شرح میدان رفتن شَه، سر کنم
یکی از شعرای بنام ایران زمین میرزا نورالله بن میرزا عبدالله جیحون مشهور به عمان سامانی است. وی در ابتدای راه متمایل به صوفیه از این فرقه جدا...
يکشنبه، 10 تير 1397
عاشقانه‌ی ویس و رامین
در تاریخ ادبیات جهان، داستان‌سرایانِ بزرگی منظومه‌های جاودانه‌ای آفریده‌اند؛ منظومه‌هایی که قرن‌ها سینه‌به‌سینه و دهان‌به‌دهان از نسلی به نسل...
يکشنبه، 10 تير 1397
شاطر عباس صبوحی
ایران زمین جایگاه شاعران و بزرگان پرآوازه ای است که نام و آثارشان بر بلندای ادبیات جهان درخشیده و درخشان است. گاه به نام شاعرانی شنیده می شود...
چهارشنبه، 6 تير 1397
صدای نای من از حلق مردمان خیزد
خشتمال نیشابوری شهرت مردی که بر این عنوان فخر فروشی می کرد. حیدر یغما شاعری که شعر گوییش را از سنین بالا آغاز کرد اما چنان پرآوازه شد که شاعرانی...
سه‌شنبه، 5 تير 1397
تاریخ و داستان: ذهنیت در داستان‌های عامیانه‌ی مدرن
بسیاری از مورخان اجتماعی اروپای مدرن، به سبب دوری‌شان از فرهنگ، یا نداشتن منابعی که باید الهام‌بخش آثارشان باشد، بی‌اختیار از داستان‌هایی که...
سه‌شنبه، 29 خرداد 1397
نقاش زبردست
پروفسور فلسفه با بسته‌ی سنگینی وارد کلاس شد و بسته را روبروی دانشجویان روی میز گذاشت.
سه‌شنبه، 22 خرداد 1397
دانشجوی نمونه
آن روز در محوطه‌ی دانشکده ایستاده بودم و به اطرافم نگاه می‌کردم که دستی به آرامی شانه‌ام را لمس کرد، برگشتم و خانم مسن کوچکی را دیدم که با خوشرویی...
دوشنبه، 21 خرداد 1397
برای یاد گرفتن، فراموش کن!
یکی از دوستانم به نام پل یک اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره‌اش بیرون آمد متوجه پسر بچه بازیگوشی...
دوشنبه، 21 خرداد 1397
مانند مداد باش!
پسر از پدربزرگش پرسید: پدربزرگ درباره چه می‌نویسی؟ پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم. اما مهمتر از آنچه می‌نویسم مدادی است که با آن می‌نویسم....
يکشنبه، 20 خرداد 1397
سلف سرویسی به نام زندگی
«امت فاکس» نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود به یک رستوران سلف سرویس رفت. او که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی...
يکشنبه، 20 خرداد 1397
زور نزن! فکر کن!
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می‌کردند. یکی از آنها ازدواج کرده بود و زن و چند فرزند داشت. شب که می‌شد دو برادر همه چیز از جمله سود و...
شنبه، 19 خرداد 1397
سخنرانی چرچیل
یک روز شخصی از بازار عبور می‌کرد که چشمش به دکان خوراک‌پزی افتاد.جلو رفت و نان خود را به سر بخاری که از دیگ بلند می‌شد گرفت و نانش را خورد. هنگام...
شنبه، 19 خرداد 1397
یک مشت شکلات
دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی را به طرف فروشنده دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته، بهم بدی. فروشنده اجناس دختر را...
جمعه، 18 خرداد 1397
شرط بندی ملا
روزی کشاورز فقیری از همسایه خود مقداری پول قرض کرد. همسایه کشاورز که پیرمرد طمعکاری بود، وقتی دید کشاورز توان پرداخت قرض خود را ندارد به طمع...
پنجشنبه، 17 خرداد 1397
سند جهنم
در قرون وسطی و در دوران اوج قدرت کلیساها، کشیش‌ها عقاید و خرافه‌های دینی به وجود آورده بودند، آن‌ها بهشت را به مردم می‌فروختند. مردم نادان هم...
پنجشنبه، 17 خرداد 1397
فنجان رئیس جمهور
مردی نزد شیوانا آمد و از فقر و تنگدستی خود گله کرد و گفت: نمی‌دانم با این فقر و نداری چه کنم؟ خانواده‌ام امیدشان به من است. شیوانا به مرد گفت:...
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
پلیدترین چیز
روزی پادشاهی خواست بداند پلیدترین و کثیف‌ترین کار در دنیا چیست. پس وزیرش را صدا زد و به او فرمان داد تا به دنبال یافتن جواب این سوال برود و به...
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
قضاوت عجولانه
یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. بیشتر مسافران آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود تا اینکه در یکی از ایستگاهها مردی با چند بچه...
سه‌شنبه، 15 خرداد 1397
رومیزی قدیمی
معلم تازه‌کاری به همراه همسرش، برای تدریس به یکی از روستاها فرستاده شدند. آنها پس از ورود به روستا در مدرسه ساکن شدند. ساختمان مدرسه کهنه و قدیمی...
سه‌شنبه، 15 خرداد 1397
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز
روزگاری پسری به سفری دور رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نبود. مادر پسر برای بازگشت پسرش دعا می‌کرد و هر روز علاوه بر نان خانه، یک نان اضافه...
دوشنبه، 14 خرداد 1397