آب: پیوندگاه آسمان و زمین

در این جستار، عنصر آب را در دو بعد زمینی و آسمانی مورد بررسی قرار داده ایم و به تحلیل ویژگیهای آن پرداخته ایم. آب واسطه ای روحانی برای ارتباط انسان زمینی با خواستگاه روحانی اش- آسمان- محسوب می شود؛ این مطلب تحت
يکشنبه، 25 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب: پیوندگاه آسمان و زمین
 آب: پیوندگاه آسمان و زمین

نویسنده: فائقه سرخوش




 

در این جستار، عنصر آب را در دو بعد زمینی و آسمانی مورد بررسی قرار داده ایم و به تحلیل ویژگیهای آن پرداخته ایم. آب واسطه ای روحانی برای ارتباط انسان زمینی با خواستگاه روحانی اش- آسمان- محسوب می شود؛ این مطلب تحت عنوان ارتباط آب با پرستش و ارتباط آب با جاودانگی دراین جستار مطرح می شود. ارتباط آب و گیاه به لحاظ درمان بخشی و انعکاسی آن در حماسه های ایرانی نیز در بخشی مستقل مورد بررسی قرار گرفته، در این بخش چهره ی سیمرغ به عنوان نماد این درمان بخشی و نیز اسطوره ی مصوّر مینوی ابر مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
در بخش بعدی با عنوان آب، نوزایی، رجعت به اصل آیینهای مختلف شت و شوی نوزادان و مردگان در آب بیان شده و بازگشت گیاه و انسان به اصل خود به واسطه ی آب مورد بررسی قرار می گیرد. از آنجا که خواستگاه اصلی انسان آسمان است، وساطت آب برای بازگشت انسان به اصل خویش، وساطت برای برقراری ارتباط میان زمین و آسمان محسوب می شود. این مطلب در شست و شوی مردگان نمود بیشتری پیدا می کند.

آب و پرستش

در اساطیر دینی یکی از لوازم پرستش و نزدیک شدن به آسمان، آب است. پنداری آب پلّه ای انسان را از زمین به آسمان نزدیک تر می کند.
نمود این باور «فرآیند قدسی تطهیر به آب، وضو و غسل» (1) است که در ادیان مختلف با آب صورت می گیرد. این تقدس را بیش از هر دین دیگری در میتراییسم می توان دید. در آیین مهری مراسم پرستش معمولاً می بایست در غارها انجام می یافت. این غارها مظهر طاق آسمان بودند. در نزدیک این معابد طبیعی، یا در آن، می بایست آبی روان وجود می داشت، اما در شهرها و جلگه ها که غاری نبود این معابد را به شباهت غارها، در زیر زمین بنا می کردند، طاق مبعد را چون آسمان شب می آراستند. در کنار در ورودی نیز ظرف پایه داری پر از آب تبرّک شده قرار داشت. گویی تأثیر همین بستگی آیین مهری با آب و پرستش است که در عرفان اسلامی اینگونه منعکس می شود:

«شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زمین تو این دیر خراب آلوده» (2)

اما بستگی آب و پرستندگی تنها ویژه ی آیین مهری نیست. آب در ادیان الهی وغیر الهی دیگر نیز، اصل و مبنای پرستش است.
اوپانیشاد به وضح به لزوم این مطلب اشاره دارد:
«و چون برای پرستش، آب ضروری است آب پیدا شد.
پس در این فکر شد که چون من قصد پرستش دارم این آب برای من پیدا شده است.» (3)
در آیین مسیحیت غسل تعمید در حقیقت، خود، نوعی فرآیند رجعت به اصل و بازگشت به عوامل معنوی است که در آن انسان دچار انحلال می شود و صورت متعّین خود را از دست می دهد و به حالت نامتعین مقدّم بر وجود بر می گردد. (4)
«عیسی جواب داد که به تحقیق که من به تو راست می گویم که تا کسی از آب و روح متولد نشود در ملکوت خدا نمی تواند آمد» (5)
با غوطه خوردن در آب با هر فرو رفتن و بر آمدن نه تنها تن از پلیدیها عاری می شود و دچار ولادتی نو می گردد، که روان نیز با هر فرو شدن، تمام پندارهای خود را به آب می بخشد و با هر بر آمدن مبدّل به لوح سفیدی می شود که آماده پذیرش نقشهای جدید است. زیرا «آنچه در آب فرو می رود «می میرد» و آنچه از آب سر بر می آورد چون کودکی بیگناه و «بی سرگذشت» است که می تواند گیرنده ی وحی و الهام جدیدی باشد و زندگی «خاص» را آغاز کند.» (6)
البته ردّ پای این آیین در ادیان جدیدتری مانند اسلام نیز باقیست. طبق تعلیمات این دین غسل کردن نماد تطهیر تن و دور شدن از شهوات بشری و آمادگی برای نزدیک شدن به عالم معناست و عمل وضو گرفتن نیز عملی نمادین است که لازمه ی پرستش و تطهیر روان است. چه تنها پاک کردن تن برای نزدیک شدن به آسمان کافی نیست. بلکه در حقیقت به واسطه ی پاک شدن تن، این روان است که تزکیه می شود.
در متون ادبی مورد بحث ما نیز به این آیین اشاره شده است:
در شاهنامه خسرو پرویز هنگام کشته شدنش به دست جلاّدان به وساطت آب توبه می کند:

«ابا جامه و آبدستان و آب
همی کرد خسرو به بردن شتاب

چو برسم بدید اندر آمد به واژ
نه گاه سخن بود و گفتار و ژاژ

چون آن جامه ها را بپوشید شاه
به زمزم همی توبه کرد از گناه » (7)

این شست و شوی مینوی در شاهنامه به ویژه در مورد کیخسرو به خوبی نمایان است.

«ز بهر پرستش سر وتن بشست
بشمع خرد راه یزدان بجست

بپوشید پس جامه ی نوسپید
نیایش کنان رفت دل پر امید» (8)

«سر و تن بشوییم با پا و دست
جان چون بود مرد یزدانپرست

ابا پاژ با کردگار جهان
بدو بر کنیم آفرین نهان» (9)

پیوند آب با جاودانگی که در اساطیر غالب ملل، مطرح می شود نیز بی ارتباط با موضوع آب و پرستش نمی باشد. انسان برای دست یافتن به جاودانگی باید وجه مینویی وجود خود را قوی کرده ویا به عبارتی به آسمان نزدیک تر شود.

آب، جاودانگی

جاودانگی و بی مرگی، این آرزوی دیرینه ی انسان زمینی در اساطیر ملل مختلف، ویژه ی خدایان، الهگان و آسمانیان است. دستیابی به این آرزو برای انسان مستلزم یافتن راهی است به سوی آسمان. وساطت قدسی آب دراین رابطه برای نزدیکتر کردن انسان به آسمان مؤیّد نقش این عنصر به عنوان پیوند دهنده ی آسمان و زمین است. انسان نخستین برای دست یافتن به جاودانگی نیز، آب را بهترین واسطه می یابد. آب اکسیر بی مرگی و جاودانگی و رمز نوزایی و تجدید حیات است؛ در اساطیر اکثریت قریب به اتفاق ملل و نیز در غالب ادیان الهی و غیر الهی هر جا سخن از بی مرگی و تجدید حیات و تولد است، ردّ پایی از آب و خدایان و الهگان مربوط به آن وجود دارد.
«و هر کس از آبی که من به او خواهم داد می خورد گاهی، تشنه نخواهد شد بلکه آن آب که من وی را خواهم داد چشمه ی آبی میانش خواهد بود که تا به زندگی جاوید می جهد.» (10)
در بندهش می خوانیم که از خانه های کاووس به «هرمزه ای چشمه ی آب بی مرگی تاز که پیری را چیره گردد؛ زیرا هنگامی که پیرمرد بدین در اندر شود، برنای پانزده ساله بدان در بیرون آید و مرگ را نیز از میان برد.» (11)
«در اساطیر چین به مقارنه ی آب، جاودانگی و بودا برمی خوریم و در آیین میترا، سوما که تجسّد باران (آب) است خدای زندگی و بی مرگی شمرده شده است.» (12)
از دیدگاه دینکرد (فرستش باران) در نیاز نو به شونده ی جهان به (نموری، به انگیزه ای) در رسیدن خشکی است ؛ (تا) جهان از راه نموری (اهورایی و خشکی اهریمنی) درمان کرده شود و به رویندگی رسد.» (13)
در اسطوره ی دیگری از کشور چین پنج جزیره ی شناور و افسانه ای موسوم به بهشت پنگ- لای قرار دارد که مأوای پرندگان جاودانان بالدار است. در افسانه های چینی این جزایر رستنگاه گیاهان دارویی و اکسیر جاودانگی است.(14)
در اساطیر هند نیلوفر رمز زایش و مردان پیش از مرگ طبیعی است؛ «برهما در درون نیلوفری آبی، شناور بر امواج با باد می رود و می خسبد، تا زمانی که هنگام بیدار شدن او فرا رسد و دوباره همه چیز آفریده شود.» (15) از آنجا که نیلوفر با طلوع آفتاب سر از آب بیرون می آورد و با غروب آن افول می کند، می توان آن را به جهت ارتباطش با آب، نمادی دیگر از زایش دوباره و مُردن پیش از مرگ طبیعی دانست.
گل نیلوفر به عنوان رمز زایش و جاودانگی در آیین مهری نیز به چشم می خورد. با توجه به پیوستگی آیین مهر با آب شاید بتوان این تمثیل را اصلاً متعلق به آیین مهر دانست. «گویند مرغی به هنگام فرو رفتن نیلوفر، از میان نیلوفر بیرون می آید و دهان می گشاید، آن مرغ می پرد و می رود و شب از آن هیچ زحمت نمی کشد.» شاید افسانه ی این مرغ- که می تواند فرّسوشیانس در کالبد مرغ باشد که شبها درون نیلوفر در آب می ماند- با داستان فر ّزردشت که در بندهش آورده شده که در شب همچون چراغ در این دریاچه ی کیانسه می درخشد بستگی داشته باشد. (16)
آب با ماه نیز ارتباط دارد و «این ارتباط علاوه بر دلالت ماه بر آب به جهت حیات ادواری، مرگ و رستاخیز آیینی در هر دو مقوله است.» (17)
این باور در دین مزدیسنان نیز وجود دارد:
«از آنجا که آب با ماه پیوند دارد، بران یک پنجه همه ی آبها برافزایند همانگون که به چشمه ید نیز پیداست درختان نیز در آن هنگام بهتر رویند و میوه ها بیشتر رسند.» (18)
بستگی بین آب و جاودانگی در متون ادبی مورد بحث ما نیز به چشم می خورد:
در داستان اسکندر و خضر، لشکری در جستجوی آب حیات به سوی سرزمین ظلمات در مغز زمین روان می شود. اما پس از جستجوی فراوان تنها خضر که شخصیتی معنوی دارد قادر به یافتن آب و نوشیدن از آن می گردد که این نکته در جای خود قابل توجه است. پیشتر از این اشاره شد که در اساطیر ملل مختلف، جاودانگی، تنها از آن آسمانیان است و انسان اگر در جستجوی جاودانگی است باید بُعد آسمانی وجود خود را قوی کند. در این داستان نیز خضر که شخصیتی معنوی دارد و خود را به آسمان نزدیک کرده تنها کسی است که به آب حیات دست می یابد:

«ورا اندر آن خضر بد رای زن
سر نامداران آن انجمن

سکندر بیامد به فرمانی اوی
دل و جان سپرده به پیمان اوی

بدو گفت: کای مرد بیدار دل
یکی تیز گردان بدین کار، دل» (19)

اسکندر از دو گوهر شب چراغی که دارد یکی را به خضر داده و دیگری را خود نگاه می دارد تا در سرزمین ظلمات شمع راهش گردد:

«همی رفت از این سان دو روز و دو شب
کسی را به خوردن نجنبید لب

سه دیگر به تاریکی اندر دو راه
پدید آمد و گم شد از خضر شاه

پیمبر سوی آب حیوان کشید
سر زندگانی به کیوان کشید

بر آن آب روشن سر وتن بشست
نگهدار جز پاک یزدان نجست» (20)

رویین تنی نیز که خود نوعی جاودانگی از بعد جسمانی است به واسطه ی آب صورت می گیرد؛ در روایات شفاهی، زردشت، اسفندیار را در آبی مقدس می شوید تا رویین تن شود. او به هنگام فرو رفتن در آب چشمهایش را می بندد.(21)
آشیل را نیز برای رویین تن شدن در رود استیکس Styx فرو می برد و همه ی تن او بجز پاشنه ی پایش نامیرا و رویین تن می شود. (22)

درمان بخشی آب

یکی دیگر از مظاهر جاودانگی آب، خصایت درمان بخشی این عنصر است. آب با داشتن پادزهر امراض، انسان را در مقابل انواع بیماری مصون می کند. با توجه به اینکه بیشترین عامل مرگ و میر انسان بدوی، انواع بیماریهاست. این ویژگی آب می تواند انسان را به مرز عمر طولانی برساند.
آب در بُعد راز آموزانه ی خود با مار و ماه پیوند می یابد. (23) مار نیز که با ماه پیوندی ناگسستنی دارد در پخش و پراکندگی ابرها در آسمان و نزول باران بر دهنده بر زمین حاکم است.(24)
«ما ایزد فره بخشنده ی ابر دار است زیرا ابراز اوست که بیش آید.» (25)
در آموزه های زردشتی نیز به خاصیت درمان بخشی و رویانندگی ماه اشاره شده.
«هنگامی که فروغ ماه بتابد همیشه در بهاران گیاه سبز از زمین می روید.»
«ماه در بردارنده ی تخمه ی گاو، آن بخشنده ی را یومند آبرومند، آن تابنده ی ارجمند بختیار توانگر چالاک، آن سودمند گیاه رویاننده ی آباد کننده آن بغ «درمان بخش» را می ستاییم.» (26)
در سنن و آداب عامه، مار، یار و مصاحب جادوگران و درمانگران است و آدمی با خوردن گوشت پخته ی نوعی مار سفید که گیاهان شفابخش را می شناسد و قدرت درمابخشی اش به خورنده ی گوشت وی منتقل می شود. به دانش پزشکی دست می یابد، بنا به خرافه های کهن نیز، زهر مار، پادزهر هر گونه مسمومیت است.(27)
پرستش آب و خاصه- چشمه سارهایی که شفابخش قلمداد می شود و چاههای آب گرم و معدنی و آبهای شور و نمک دار- استمراری شگفت انگیز دارد. هیچ انقلاب مذهبی نتوانسته است آن را از میان ببرد. (28)
هنوز در گوشه و کنار ایران بخصوص در مناطقی که صنعت ماشینیزم کمتر نفود کرده، کمابیش با چشمه های شفابخش و در بعضی موارد درختان شفابخش می توان برخورد کرد. غالباً هر جا چشمه ای وجود دارد به مقارنه ی آن درختان کهنسال و بالعکس دیده می شود.
شاید دلیل این مطلب تأثیر ماه بر آب و به التزام آن بر گیاه باشد.
«هنگامی که فروغ ماه بتابد. همیشه در بهاران گیاه سبز از زمین می روید.» (29)
اما آنچه در این بخش بیش از هر چیز مدّ نظر است، روشن شدن نقش درمان بخشی آب و متعلقات آن مانند باران و ابر و بررسی چگونگی بازتاب این عقیده، در حماسه های ایرانی است.
در آموزه های دینی زردشتیان، درمان بخشی ویژگی مسلم آب است که به کرّات به آن اشاره شده.
تشتر در اساطیر ایرانی ستاره ی باران زا است، در تیریشت اهورا مزدا به زردشت می گوید: «اگر او- آن تواناترین راه- اینچنین بستایند و گرامی بدارند و خشنود کنند و خوشامد گویند درمان بخشد. (30)
«ای سپیتمان زردشت!
اگر در سرزمینهای ایرانی تشتر را یومند فره مند را آنچنان که بشاید نیاز پیشکش آورند و ستایش و نیایشی سزاوار و به آیین اشه بگذارند، هر آینه سیلاب و [بیماری] «گر» و «کَبست»... سر به سرزمینهای ایرانی راه نیابد.» (31)
تشتر این «آب رسانِ توانای مزدا آفریده» در اوستا، رویین تن فرضی می شود.
«تشتر ستاره ی رایومند فرّه مند را می ستاییم که اهورامزدا او را به ردی و نگهبانی همه ی ستارگان برگماشت؛ آنچنان که زردشت را به ردی و نگهبانی مردمان. آنکه اهریمن و جاودان و پریان و مردمان جادو و همه ی دیوان، با هم پیوسته، آسیبی به وی نتوانند رساند.(32)
و این رویین تنی به واسطه ی خاصّیت درمان بخشی اوست. چرا که درمان همه ی بیماریها و زخمهایی که اهریمن و جاودان و پریان و مردمان جادو و دیوان به او می رسانند را به همراه دارد و همین رویین تنی است که به وساطت آب به اسفندیار منتقل می شود.

آب، گیاه، درمابخشی

آب به لحاظ درمان بخشی، بستگی تنگاتنگی با گیاهان دارویی دارد؛ چه این آب است که عامل رویندگی این گیاهان می باشد و غالباً در سرزمینهای خشک، انواع بیماری، بیشتر به چشم می خورد. در بخش ارتباط ماه و آب نیز به این موضوع اشاره شد.
در اوستا و کتب پهلوی دو مکان را جایگاه تجمّع ابرها شمرده اند: فراز دریای فراخ کرت و چکاد البرز کوه.
«ای ابر!
دریای فراخ کرت جای گرد آمدن همه ی آبهاست. تو نیز بر ای و به را هوایی فراز رو به زمین فرود آی، به زمین فرود آی و به راه هوایی فراز رو» (33)
و جای دیگر در مینوی خرد میخوانیم:
«اقامت و نشست ابر در البرز است.» (34)
این دو مکان در ضمن، محل رویش گیاهان دارویی نیز دانسته شده:
جایگاه درخت بسیار تخمه در دریای فراخکرت است:
«درخت بس تخمه در دریای فراخکرت رسته است که این همه گیاهان را تخم بدوست.» (35)
و جایگاه هوم (36) را بر ستیغ البرز دانسته اند:
«ترا ای دیلو آفریده ی دادار، خداوندگار هنر بر البرز کوه فرو نشاند.(37)
و در جای دیگر جایگاه آن بر چکاد «کوه» به معنای عام کلمه گفته شده:
«می ستاییم ابرها و باران را که پیکر ترا بر چکاد کوه می رویانند.» (38)
در اوستا «مَه» از گذرگاه هوم می گذرد:
«پس آنگاه مَه پاک پدید آوردنده ابر به جنس در آید، باد نیمروزی وزیدن آغازد و مَه را به پیش، به راهی که هوم شادی بخش گیتی افزای از آن می گذرد، براند.» (39)
اهمیت این ویژگی آب، در نزد ایرانیان باستان تا به اندازه ای است، که از نوشته های اوستا و بندهش می توان اینگونه استنباط کرد که هدف اصلی از فرآیند باران سازی، درمان بخشی است.
در «تیریشت» پس از روایت جدال تشتر با اپوش دیو و بیان جزء به جزء مراحل باران سازی، در نهایت، خطاب به زردشت گفته می شود:
«ای پشیتمان زَرتشت!
آنگاه آب روان پاک کننده و درمان بخشی از دریای فراخ کرت سرازیر شود.» (40)

پی نوشت ها :

1- نقد تطبیقی ادیان و اساطیر/ 135
2- حافظ/ دیوان
3- اوپانشیاد- 3
4- رساله در تاریخ ادیان/ ص 89.
5- انجیل یوحنا/ 3/ 5.
6- رساله در تاریخ ادیان/ 194.
7- شاهنامه/ ج 9/ 6- 282.
8- همان/ 264.
9- همان/ 264.
10- انجیل یوحنا/ 4/ 14.
11- بندهش/ 137.
12- نقد تطبیقی ادیان و اساطیر/ 133.
13- دینکرد/ 3/ 210.
14- اساطیر چین/ 95.
15- اساطیر هند/ 40و 41.
16- مقدم/ محمد/ جستاری درباره ی مهر وناهید/ نشر هیرمند/ تهران/ 1380/ 43
17- نقد تطبیقی ادیان واساطیر/ 133.
18- بندهش- ص110.
19- شاهنامه/ 7/ 80/ 59- 1357.
20- همان/ 81/ 72- 1369.
21- مسکوب/ شاهرخ/ مقدمه ای بر رستم و اسفندیار/ نشر علمی فرهنگی/ تهران/ 1377/ 24
22- سنت/ جان پین/ باجلان فرخی/ اساطیر یونان/ نشر اساطیر تهران/ 1380/ 199
23- رساله در تاریخ ادیان/ 205.
24- زبان رمزی افسانه ها/ 53.
25- بندهش/ 110.
26- بندهش/ 110
27- زبان رمزی افسانه ها/ 67.
28- رساله در تاریخ ادیان/ 199
29- یشتها/ ماه یشت/ بند 4
30- همان/ تیریشت/ بند 4
31- همان/ بند 56
32- بندهش/ 110
33- وندیداد/ فرگرد بیستم/ بند 4
34- مینوی خرد/ پرسش 43/ بند 16
35- بندهش/ 87
36- اهمیت این گیاه بخاطر خاصیت فوق العاده درمابخشی اوست تا جائیکه آن را «سرور گیاهان» می نامند و معتقدند در فرشکرد انوشکی را از او آرایند (بندهش/ ص 87)
37- یسنه/ هات 10/ بند 10.
38- همان/ بند 3.
39- یشتها/ تیریشت/ بند 33.
40- همان/ بند 47.

منبع مقاله: سرخوش، فائقه؛ (1389)، اسطوره‌ی آسمان و زمین زمین و آسمان در باور ایرانیان، تهران: ترفند 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.