انديشمندان به کروزو چگونه نگاه مي کنند؟

« جيمز جويس »، رمان نويس ايرلندي و شاعري زبردست که به عنوان پيشتاز رمان نويسي مدرن در قرن بيستم شناخته مي شود. از آثار معروف او مي توان به « دوبليني ها، تصويري از يک هنرمند » و نمايشنامه « تبعيدي ها »
يکشنبه، 23 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انديشمندان به کروزو چگونه نگاه مي کنند؟
انديشمندان به کروزو چگونه نگاه مي کنند؟

 






 

جيمز جويس

« جيمز جويس »، رمان نويس ايرلندي و شاعري زبردست که به عنوان پيشتاز رمان نويسي مدرن در قرن بيستم شناخته مي شود. از آثار معروف او مي توان به « دوبليني ها، تصويري از يک هنرمند » و نمايشنامه « تبعيدي ها » اشاره کرد. « رابينسون کروزو » در نظر « جيمز جويس » منادي امپرياليسم انگليسي است. او در کتاب « دنبل دفوئه » ( ترجمه به انگليسي در 1964 ) مي نويسد: « رابينسون کروزو سمبل سلطه گري بريتانيايي است. کسي که در يک جزيره خشک و بي آب و علف پياده مي شود در حالي که تنها يک چاقو و يک پيپ دارد و پس از مدتي تبديل مي شود به يک مهندس، نجار، چاقو تيزکن، ستاره شناس، نانوا، کشتي ساز، کوزه گر، زين ساز، کشاورز، خياط، چتر ساز و يک کشيش. شخصيت او نمونه اوليه استعمارگري بريتانيايي است، همان طور که جمعه ( يک برده واقعي که در يک روز بد يمن وارد مي شود ) سمبل نژادهاي تحت سلطه است. تمام روح انگلوساکسوني در کروزو، وجود دارد: استقلال مردانه، ظلم و ستم ناخودآگاه، مقاومت و سماجت، هوش اندک ولي مؤثر، بي علاقگي و بي ميلي جنسي، احساسات ديني عملي و متوازن و نهايتاً کم حرفي و سکوت محاسبه شده. »

کارل مارکس

« کارل مارکس » فيلسوف آلماني و موسس فلسفه مارکسيستي در کتاب مشهور « سرمايه » ( 1867 ) شخصيت « رابينسون کروزو » را طرف مقابل انسان پيش از سرمايه داري توصيف مي کند. از نقطه نظر مارکس « انسان پيش از سرمايه داري کالاها را به خاطر سودمند بودنشان توليد مي کند و فقط به اندازه اي که نياز دارد کالا توليد مي کند و به دنبال سود آفريني بيشتر از طريق توليد کالا نيست. مارکس، قرن شانزدهم را آغاز سيستم اقتصادي بورژوازي کاپيتاليستي مي داند. در تفسير مارکس از سرمايه داري، کارگرها با ايجاد تغيير در کالا و افزون ارزش بيشتر به يک محصول، آن را قابل استفاده مي کنند. سرمايه دار، اين محصول را از کارگر مي گيرد و آن را مي فروشد بدون اين که ارزش بيشتري به آن بيافزايد يا در آن تغييري ايجاد کند و با اين حال، به کارگر مبلغي مي پردازد که کمتر از ارزش افزوده شده توسط کارگر به محصول است. فرض کنيد کارگر 10 ساعت کار کرده است، اما به او فقط به اندازه 5 ساعت دستمزد داده مي شود. ارزش مادي مابقي اين زمان را سرمايه دار بر مي دارد. اين، سودِ کار سرمايه دار است. در اين سيستم، کارگر از محصول مجزاست. رد و بدل کردن محصولات در طول زمان، آن ها را تبديل به متاعي قابل مبادله مي کند. و پس از مدتي کالا فقط براي اين توليد مي شود که مبادله شود و نهايتاً مبادله کالا تبديل به تجارت مي گردد. در سيستم سرمايه داري، توليد کنندگان با يکديگر در ارتباط هستند. زيرا کالاهايشان را به چشم يک « ارزش » نگاه مي کنند. در اين فرايند، کارِ فردي يا همان کارگري، تبديل به يک مساله عادي و عمومي مي شود. و رابطه ميان کار انساني با توليد محصول مخفي شده و تبديل به يک « راز » مي گردد. يعني وقتي افراد يک محصول را مي خرند، به اين فکر نمي کنند که چه ميزان کار براي توليد آن محصول صرف شده يا اين که آيا به اندازه کافي به کارگري که اين محصول را ساخته است دستمزد داده شده يا خير. » در داستان کروزو، « دانيل دفوئه » نشان مي دهد که چگونه انگليسي هاي قرن هفدهم توانستند سرمايه و نيروي کار را در اختيار بگيرند. رابينسون تمام جزيره را به خدمت خود در مي آورد تا برايش کالا توليد کنند. البته آن چه که رابينسون در جزيره به راه مي اندازد يک اقتصاد بازاري مانند اقتصاد انگلستان. نيست بلکه اقتصادي وابسته به کشاورزي است. مانند آن چه که نظام سرمايه داري در کشورهاي غير اروپايي به راه مي اندازد. همان شکل از اقتصاد که « کارل مارکس » آن را « توسعه نيافتگي اوليه » مي نامد.

ادوارد سعيد

« ادوارد سعيد » را با نقدهاي پر شمارش درباره پديده استعمار و ادبيات استعماري مي شناسند. او يک فلسطيني - آمريکايي بود که سال 1935 در بيت المقدس به دنيا آمد و کتاب هايي مانند « شرق شناسي » و « فرهنگ و امپرياليسم » را نوشت. اين کتاب ها صحنه نبرد ايدئولوژيک ميان استعمارگري و استعمار ستيزي هستند. سعيد دراين کتاب ها نشان مي دهد که اروپائيان چگونه با کسب علم نسبت به غير اروپائيان، بر آن ها مسلط شده و براي دوره اي طولاني آن ها را تحت استعمار در آوردند. شرق شناسي سعيد بيان مي کند که چرا و چطور غربي ها شرق را ساختند: ابتدا در ادبيات و سپس در واقعيت. سعيد با توصيف استعمارگري از زبان نژاد تحت استعمار، رابينسون کروزوي دفوئه را سمبل انگليس استعمارگر مي بيند که « روح امپرياليستي انسان اروپايي در او دميده شده است: در ابتدا زماني که به گينه سفر مي کند، سپس وقتي به برزيل مي رود و نهايتاً وقتي پادشاه جزيره مي شود. » در ديدگاه سعيد، « شخصيت رابينسون کروزو زماني تبديل به يک استعمار گر مي شود که جزيره را تحت فرمان خويش در مي آورد، جمعه را بنده خود و کوه نشينان را رعيت مي خوانند. » سعيد معتقد است که نمي توان رابينسون را بدون « مأموريت استعمارگري » تجسم کرد. شخصيت او به استعمارگري گره خورده است. در زماني که دفوئه رمان رابينسون کروزو را نوشت. اروپا در حال گسترش منابع اوليه توليدات خود از طريق استعمارگري بود. در اين زمان، پيشرفت اقتصادي قابل دسترس و حفاظت نبود مگر از طريق اشغال، استثمار و استحاله فرهنگي. ايدئولوژي امپرياليستي از دو قطب تشکيل شده است: « ما » که گروه امپرياليست و استعمارگر هستند و « آن ها » که نژاد تحت استعمار هستند. اين تمِ کلي را مي توان در سرتاسر رمان دفوئه مشاهده کرد. رابينسون که نماينده نژاد استعمارگر است. در تمام طول رمان تفکيکي ملموس و جدي ميان خود و ديگران قائل است و همواره تسلط خود را نسبت به ديگران حفظ مي کند.
منبع مقاله : ماهنامه عصر انديشه، شماره 2، مهر 1393.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط