر هر عمودی کنامی بزرگ
نشسته برو، سبز مرغی سترگ
بآواز رومی سخن راندند
جهاندار پیروز را خواندند
چو آواز بشنید قیصر، برفت
بنزدیک مرغان خرامید تفت
بدو مرغ گفت: ای دلارای رنج
چه جویی همی زین سرای سپنج
اگر سر بر آری بچرخ بلند
همان باز گردی از او مستمند
کنون کامدی هیچ دیدی زنا
وگر کرده از خشت پخته بنا»(7)
نه تنها ستون، بلکه هر آنچه بتواند واسطه ی صعود بشر به آسمان گردد، در تاریخ ادیان از تقدّس خاصی برخوردار است. صعود به آسمان توسط طناب، نردبان، پلّکان، صندلی، سبد و ارابه در اساطیر دینی وحماسی مطرح شده است. به عنوان مثال در هفت پیکر، فورک، دختر پادشاه هند، افسانه ای را برای بهرام نقل می کند که مضمون آن سفر روح با سبد و طناب به آسمان و بازگشت به وسیله ی آنهاست:
«سبدی بود در رسن بسته
رفت و آمد به پیشم آهسته
گفت: یکدم در این سبد بنشین
جلوه ای کن بر آسمان و زمین
تا بدانی که هر که خاموش است
از چه معنی چنین سیه پوش است
آنچه پوشیده شد زنیک و بدت
ننماید مگر که این سبدت
زیر و بالا چو در جهان دیدم
خویشتن را در آسمان دیدم
کردم آهنگ، بر امید شکار
تا در آرم، عروس را به کنار
چون که سوی عروس خود دیدم
خویشتن را در آن سبد دیدم
بخت، چون، از بهانه سیر آمد
سبدم زان ستون بزیر آمد»(8)
در روایات یهودی نیز، سفر روح به آسمان به گونه ای نمادین توسّط ارابه ای که چهار حیوان آن را می کشند صورت میگرد.(9)
همچنین حضرت یعقوب(ع) نردبانی را در خواب می بیند که به آسمان می رسد و فرشتگان از آن بالا وپایین می روند. در روایات اسلامی نیز حضرت محمد (ص) نردبانی را می بیند که از معبد اورشلیم (مرکز) به آسمان می رسد.(10) وجود چنین افسانه ها و اساطیری مؤیّد تلاش انسان برای صعود به آسمان به هر وسیله ی ممکن است.
جمع بندی
ستون، صورت مدرنیته و نمادین تر درخت است. ستون که رمز محور کیهان است تقریباً در همه مکانهای قدسی یافت می شود. در قرن بیستم، پیکر تراش رومانیایی ستون بی انتها را با موادّ و مصالح مختلف به مرحله ی ساخت رساند. ستون بی انتها از ابتدا در ذهن بشر وجود داشت. ستون یکی ازمصنوعات دست انسان است و همین امر سبب کاهش قداست آن در برابر درخت، کوه و سایر ابزارهای طبیعی پیوند آسمان و زمین می گردد. جلوه های قدسی ستون بیشتر به شکل غیب گویی نمود پیدا میکند.علاوه بر ستون هر آنچه که بتواند موجبات صعود انسان به آسمان را فراهم آورد، مقدّس است. نمونه هایی از این ابزارها که در این فصل برای آنها مثالهایی ذکر شده از این قرار است: طناب، نردبان، سبد، ارابه.
پی نوشت ها :
1- رمزهای زنده جان/ 12
2- همان.
3- اسطوره، رؤیا، راز/ 58.
4- اساطیر آفریقا/ 50.
5- همان.
6- شاهنامه/ ج 6/ 363.
7- همان/ 83.
8- هفت پیکر/ ص 155، 156، 180، 179.
9- عهد عتیق/ حزقیال نبی/ باب اول
10- رساله در ادیان تاریخ/ 112.