میل پرواز

انسان را می توان می توان کاملترین پیوند دهنده ی میان آسمان و زمین نامید؛ در بندهش، انسان پس از آسمان، زمین، گیاه و حیوان ششمین و آخرین آفرینش هرمزد گفته شده، در ادبیات فارسی نیز انسان، پس از جماد، نبات و حیوان آخرین فرزند
يکشنبه، 25 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
میل پرواز
 میل پرواز

نویسنده: فائقه سرخوش




 

انسان کاملترین پیوند دهنده

انسان را می توان می توان کاملترین پیوند دهنده ی میان آسمان و زمین نامید؛ در بندهش، انسان پس از آسمان، زمین، گیاه و حیوان ششمین و آخرین آفرینش هرمزد گفته شده، در ادبیات فارسی نیز انسان، پس از جماد، نبات و حیوان آخرین فرزند آسمان (آباء علوی) و زمین(امّهات اربعه) دانسته می شود. بدین ترتیب انسان علاوه بر اینکه پاره ای از خصوصیات آفریده های قبلی را در خود نهفته دارد از ویژگیهایی منحصر به فرد نیز که سایر آفریده ها از داشتن آن محرومند برخوردار است.
انسان به لحاظ جسمانی نماد پیوند میان آسمان و زمین است؛ تن انسان متشکل از یک دایره و یک چهار گوش است، دایره که در قسمت فوقانی قرار دارد نماد آسمان و قداست است؛ و مربّع که بر چهارم پهلو استوار است، برعکس، متضمّن تصوّر استحکام و استقرار و رکود و ایستایی و نمودگار زمین است. آسمان گرد است و زمین چهار گوش.
مناسبات دو سری (دیالیکتیکی) میان عالم فوقانی و متعال که بشر طالب و مشتاق آن است و زمین که وی در آن سکنی دارد چنین بیان می شود. جامه ای که امپراطوران چین در گذشته به تن می کردند و بالایش گرد و پاینش چهار گوش بود نمودار نقش میانجی گری و وساطت آنها بین آسمان و زمین بود (1)
انسان همچنین به لحاظ روحانی کاملترین پیوند دهنده آسمان و زمین محسوب می شود، چهار پیوند دهنده مذکور (کوه، درخت، ستون و آب) که پیرامون نقش آنها سخن رفت اگر چه به آسمان نزدیکترند و رو به سوی بالا دارند اما این نزدیکی وتمایل تنها جنبه ای غریزی و غیر ارادی دارد، آنها در حقیقت ابزاری هستند در دست انسان، آخرین و کاملترین فرزند آسمان و زمین، تا بتواند آگاهانه راه صعود خود به سوی آسمان را برگزیند.
در اساطیر همواره این تمایل آگاهانه ی انسان به صورت تلاش بشر برای پرواز به آسمان یا دریافت پیامی از بالا نمود یافته است. چنین تمایلی «ریشه در سرشت مینویی انسانی دارد که دیگر باره می خواهد به جایگاه نخست خویش، آنجایی که روانش در آن بسر می برده است، بهشت برین، دست یابد. می خواهد از شرایط انسانی و مناسبتهای زمینی فراتر رود.» (2) او پیوند آسمان و زمین را که موجب رحمت خدایی و نزدیکی انسان وخدایان است گسسته می بیند. پس هر آنچه را که موجب برقراری مجددّ این پیوند شود، میمون و خجسته می داند. در اساطیر ایران، این پیوند بطور تمثیلی تکرار شده و خاطره آن ضمن جشنها و اعیاد زنده نگه داشته می شود؛ عید نوروز نمونه ای از تکرار تمثیلی این نمونه ازلی است.
«چون جم به پادشاهی جهان رسید و پری و مردم رام او شدند، آنگاه فرمان داد تا گردونه ای از عاج و ساج بسازند و آن را به دیبا فرش کنند.» (3)

«بفرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر شناخت» (4)

«سپس بر آن سوار شد و دیوان را فرمود تا او را برگیرند و به میان آسمان و زمین ببرند و با همان چرخ، یک روزه از راه هوا از دماوند به بابل آمد. این رخداد در نخستین روز فروردین از نخستین ماه بهار پیش آمد که آغاز سال و هنگام تازگی جهان و زنده شدن زمین، پس از مرگ آن است.» (5)
«جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او

بجمشید بر گوهر افشاندند
مرآ روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین

چنین جشن فرّخ از آن روزگار
بما ماند از خسروان یادگار» (6)

«هر نوروز عبارت است از دوباره آغازیدن زمان از ابتدایش که به مثابه ی تکراری از بندهش و تکوین عالم به شمار می آید.» (7) تقارن جشن پیوند آسمان و زمین (نوروز ایرانی) نیز که در ازل صورت گرفته و حاصل آن تکوین و آفرینش سایر کائنات است، با اولین روز ماه بهار که مصادف با پایان مرگ و فسردگی طبیعت و آغاز زندگی و سرسبزی است، تکرار نمادین اسطوره ی بندهش است. بازگشت فروَهَر پرهیزگاران در روزهای نخست فروردین به زمین (8) نیز دلیلی دیگر بر برقراری مجدد پیوند زمینیان و آسمانیان در این روزها و نمادی از هرج و مرج آغاز هستی است.
مطابق آموزه های اوستایی رستاخیز، نیز که در حقیقت روز یکی شدن آسمان و زمین است (در این روز رازهای زمین بر آسمان و رازهای آسمان بر زمین مکشوف می شود) روز خرداد (روز ششم) ماه فروردین به وقوع می پیوندد.(9) همچنین «اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آن است که اول روزی است از زمانه و بد و نیک آغازید کشتن.» (10)
یکی دیگر از اعیاد باستانی ایران که می توان آن را جشن پیوند آسمان و زمین نامید (مهرگان) است.
«هنگامی که فریدون از کار ضحاک بپرداخت و بر آسود. او را به زنجیر کشید و به زندان افکند، برابر بود با روز مهر از ماه مهر، مردم آن روز را جشن گرفتند و آن را «مهرگان» نامیدند.

«بفرمود تا آتش افروختند
همه انبر و زعفران سوختند.

پرستیدن مهرگان دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست (11)»

فریدون هدیه ای از سوی آسمان بود و او در حالی بالید و به سن جوانی رسید که بسیاری از نوزادان همسن و سال او در همان عنفوان زندگی، توسّط مأموران ضحاک که بدنبال فریدون بودند جان خود را از دست دادند. در چنین شرایط سخت سیاسی، فریدون بطور معجزه آسایی بدنیا آمده و از دست مأموران ضحاک نجات یافت. پدرش او را بدست طبیعت سپرد. او توسط گاو بر مایون تغذیه شد. و در دامان چمنزار بالید. پس فریدون در حقیقت فرزند «زمین» است. در این مرحله که مرحله پرورش تن است او بدست صاحب چمن زار که پیرزنی است، سپرده می شود. پیرزن در این داستان نماد مام زمین است که پرورش تن و جسم فریدون را به عهده داردک

«... مادر و فرزند را با دور اندیشی کامل با ماده گاوی شیرده که گاه بر مایون نام داشت به چمن زاری فرستاد واو نهان از دیده ها «پیرزنی» را برایشان گماشت.» (12)
اما هنگامی که او به مرحله دوم رشد خود یعنی دوران نوجوانی می رسد و به رشد و پرورش روح نیاز دارد، مادرش او را از مرغزار به کوه البرز انتقال داده و به دست مردی دینی می سپارد. این نقل و انتقال عملی کاملاً نمادین است:

«بیاورد فرزند را چون نوند
چو مرغان بران تیغ کوه بلند

یکی مرد دینی بران کوه بود
که از کار گیتی بی اندوه بود

فرانک بدو گفت: کای پاکدین
منم سوگواری ز ایران زمین

بدان کین گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سرانجمن

ترا بود باید نگهبان او
پدر وار لرزنده بر جان او» (13)

مطابق روایات پهلوی کوه البرز در مرکز زمین قرار دارد و نماد پیوند میان آسمان و زمین است. از طرفی انتقال فریدون از مرغزار که ارتفاعی پست تر است به قله کوه البرز، خود انتقالی نمادین است که نزدیک تر شدن فریدون به آسمان و آغاز مرحله رشد روحانی او را نشان می دهد. مرد دینی که فریدون در این مرحله به دست او سپرده می شوده، نماد پدر آسمان است که موکل بر پرورش اندیشه فریدون است تا دینی بیاندیشد و دینی رفتار کند. بدین ترتیب فریدون را می توان فرزند زمین و آسمان دانست. علاوه بر این فریدون صاحب فره است و به گفته خودش چون پیامبری برانگیخته شده تا جهان را از بد اژدها پاک گرداند.

«همی گفت: کین جایگاه من است
بنیک اختر بومتان روشن است

که یزدان پاک از میان گروه
بر انگیخت ما را ز البرز کوه

بدان تا جهان از بد اژدها
بفرمان گرز من آید رها» (14)

در آموزه های اوستایی تصریح شده که زمین از پادشاهی نیکان خوشنود و از فرمانروایی بدان در عذاب است. فریدون از البرز کوه به فرمان آسمان برانگیخته می شود تا تألّمات مام زمین را پایان بخشد.
فریدون هدیه است که پدر آسمان به مام زمین تقدیم می دارد تا او را به آسایش برساند. واکنش زمین و آسمان پس از سخنان فریدون مؤیّد این فرض است:
«از شادی این سخنان زمین به جنبش آمد و آسمان نیز از دعا و آفرین وی سرشار گردید.» (15)
بدین ترتیب «مهرگان» را که یکی از مهمترین جشن های باستانی ایرانیان است، می توان جشن پیوند آسمان و زمین نامید.

پی نوشت ها :

1- رمزهای زنده جان/ 104.
2- روان انسانی درحماسه ی ایرانی/ 92.
3- شاهنامه ی کهن/ 45.
4- شاهنامه/ ج 1/ 41/ 48.
5- شاهنامه ی کهن/ 45.
6- شاهنامه/ ج 1/ 42
7- اسطوره بازگشت جاودانه/ 76.
8- روایت پهلوی/ 1.
9- اسطوره بازگشت جاودانه/ 76.
10- بیرونی/ ابوریحان/ التفهیم الاوائل الصناعه التنجیم/ به اهتمام استاد جلال الدین همایی/ نشر بابک/ تهران/ 1362/ 235.
11- شاهنامه/ ج 1/ 79.
12- شاهنامه/ ج1/ 59.
13- شاهنامه/ ج 1/ 59.
14- شاهنامه/ ج 1/ 76.
15- شاهنامه/ ج1/ 59.

منبع مقاله: سرخوش، فائقه؛ (1389)، اسطوره‌ی آسمان و زمین زمین و آسمان در باور ایرانیان، تهران: ترفند 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط